تا قبل این میگفتند با برجام بحث سرمایه گذاری به داخل کشور درست می شود و این باعث میشود پیشرفتی صورت بگیرد، خب چرا پس نمی شود؟ آیا بخاطر اینکه فلان روزنامه مقاله انتقادی از برجام نوشت کارها درست نمی شود یا عیب کار جای دیگری است؟ خب همان کسانی که ادعا داشتند با این روند حل میشود، خب امروز پاسخ دهند

سخنان صریح و بی پرده سعید جلیلی در دانشگاه گیلان

عصر روز دوشنبه سعید جلیلی مسئول سابق مذاکرات هسته ایران به جمع دانشجویان گیلانی رفت تا در جمع آنها به مناسبت روز ملی هسته ای سخنرانی کند.

 به گزارش گلستان24، در این دیدار جلیلی سخنان مهمی را ایراد کرد که به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وی، متن کامل این سخنان از نظرتان می گذرد:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

سلام علیکم. خدا را شکر می کنم که توانستم در جمع صمیمی شما عزیزان حضور پیدا کنم.

شهادت امام هادی علیه السلام را تسلیت عرض می کنم. امیداوریم که با استفاده از تعالیم آن امام همام و مکتب نورانی اهل بیت، مباحثه  امروز بتواند کمک کند به  ادامه مسیری که ملت ما در این چند دهه انتخاب کرده است.

یک پرسش اساسی که شاید امروز نه تنها در کشور ما، بلکه در بسیاری از محافل علمی جهان و حتی نه تنها در محافل علمی، بلکه افکار عمومی جهان نیز این سوال را دارند را می خواهیم امروز به بحث بگذاریم و آن این است که بالاخره امروز در صحنه بین الملل چه موافق باشیم، چه موافق نباشیم، یک مناسباتی شکل گرفته است.

مناسباتی که تقریبا چند دهه است خود را به نظام بین المللی تحمیل کرده است. مناسباتی که در آن به صراحت برخی امتیازات را برای برخی قرار داده و برای برخی قرار نداده.

 اینکه با این چگونه مواجه بشوید همان پرسش اساسی است. در همین سال 1395 یا 2016 شما شاهد هستید که این مناسبات به گونه ای شکل گرفته که اگر شاید من یا شما قرار بود، در کتب یا نوشته ها بخوانیم، می گفتیم مگر می شود این مساله مربوط به امروز باشد؟ با این همه ادعاهایی که بشر در زمینه های مختلف دارد. آیا باید این مناسبات را پذیرفت؟ آیا باید رد کرد؟ آیا باید با آن درگیر شد؟ چه باید کرد؟

 

نگاه واقع بینانه به مناسبات موجود دنیا، وظیفه اصلی دانشگاه

اما قبل از اینکه به چنین پرسشی بخواهیم جواب بدهیم مهمتر این است که خود این مناسبات را خوب بفهمیم. ما چه توصیفی از این مناسبات داریم؟ بالاخره دانشگاه محل تجربه و مشاهده و درک صحیح از واقعیات است. اگر از چنین موضوعی درک و فهم دقیقی نداشته باشیم، وجوهش را دقیق متوجه نشویم، طبیعتا نمی توانیم تجویز صحیحی داشته باشیم. مثل یک پزشکی که وقتی میخواهد یک تجویزی داشته باشد، هرچقدر عکس رادیولوژی دقیق تر باشد، بهتر می بینید و بهتر تجویز می کند. در اینجا نیز دانشگاه جایی است که باید تصویر را روشن و دقیق کرده و تصویر صحیحی ارائه دهد. اینجاست که اهمیت پیدا میکند که نگاه ما یک نگاه عقلانی و واقع بینانه و به دور از توهم باشد.

در همین دنیایی که صحبت دموکراسی و حقوق انسان و آزادی بشر می شود، عده ای به صراحت قائل هستند که نه! اینطور نیست که انسان ها همه برابر باشند. به صراحت اعلام می کنند عده ای به اصطلاح برابرترند. اگر هم بپرسید چگونه؟ به صراحت بیان می کنند عده ای می توانند حق یا امتیازی داشته باشند به نام وتو.

 یعنی اگر این عده تصمیمی گرفتند، حتی اگر چهارتای آنها با همه جهان هم صدا شد و بگوید اینجا این کشور در حال ظلم است، اگر یکی از آنها بگوید نه، می تواند همه آنها را وتو کند. این  اتفاق مربوط به یک قرن قبل نیست! مربوط به همین سال 2016 است.

عده ای می توانند سلاح هسته ای داشته باشند، بقیه نباید داشته باشند. در همین ان پی تی به صراحت مطرح می شود که این چند تا کشور می توانند داشته باشند، بقیه نباید داشته باشند. حالا اگر بگویید چرا؟ آن یک بحث دیگری است.

 

سند استراتژی امنیت ملی امریکا برای همین سال 2015 است نه یک قرن قبل!

