وبلاگ "سنگر سافت" نوشت:

رمانده فریاد می زنه که بچه ها حرفمو جدی بگیرید اگه می خواید پیروز بشید! مگه ما قبلا انقلابمونو با مذاکره پیروز شدیم؟! مگه پیروزی درجنگ رو یا رتبه های علمی و چیزهای دیگه رو که بدست آوردیم با مذاکره با دشمن و رقبا بدست آوردیم؟! پس چرا به حرفم گوش نمی دید؟

این هم حاصل عدم مقاومت در اقتصاد

ما یه کتاب داریم که از اون بالا بالاها به دستمون رسیده؛ با اونایی که قبولش ندارند کاری ندارم اما اونایی که قبولش دارند نباید با کتاب قصه اشتباه بگیرنش!
قطعا هرچی هست مربوط به عمل ما آدما میشه.

 

 
چند وقته پیش که سوره ی شعراء رو می خوندم اونجا چشمم به یه مطلبی افتاد که شاید تعریفش براتون خالی از لطف نباشه. از آیه 105 این سوره خدا درباره پیغمبران و تکذیب های اقوامشون صحبت می کنه؛
قبل از بیان آیه لازمه این نکته رو بگم: "خداوند متعال پیامبران هر قومی رو برادران آن قوم خطاب می کنه"

 


اول قوم حضرت نوح؛ زمانی که برادرشان نوح به آنها گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟
دوم قوم حضرت هود؛ زمانی که برادرشان هود به آنها گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟
سوم قوم حضرت صالح؛ زمانی که برادرشان صالح به آنها گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟
چهارم قوم حضرت لوط ؛ زمانی که برادرشان لوط به آنها گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟
اما نکته ای که می خوام بگم در پیغمبر پنجمیه؛ موقعی که خدا درباره قوم شعیب صحبت می کنه جای یه کلمه رو خالی می بینیم: زمانی که شعیب به آنها گفت:آیا تقوا پیشه نمی کنید؟
عجیبه! یعنی خدا کلمه "برادر" رو از قلم انداخته؟
مگه قوم شعیب چه جوری بودند که خدا اینجا، توی این سوره به این شکل دربارشون کُد میده و پیامبر خودش رو از الباقی جدا می کنه؟! (پیشنهاد می کنم درباره نوع فساد این قوم مطالعه کنید)
هر قومی برای خودش امتحان پس داده، بگذریم که اکثرا باختند ولی به قول معروف هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد!
ما که کاملترین ها رو می خوایم باید بیشترین آزمایش ها رو هم پس بدیم
این روزا یه حدیث شده ذکر مردم: از هر دری فقر بیاد از همون در ایمان بیرون می ره
اقتصاد از مهمترین هاست پس چرا این روزا این همه کم کاری ها و فسادها در این باره زیاد شده؟
ما امروز در جبهه ایم؛ می جنگیم و از اون طرف فرمانده داره بلند سر ما که نیروهاش باشیم داد میزنه و میگه: بچه ها چاره ی کار مقاومته! ایمانتونو قوی کنید تا پیروز بشید اما شاید امروز با جبهه های نبرد دهه 60 یه تفاوت اساسی داشته باشه اونم اینکه ما نیروها بعضا به حرف فرمانده بی توجهیم و آخرش کار خودمونو انجام می دیم؛ همون چیزی رو که خودمون صلاح می دونیم!
فرمانده فریاد می زنه که بچه ها حرفمو جدی بگیرید اگه می خواید پیروز بشید!
مگه ما قبلا انقلابمونو با مذاکره پیروز شدیم؟!
مگه پیروزی درجنگ رو یا رتبه های علمی و چیزهای دیگه رو که بدست آوردیم با مذاکره با دشمن و رقبا بدست آوردیم؟!
پس چرا به حرفم گوش نمی دید؟
اما ما برای اینکه فرمانده خوشش بیاد همون حرف رو واسه بچه های دیگه تکرار می کنیم و آخرش هم ...
نمی دونم برای حرف گوش نکردن هامون چی باید بگم و چه تو جیهی باید بیارم ولی حس می کنم که اونقدر به انیمیشن های دوران کودکی مون علاقه مند و وابسته شدیم که داریم اونارو حتی توی اقتصادمون هم وارد می کنیم
شاید بعضی مسئولین اقتصادی به کارتونی نظیر میگ میگ علاقه مندند و می خوان که اونو توی نتایج طرح هاشون اعمال کنند!
وقتی آدم نسبت سرعت تورم و درآمدهارو با نسبت سرعت میگ میگ و گرگه مقایسه می کنه بی هوا فریاد میزنه و میگه: خودِ خودشه مو نمی زنه!!!

انتهای پیام/

 

ارسال نظر

آخرین اخبار