داستان از علم کردن مجسمه ای با ظاهری بزرگ در صحنه بین الملل بر علیه ایران شروع شد. مجسمه ای که بیشتر شبیه به یک مترسک بود تا تندیسی فاخر.

مترسکی به نام تحریم

به گزارش گلستان 24، داستان از علم کردن مجسمه ای با ظاهری بزرگ در صحنه بین الملل بر علیه ایران شروع شد. مجسمه ای که بیشتر شبیه به یک مترسک بود تا تندیسی فاخر. شبیه به یک مترسک برای ترساندن کبوترهایی که آنها به آن کلاغ می گفتند. چون در منطق آنها مفهوم سفیدی و سیاهی وارونه ترجمه می شد.  منطقی که رحم ندارد و بیشتر به خوی حیوانی می ماند تا انسانی!

مترسکی به نام تحریم

گفتند نام این مجسمه را بگذاریم تحریم تا با آن ایران را مستعمره از راه دور خودمان کنیم. هر چیزی که خواستیم و انجام نداد بشود یک دکمه از پیراهن این مجسمه. آنقدر تحریم کردند که سرتاسر این مترسک یا به اصطلاح مجسمه را دکمه پوشاند. دکمه هایی که محکم دوخته شده بودند، اما اتفاقی تازه افتاد...

ایران رمز این صنایع تحریمی را آموخت. شروع به تولید کرد و در انرژی هسته ای آنقدر پیشرفت کرد که دیگر از او می ترسیدند. شده بود یک ابرقدرت! خب ترس هم دارد یک چنین اراده ای.

پیشنهاد مذاکره دادند. رفتیم پشت میز مذاکره با کشورهایی که از هسته ای فقط کشتار می خواستند و از فسفری و شیمیایی و... اشک و آه کودکان.

آنطرفی ها از همان اول چنگالشان تیزتر از نوک خودکارشان بود. دست درازیشان از قساوت قلبی نشات گرفته بود که کشتار کودکان غزه و بنت جبیل و شلمچه را تجربه کرده بود. قلب هایی تیره با آرزوهایی واهی و خیالاتی ماورایی برای تصاحب یک شبه همه آنچه ایران برای آن سال ها خون دل خورده بود.

آنها یک سلاح داشتند به اسم تحریم از آن یک بت ساخته بودند و در برابرش مدام تعظیم می کردند و روز به روز رشدش می دادند. آنقدر که بخواهند اقتصاد ایران را فلج کنند. آنقدر که مردم ایران را به کوتاه آمدن تشویق کنند. اما مردم یک قدم هم عقب نرفتند. به یاد امام خمینی کبیر که می گفت مردم ما از تحریم نمی ترسند، ما مردمی هستیم که در سال سی روز روزه می گیریم... پس ما را از تحریم و گرسنگی نهراسانید.

اما عده ای از مسئولان و نه مردم پاپس کشیدند. شروع کردند به ایران سخنرانی هایی که مردم خسته شدند، تحریم ها بر ملت فشار آورده، قادر به مهار آن نیستیم. عده ای هم خوشحال بودند، آنهایی که دارا بودند و از تحریم ها سود می بردند. ماده اولیه بی کیفیت ارزان را وارد می کردند و جنس آمده بازار را به قیمت خون پدرشان به مردم قالب می کردند. اینها همان مرفهین بی دردی بودند که به هر بهانه ای به خیابان ها می ریزند تا ماشین های لوکس خارجی شان را به رخ هم بکشند. با بینی های سر به هوا و موهای برق گرفته و دوستانی از جنس مخالف و جیب هایی پر از پول سوار بر پورشه های بی ترمز!

آری از مجسمه تحریم رو نمایی کردند و بحث هسته ای را کلاً به تحریم ربط دادند. همه آنچه را خواستند گرفتند، به تحریم ها را هم یک در میان قول برداشتن موقت دادند. اما کسی نگفت چرا موقت! شاید برای پر کردن دفتر کارهای 4 ساله ی یک مقام بلندمرتبه و خیز برداشتن برای انتخابات های بعدی...! 

 

ارسال نظر

آخرین اخبار