در همین جهانی که صحبت از آزادی می شود، صحبت  ازنقش مثبت انسان ها می شود، آقای اوباما سال 2015سندی را به امضای خودشان منتشر می کند به نام سند استراتژی امنیت ملی آمریکا. در آن سند به صراحت بیان می شود ما رهبری فعلی را که بر جهان داریم باید یک قرن آینده هم ادامه داشته باشد.

حال اینکه چه کسی به آنها این حق را داده، در کدام فرایند، در کدام ساز و کار چنین رهبری انتخاب شده و حتی تا یک قرن دیگر هم باید ادامه پیدا کند؟ مشخص نیست! آن هم در سال 2016 و با همه ابزارهایی ارتباطی که وجود دارد، این را اعلام می کنند.

این واقعیت هایی است که امروز در صحنه بین المللی وجود دارد و به مدد این وسایل ارتباطی در دسترس است. هرکسی می تواند با یک دقیقه وقت گذاشتن اینها را ببیند.  اینکه گفته می شود در روابط بین الملل باید واقع بین بود و حرف درستی هم است، این است که باید همین واقعیت ها را دید.

در همین سند خود آقای اوباما این را مطرح میکند که نه تنها باید در یک قرن آینده رهبری ما ادامه داشته باشد، بلکه باید فاصله معنی دار ما با سایرین در عرصه های مختلف نیز حفظ شود. در ادامه همین سند بیان می کند که نه تنها این باید حفظ شود، بلکه هرجا ما این امکان را بدهیم که منافع ما در خطر است، به خودمان این حق را می دهیم از امکان نظامی ولو به طور یک جانبه استفاده کنیم! نه تنها این حق را برای خودش قائل است، بیان می کند که اگر لازم شد از استفاده از سلاح هسته ای هم دریغ نخواهیم کرد!  اینها چیزهایی است که در همین سالها بیان می کنند و برای من و شما تصمیم می گیرند. این است مناسباتی که عده ای برای خودشان قائل هستند.

 یا سال گذشته حدود فروردین ماه بود که یک کشوری به کشور دیگری به نام یمن حمله می کند. نزدیک به سیزده ماه است که مردمی زیر سنگین ترین حملات هوایی قرار می گیرند. خب قطعنامه شورای امنیت صادر شد یا نشد؟ دو قطعنامه در ابتدای کار صادر شد، آنهم مبنی بر حمایت از حمله کننده! همین کسانی که امروز شعار دموکراسی شان گوش فلک را کر کرده، مردم شاهد هستند که نزدیک ترین روابط را با مستبدترین رژیم ها دارند.

 یک هفته نمیگذرد که وزیر خارجه امریکا می آید در بحرین،  کشوری که مردم فقط یک انتظار دارند، که هر فرد یک رأی داشته باشد، می بینید که در همان جا با افتخار اعلام میشود که  آل خلیفه متحد ماست و ما از آنها حمایت می کنیم. این نسبت شان با دموکراسی است، کسانی که آن امتیازات را قائل هستند حالا با هرکس که از ساز و کار دموکراسی دورتر است، روابط شان گرم تر می شود.

 

روایت جالب بی نظیر بوتو از نقش امریکا و عربستان در حمایت از طالبان

در بحث حمایت از تروریسم هم همینطور است. نخست وزیر فقید پاکستان خانم بی نظیر بوتو قبل از فوتش در یک مصاحبه ای گفت که طالبان را آمریکا طراحی کرد، عربستان پولش را داد و ما هم حمالی اش را کردیم.

در همین سوریه شما دیدید که در پنج سال گذشته چه کسانی آمدند به اسم دوستان سوریه، مدام اجلاس گذاشتند، امکانات دادند، و این جریان را به وجود آوردند. یک جریان تروریستی خشنی که هیچکسی نمی تواند از آن حمایت کند! در سال های اول بحران سوریه ما گفتگوهای زیادی داشتیم. غربی ها می گفتند اینها (تروریست ها) مردم سوریه هستند و تا جایی که بتوانیم از آن حمایت می کنیم.  اسنادش هم موجود است.

این صحنهامروز  بین المللی است. و هرچقدر جلوتر برویم این مباحث وجود دارد. اینهایی را که عرض می کنم هیچ کدام مال تاریخ نیست، مال همین امروز است.

 

دو نوع نگاه درباره واقعیات امروز جهان؛ واقع بینانه یا رمانتیک

در برابر این واقعیات دو نوع نگاه می توان داشت یا نگاه عقلانی و واقع بینانه یا نگاه توهمی و رمانتیک.

البته قبول کردن این نگاه دومدر جهان امروز توسط برخی علت دارد و یکی از دلایلش این است که اگر شما یک روزی در تاریخ می خواندید یک جلادی بود مثل هیتلر، او ابایی نداشت از اینکه بگوید من یک نژاد پرست هستم و نگاه هایش را بیان کند اما امروز در کنار ظلم و تحمیلی که بر جهان وجود دارد، یک تزویری هم وجود دارد، همان ها ادعای دموکراسی و حقوق بشر دارند!

امروز کسی نیست بگوید که تویی که چند ده کلاهک هسته ای داری همین ده روز گذشته در اجلاس امنیت هسته ای در واشنگتن چرا  اعلام کردی که ما چاره ای نداریم برای اینکه از فناوری عقب نمانیم، این کلاهک ها را پیشرفت می دانیم؟ این هم یکی از واقعیت هاست.

اگر می بینید یک عده  ای نگاه های رمانتیک به این نظام پیدا می کنند، بی تاثیر از تزویر و فریبی که آنها دنبال می کنند نیست. اینجاست که همان پرسش اول پیش می آید که ما چگونه باید عمل کنیم؟

حالا اگر کسانی وجود این مناسبات را قبول کنند،  اینجاست که دو رویکرد مطرح می شود. یک عده می گویند درست است، ولی خب همین است دنیا! میپرسی خب منطق اینها چیست؟ چرا عده ای باید امتیازی داشته باشد و بقیه نداشته باشد. اگر بد است هیچکسی نداشته باشد. اگر علم و فناوری و پیشرفت است، همه باید داشته باشند. نمی شود کسی از آن سوی دنیا تعیین کند که سطح آزمایش ایران از این مقدار نباید بالاتر باشد! خب به او چه ربطی دارد. این چه منطقی است؟ همان منطق قدیمی استکبار. فاستکبرو فی الارض بغیر حق. وقتی می گویید چرا؟ قالوا من اشد منا قوة! چون زور ما بیشتر است.

 این منطق جدیدی نیست. سوالی که اینجا وجود دارد این است که چگونه باید مواجه شد با چنین واقعیت؟ نگاه اول می گوید باید مصالحه کرد، چرا که اینها زور دارند، در دنیا حاکم اند، ما هم برویم یک گوشه ای با اینها مصالحه ای بکنیم! وقتی از آنها می پرسی خب منطق مصالحه چیست؟ می گویند آنها زور دارند، لذا باید رفت مصالحه کرد. اینجا پارادوکسی وجود که اگر آن زور دارد، و شما با او مصالحه کردی، بر اساس همان زور چه تضمینی وجود دارد که به آن مصالحه عمل کند؟ چه تضمینی وجود دارد؟

 

مقاله مهم ریچارد هس و تجویز دو نوع اسلام برای جهان

بعد هم در ترسیمی که می کنند این است که دو راه بیشتر وجود ندارد، یا باید همینطور تحت فشار باشی و فشار را تحمل کنی و یا اینکه در گوشه ای با او بسازی. مخیر می کنند بین این دو راه. این چیزی است که خود غربی ها هم می گفتند. این را چند بار گفتم که آقای ریچارد هس رییس شورای روابط خارجی آمریکا، حدود چهارده سال پیش مقاله ای راهبردی نوشت و اعلام کرد ما باید جهان اسلام را بین دو اسلام مخیر کنیم، راه دیگری هم وجود ندارد. یکی اسلامی که با ما مصالحه کند، با ما همراه باشد، با ما درگیر نشود، و منافع ما را به خطر نیندازد که ما با این مشکلی نداریم و دوم اسلامی از جنس طالبان، که ما راحت بتوانیم آن را سرکوب کنیم.

 روند ده - پانزده سال گذشته نشان میدهد که همین را عملیاتی هم کردند. اما وی این را برای چه گفت؟چون نگران یک اسلام سوم بودند. یک راه حل سوم که هم مصالحه نمی کرد و هم میتوانست مقامت و پیشرفت کند. مقاومت را مساوی با محرومیت و رنج تعریف نمی کرد. نشان می داد در مقاومت است که پیشرفت و رفاه به دست می آید. او از این نگران بود. خب این مقاومت موجب فشار و محرومیت شد یا پس از گذشت بیش از 28سال از جنگ، کسی دیگر جرأت نمی کند به مرزهای ایران نزدیک بشود؟

جمله جالب نخست وزیر ایتالیا درباره مقاومت مردم ایران

غربی ها این را میفهمند که قدرتی شکل گرفته در ایران که نه تنها می ایستدو مقاومت می کند در برابر آنها بلکه پیشرفت هم می کند. این را نخست وزیر اسبق ایتالیا در سفری که به تهران آمده بود به خود من گفت، گفت شما  ایرانی ها در تمام این سالها فقط مقاومت نکردید، پیشرفت هم کردید. تاکید داشت که من یک استاد اقتصاد و نظریه پرداز توسعه و بر اساس مطالعه این را میگویم.

این است که آنها نگرانند که یک جریانی شکل بگیرد، همه بایستند و بتوانند مقاومت کنند. همین شاه اسبق سعودی بعد از جنگ به صراحت گفت: دعمنا العراق بالمال و السلاح و المواقف. بعد آمار داد که ما 27/8میلیارد دلار به صدام کمک کردیم! این فقط یک قلم بود که رسمی اعلام کرد. خب امروز صدام کجاست؟ ملت ما کجا هستند؟ امروز شما در خیابان های عراق می بینید که نوشته شده شارع امام خمینی! امنیتی که امروز ایران داردخود غربی ها ندارند! خود آنها اعتراف می کنند که امنیت ایران در منطقه مثال زدنی است. خود آنها می گویند پیشرفتی که ایران دارد چشمگیر است.

 

تفاوت ایران و مصر از دید نویسنده معروف مصری

 این را بارها گفتم، آقای فهمی هویدی یک نویسنده شهیر مصری است که چند سال پیش مقاله ای نوشته بود، چند روز پیش دوباره آن مقاله را با ادبیات دیگری نوشته بود، در شرق الاوسط در کمتر از یک ماه گذشته منتشر شد، در آن مقاله به صراحت بیان می کند که ما سال 78 میلادی و چند روز قبل از پیروزی انقلاب ایران با امضای کمپ دیوید متحد آمریکا شدیم، ایران در همان زمان به مقابل آمریکا تبدیل شد و به جنگ آمریکا رفت. بعد میگوید امروز ایران ماهواره به هوا میفرستد، اما در قاهره دو میلیون نفر در قبرستان ها می خوابند! خب اینها نتیجه چه چیزی است؟ این اتفاقات هیچ کدام از دو اسلامی که آقای ریچارد هس برای جهان اسلام تجویز کرده بود نیست. این همان اسلام ناب است. این یک اندیشه است و اندیشه ای نیست که فقط راجع به دو موضوع نظریه بدهد، بلکه در حال ساخت تمدن جدیدی است. در بحث دموکراسی حرف دارد، در روابط بین الملل حرف دارد، در همه زمینه ها حرف های خودش را بیان می کند. این است که آنها همه توانشان را برای مقابله  با ایران گذاشته اند.

 

ایستادن و نترسیدن، راه اصلی مقابله با دشمن

غرب میبیند جریانی روی کار آمده که او را خلع سلاح می کند. خب سلاح غرب چیست؟ ترساندن. ذلکم الشیطان یخوف اولیائه. باطل السحرش چیست؟ نترسیدن!

در این مسیر عقلانیت چیست؟ با دشمنی که در حال مبارزه با توست، عقلانیت این است که او را خلع سلاح کنی یا خودت را خلع سلاح کنی؟ سلاح او چیست؟ ترساندن. چه وقت میتوانی او را خلع سلاح کنی؟ وقتی که نترسی و  بایستی. او چرا این همه تلاش دارد شما را از منابع قدرتی که دارید تخلیه کند؟ چون می داند این منابع قدرت است که شما را به جلو میبرد و این پیروزی ها را رقم میزند. او میفهمد این یک اندیشه است که اگر شکل بگیرد و تکثیر بشود، این پیروزی ها همه جا رقم میخورد. در مقابله با رژیم صهیونیستی جنگ های زیادی صورت گرفته است. در نقشه رژیم صهیونیستی مشاهده میکنید که میگویند اراضی 1948، اراضی1967، یعنی یک جنگی شکل گرفته و آنها توانستند آن سرزمین را اشغال کنند  تا به لبنان، صبرا و شتیلا پیشروی کرد. خب چه چیزی این را تغییر داد؟ جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه، جنگ 51 روزه که آخرش با شکست رژیم صهیونیستی ختم شد. لذا الگو و مدل ایران فقط منحصر به آزادی خرمشهر از دست بعثی ها نشد بلکه گسترش یافت و بعد از آن جبهه مقاومت در منطقه نیز در برابر صهیونیست ها ایستاد.

 

چرا در یک دوره ای امریکا در برابر ایران مجبور به عقب نشینی شد؟

در دوره گذشته یک روزی همین آمریکایی ها میگفتند ایران چون قطعنامه هی شورای امنیت را عمل نمی کند ما در گفتگوها شرکت نمیکنیم. اما دیدند که نمیتوانند و  در گفتگوهای ژنو در سال 87 خود آمریکا آمد و شرکت کرد! خود کسی که گفت ایران قطعنامه ها را اجرا نمی کند، خودش دست از پا درازتر آمد و شرکت کرد.همان کسی که میگفت شما چرا باید غنی سازی 3% انجام می دهید،در مذاکرات آلماتی گفت بیایید راجع به غنی سازی 20% صحبت کنیم!

همان کسی که میگفت نطنز چرا کار می کند، رسید به اینکه بیایید راجع به فردو صحبت کنیم. همان کسی که همان قطعنامه ها را به قول خودش دستاویز کرده بود، از سال 87 تا 92 توانست فقط یک قطعنامه صادر کند!.همان کسی که میگفت ما نسبت به ایران اجماع درست کردیم و ایران منزی است، دید که نه تنها نمیتواند قطعنامه صادر کند بلکه رو به تحریم های یک جانبه آورد،زیرا دید که تهران در سال 91 میزبان 120 کشور جهان است که در سطح عالی شرکت کردند و عملا نمی تواند ایران را منزوی کند و دیدید قبل از گفتگوهایی که منجر به برجام شد، جان کری در کنگره گفت ما در حالی برای امضای توافقنامه می رویم که دیگر ابزاری نداریم.

خب تجربه این طرفی را هم ببینیم. یک زمانی نگاه قرآنی باور ماست، یک زمانی آن را تجربه هم می کنیم. باور قرآنی ما این است که استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم. اما ملت ما این را تجربه هم کرده است. شما یکبار در قرآن میخواندید که انهم لا أیمان لهم. آنها به عهدشان پایدار نیستند! اما امروز شما این را تجربه هم کرده اید.

 

تعهدات عملی ایران در برابر تعهدات کاغذی امریکا!

وقتی امریکا میگوید شما 20% را از بین ببر، مواد 3% را خارج کن، اراک را بتون بریز، تحقیقاتت باید محدود شود، نظارتها باید اینطور باشد، نه تنها نظارت پادمان داشته باشی بلکه باید نظارت های پروتکل هم داشته باشی و ... در عمل چه اتفاقی افتاد؟ از روز پذیرش برجام تا روز اجرا قرار بر این میشود که این طرف سانترفیوژها را کم کند، بتون بریزد و کارها دقیق انجام بشود؛ آن طرف آیین نامه های مقدمات رفع تحریم را انجام بدهد. یعنی روی کاغذ چند مطلب بنویسند. اما این طرف باید در عمل این کارها را انجام بدهد! خب این هم انجام شد  اما امروز شما می بینید چه چیزی را مطرح می کنند، قانونی تصویب می کنند با امضای رییس جمهورشان، راجع به ویزای کسانی که به ایران سفر میکنند و خود ایرانیانی که تابعیت دوگانه دارند! یعنی محدودیت های بیشتر.

در خود برجام بیان شده که طرف غربی باید یک سری اقدامات را انجام بدهد، حال انجام نمی دهند. لذا اینکه میگوییم به امریکا بدبین یک نگاه کاملا واقعی است. کسانی میگویند نمیشود کاملا بدبین بود!  بیایند موارد خوش بینی را بیان کنند. آن موارد خوش بینی چیست؟ در همین موضوع و در همین تجربه و همین برجامی که خودشان قبول کردند، بیایند بیان کنند چه شد؟ این تعهدات را خود غربی ها در برجام دادند، بیشتر هم انتظار نداریم اما عمل به همین تعهدات صورت نگرفت.

 عرصه واقعیت عرصه رمانتیکی نیست که مبتنی بر یک توهم باشد و بگویید حالا نمیشود خیلی هم بدبین بود. بیایید واقعیت را بگویید چیست. چه چیز میتواند پیشرفت کشور را رقم بزند؟ اینکه منابع قدرت یک کشور تقویت بشود یا خالی بشود؟ این سوال اصلی است.

دفاع از حق هسته ای دفاع از همه حقوق کشور بود. اگر کسی احساس کرد با یک سلاح میتواند از شما امتیاز بگیرد، به استناد همان سلاح میگوید پس من امتیاز دوم را هم میتوانم از تو بگیرم. اگر او احساس کرد با یک اهرمی به اسم تحریم میتواند شما را به عقب نشینی وادارد، خب به همان استناد و با همان منطق در سایر موضوعات هم طمع خواهد کرد.

امروز آنها خودشان بیان می کنند پنج سال است به منطقه آمده اند برای موضوع سوریه اما یک ملتی دربرابر آنها ایستاده است و میگوید حرف شما غلط است و شما حق ندارید برای دیگران تعیین تکلیف کنید. همه قدرت هایی که خود را قدرت جهانی میدانند میگویند البته ما در اینجا نمیتوانیم کاری کنیم. چرا نمیتوانید؟ چون یک فردی به نام ژنرال سلیمانی وجود دارد. هرکاری میکنیم، او آنجا تعیین کننده است. چرا؟ او قدرتی دارد که امثال این شهدای بزرگوار مثل شهید عطری، شهید علیزاده و ... (مدافعان حرم گیلانی) این قدرت را تولید میکنند.

 

برجام 2 برای خالی کردن منابع قدرت ایران است

 لذا برای چه صحبت از برجام 2 میکنند؟ چون میفهمند اگر بخواهند جلو بیایند، باید این منبع قدرت را هم خالی کنند.

 شما شنیدید در دو روز گذشته که گفتند ما باید بنشینیم پیرامون مسائل منطقه برجام 2 را پیش ببریم. چرا؟ چون میفهمند ایران قدرتی است که در برابر آنها می ایستد. لذا میگویند برجام 2 و 3 را پیش ببریمتا منبع قدرت ایران را هم خالی کنیم. اینجاست که باید از آنچه برای ادامه روند باید بگذرد، فهمی درست و واقعی مبتنی بر همین واقعیاتی که وجود دارد، داشت. اگر درست درک نکنیم یک خسارت محض دیگر میشود.

 

ابتدا برجام آفتاب تابان بود، امروز شده ابر شتابان!

تا قبل این میگفتند با برجام بحث سرمایه گذاری به داخل کشور درست می شود و این باعث میشود پیشرفتی صورت بگیرد، خب چرا پس نمی شود؟ آیا بخاطر اینکه فلان روزنامه مقاله انتقادی از برجام نوشت کارها درست نمی شود یا عیب کار جای دیگری است؟ خب همان کسانی که ادعا داشتند با این روند حل میشود، خب امروز پاسخ دهند. میگویند برجام یک فرصت است، یک فرصت شتابان است. اول آفتاب تابان بود، بعد تبدیل به ابر شتابان شد. خب اشکالی ندارد. چه کسی نمیگذارد از برجام استفاده شود؟ چرا برجام اجرایی نمیشود؟

 

باید به دهان کسی زد که صحبت از برگشت تحریم ها می کند

اینکه دو تا سایت و روزنامه مطلب مینویسند یا آن کسی که طرف شماست در آنجا و امروز به صراحت اعلام میکند که ما ظرف 24 ساعت میتوانیم تحریم ها علیه ایران را بازگردانیم. خب نباید تو دهنش بخورد؟

 

مگر نمی گفتید همه قطعنامه های قبلی علیه ایران لغو شده است؟

به صراحت اعلام میکند ما میخواهیم در فلان موضوع دیگر ایران را به شورای امنیت ببریم و راجع به قطعنامه صحبت کنیم، شما که گفتید همه قطعنامه ها لغو شد، پس اینکه میگویند چیست؟ کدام قطعنامه نقض شده است؟ اگر متعلق به زمان قدیم است که میگفتید لغو شد، اگر جدید که باز در آن اینها هست، خب پس این چه لغوی است؟ خب نباید در دهن طرف مقابل زد؟ اگر میگویید برجام یک ابر شتابان است و باید از آن استفاده کرد خب استفاده کنید. خب چه کسی مانع استفاده از این است؟

نباید به اسم استفاده از تجربه دیگران، تجارب خودمان را به باد دهیم!

اینکه گفته میشود باید از تجربه دیگران استفاده کرد، بله، چه کسی میگوید نباید از تجربه دیگران استفاده بشود؟ اتفاقا تجاربی که از دیگران به دست می آوریم این است که تجربه خودمان را به باد ندهیم. دستاوردهای خودمان را حفظ کنیم. گفته میشود علم مرز ندارد. خب این خیلی خوب است، ما هم همین را میگوییم. اقتصاد مرز ندارد، خیلی خوب است. اگر علم مرز ندارد چرا کسی به خودش اجازه میدهد از آن سر دنیا برای علم شما مرزبندی کند. فلان تحقیقات بشود، فلان تحقیقات نشود. اگر اقتصاد مرز ندارد، چرا فلان کس به خودش اجازه میدهد درباره تراکنش بانکی شما اظهار نظر کند؟ خب اینها بحث های جدی است. باید روی همین حرفها ایستاد و گفت تو حق نداری برای ملت ما در مسیری که میخواهد پیشرفت کند مرز بندی کنید. اتکا به درون یعنی همین.

 

 چه کسی گفته اتکا به درون یعنی اینکه من کتاب نمیخواهم، معلم نمیخواهم و درس نمیخواهم؟ اتفاقا در اینجا اگر مثالی هم لازم باشد باید گفت اگر بچه ای با اتکا به لات محل بخواهد پیشرفت کند غلط است. کسی نگفته من درس نمیخواهم. اتکا به درون این است که ما باید به دشمن اجازه ندهیم اگر فکر میکند سلاحی موفق هست، روی آن سلاح حساب باز کند. نباید اجازه بدهد او اهرمی مثل تحریم را دست بگیرد و هرچندوقت بر سر دولت و ملت ما بگیردو تهدیدمان کند تا امتیاز بگیرد. حالا هر دولتی که میخواهد باشد.  اتکا به درون یعنی اینکه تو بتوانی قدرتی بسازی که او دیگر از اهرم تحریم استفاده نکند و  بداند این سلاح زنگ زده  پوسیده بوده و دیگر جواب نمیدهد.

 

هزینه نظام برای موضوع هسته ای در دفاع از یک بحث فقهی یا سیاسی نبود، در دفاع از دانشگاه بود

ایران به عنوان کشوری که حدود 10% منابع جهان را به طور متوسط دارد، چرا یک درصد GDP جهان را دارد؟  خب این باید پیشرفت کند. اتکا به درون یعنی این. با این مثالها این مسأله تحریف نشود که ما میخواهیم دور خودمان مرز بکشیم. اتفاقا ما میگوییم چرا یک کسی میخواهد دور ملت ایران مرز بکشد؟  هزینه ای که نظام در همین موضوع هسته ای داد، برای دفاع از دانشگاه بود. برای فلان موضوع فقهی نبود، برای فلان مساله خاص سیاسی نبود، برای دفاع از تحقیق و علم در دانشگاه بود. و دانشگاه آن نقشی که در دفاع از نظام ایفا کرد، امثال این شهدا و دانشمندان هسته ای ما ایفا کردند، یک نقش متقابلی بود که ان شاالله روز به روز بتوانیم بهتر انجام بدهیم.

 والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

 

پرسش و پاسخ:

سوال: تحریم ها چه شد؟ آیا برداشته شد؟ اگر برداشته شد چرا تاثیری در زندگی مردم نداشته است؟

پاسخ: راجع به تحریم ها قبلا مفصل در کمیسیون برجام مجلس صحبت کردم. ببینید در رابطه با تحریم ها که صحبت می شود، آنها تحریم ها را دسته بندی کرده اند. مثلا گفته اند تحریم های اولیه و ثانویه. تحریم های هسته ای و غیر هسته ای. تحریم های اقتصادی و غیر اقتصادی. بعد در برجام که نگاه میکنید، مثلا آمریکا به صراحت اعلام می کند که تحریم های اولیه به هیچ عنوان دست نخواهد خورد. فقط برخی از تحریم های ثانویه را رفع میکنیم!

 راجع به تحریم های ثانویه هم میگوید آنهایی را که مربوط هسته ای است، نه همه آنها را. تازه برخی از آنهایی که مربوط به هسته ای است. لذا طبق همان چیزی که اینجا گفته میشود که اولیه باقی بماند، غیر هسته ای باقی بماند، همان چیزی را که در آمریکا در برجام پذیرفته بود که چند مورد خاص را بردارد، باز در همان اعلامیه ای که وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد، چند تا از آنها را از قلم انداخت. برخی از موضوعات هم هست که در آن ایجاد شبهه میکند. مثلا یکی از بحث هایی که وجود دارد این است که طبق برجام هیچ تعهدی ندادم یک شهروند ایرانی در هرکجای دنیا حق ندارد هیچ حسابی به دلار باز کند. این تحریم باقی خواهد ماند. یعنی حساب دلاری یا یو- ترن دلار را بسته باقی خواهد گذاشت.

 

سوال: با توجه به اینکه شاهد نقض تعهدات برجام از سوی آمریکا هستیم آیا ساز و کار مناسبی برای پیگیری حق خود در نهادهای بین المللی داریم یا خیر؟

پاسخ: طبق برجام سازوکاری که تعریف شده این است که اگر در آنجا یکی از دو طرف یعنی یا ایران یا یکی از 5+1 به این موضوع اعتراض داشت، یعنی حتی اگر ایران اعتراض کرد که مثلا شما اینجا فلان کار را بر خلاف متن انجام دادید، باید ظرف 60 روز شورای امنیت جلسه تشکیل بدهد و درباره این تصمیم بگیرد که آیا تحریم هایی که قبلا متوقف شده ادامه پیدا بکند یا ادامه پیدا نکند؟ این عین متن است! حالا مثلا اگر شما به یک کشوری اعتراض کردید، همان کشور که جزو همین هایی است که حق وتو دارد، اگر بگوید نه من این را وتو میکنم، صرف اعتراض شما که چرا این مساله انجام شده، میتواند همه تحریم ها بازگردد!

حالا اگر یکی از آن طرف اعتراض کرد که دیگر هیچ! اگر شما اعتراض کنید، شورای امنیت باید ظرف شصت روز درباره اینکه لغو تحریم ها ادامه پیدا کند یا نه دوباره تصمیم بگیرد و اگر یکی مخالفت کند یعنی وتو شده و تحریم ها باز میگردد. لذا راه حل این معضل این است که دشمن بفهمد با ملتی مواجه است که از این موضوع نمیترسد. او باید بفهمد با یک ملتی مواجه است که نمیتواند این ابزار را روی سرش نگه دارد. این یکی از دغدغه های بسیار مهم و فراجناحی و ملی است که همه مردم باید به آن توجه داشته باشند. امروز مهمترین شاهکاری که میتوانیم در این زمینه انجام دهیم، این است که به دشمن بفهمانیم ملت ما از تحریم ها نمی ترسد. راهش چیست؟ یکی از نظر آمادگی روحی و دیگری از نظر اقدام عملی. اینکه گفته میشود اقدام و عمل برای این است. این فقط یک شعار نیست. ملتی در اقدام و عمل نشان بدهد که توانایی این را دارد که از تحریم های دشمن نترسد.

 

سؤال: جایگزین مذاکرات اتمی چه میتوانست باشد که عده ای با آن مخالفت می کردند؟

پاسخ: هیچکسی با گفتگو مخالف نبود. ملتی که از حق خودش دفاع میکند و برای آن یک منطق صحیح دارد، هیچ وقت از گفتگو نمیترسد. نگاه خودش را بیان میکند. آن چیزی که وجود دارد این است که ما در گفتگوها چگونه عمل کنیم که به حقمان بهتر برسیم.

 

سؤال: توافق برزیل چه بود؟

پاسخ: احتمالا سؤالشان راجع به بیانیه سه جانبه برزیل و ترکیه و ایران در تهران است که به بیانیه تهران مشهور شد. قبلا مفصل آن را توضیح داده ام. در آنجا بحث این بود که آمریکایی ها میخواستند یک قطعنامه جدیدی به شورای امنیت ببرند با این نگاه که بتوانند اجماعی علیه ایران داشته باشند.

 آن زمان برزیل و ترکیه جزو اعضای غیر دائم شورای امنیت بودند. این دو را فرستاده بودند که ببینید ایران مقاصدش صلح جویانه نیست و ما به این دلیل میخواهیم این کار را انجام دهیم. اینها گفته بودند ما میخواهیم با ایران گفتگو کنیم. همین آقای داوود اوغلو نخست وزیر فعلی که آن زمان وزیر خارجه بود به تهران آمد و با خود من گفتگو کرد که مسأله اینچنین است و یک نامه ای از جیبش در آورد که نوشته ی اوباما خطاب به اردوغان بود.

 وزیر خارجه برزیل هم آمد و گفت چنین چیزی نوشته اند و گفته اند ما میخواهیم قطعنامه صادر کنیم. ما پاسخ دادیم که از حقوق مان دفاع میکنیم و بحث های خودمان را توضیح دادیم. مقامات ترکیه و برزیل به ما گفتند شما حاضرید این صحبت ها را در قالب یک بیانیه سه جانبه اعلام کنید تا بتوانیم از قطعنامه جلوگیری کنیم؟ ما گفتیم اگر در چارچوب NPT و حقوق ما باشد، بله حاضریم.

لذا نشستیم و صحبت کردیم. یک جلسه ای که از 7 صبح شروع شد و تا حدود 1 نصف شب ادامه پیدا کرد. آنجا منطقمان را توضیح دادیم و نهایتا به بیانیه تهران منجر شد. چون در آنجا مطرح شد که حقوق ایران باید به رسمیت شناخته شود و نکاتی که در بیانیه ای دو صفحه ای آمده است. به محض انتشارش همین دو وزیری که نامه آقای اوباما را در جیب داشتند و گفتند اوباما ما را فرستاده و گفته اگر ایران صادق است شما واسطه بشوید، ظرف کمتر از چند روز آمریکا یک قطعنامه علیه ایران صادر کرد! که بعد صدای برزیل و ترکیه هم از دست آمریکا بلند شد و آقای اردوغان و آقای لولا، یکی شان نامه نوشت و دیگری مصاحبه تندی علیه قطعنامه انجام داد.

 

سؤال: به نظر شما آیا وضعیت زندگی و معیشت اقشار ضعیف جامعه در دولت اخیر بهتر شده است یا خیر؟

پاسخ: چیزی که راجع به کشورمان به صراحت میتوان بیان کرد این است که برای بهبود وضع معیشت، برای پیشرفت، برای رفاه بهتر، و برای هرآنچه که لازمه پیشرفت است، اگر دو شرط لازم وجود داشته باشد محقق میشود. یکی امکانات مادی است که وجود دارد. این آمار رسمی جهانی است که اعلام میکنند ما در گاز رتبه اول جهان را داریم. این فقط یکی از اقلام بود. در نفت، در معادن، در شرایط دیگر. در موضوعات دیگر مانند حمل و نقل خود سازمان حمل و نقل جهانی در گزارشی که خودش به طور سالانه تهیه میکند اعلام میکند که ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی و خاصی که دارد میتواند محل ترانزیت حدود 400 میلیون تن در سال باشد. یک چیزی حدود صد میلیارد دلار. یعنی چیزی بیش از درآمد فعلی نفت مان! این فقط یک قلم است. و شرایط دیگری که برای کشور ما فراهم است. این از یک لحاظ.

از طرف دیگر نیروی انسان گسترده ای که داریم، و از آن بالاتر روحیه و ایمانی که در این ملت وجود دارد. ملتی که توانسته آن حماسه های بزرگ را در انقلاب اسلامی، به ویژه در دفاع مقدس، امروز در دفاع از حرم حضرت زینب(س)، در این عرصه های سخت انجام داده، که به اعتراف خودشان در موضوعات مختلف ایران می آید و آن موضوع را حل می کند، آیا در عرصه صنعت و کشاورزی چنین توانی ندارد؟ حتما این توان را داریم و  این مسأله مدیریت میخواهد.

 

سوال: موضع ژاپن در خصوص سلاح های هسته ای و اهمیت آن در مذاکرات هسته ای چیست؟

پاسخ: من نمیدانم چرا ایشان ژاپن را مطرح کردند. اما یک مثالی میزنم. نگاه به دنیا همین است. من سال 88 سفری به ژاپن داشتم. ژاپنی ها در آن زمان با توجه به مذاکرات هسته ای که انجام میگرفت، دو بازدید برایمان گذاشتند. یکی بازدید از هیروشیما و دیگری بازدید از نیروگاه هسته ای شان که در دو نقطه مختلف ژاپن بود. در یک جا نیروگاه ها بود که برق تولید می کرد. در یک جا هم آثار جنایت سلاح های هسته ای آمریکا بود.

برای من جالب بود که هم نخست وزیر ژاپن، هم وزیر خارجه ژاپن و هم خانمی که 70-80 ساله بود و از بازماندگان هیروشیما بود، هر سه میگفتند سلاحی که بر سرمان خورده حقمان بوده است! فقط در گوشی نمیگفتند، در جای دیگر هم بیان میکردند.

حاصل این رویکرد چسیت؟ بله یک سری پیشرفت هایی ژاپن دارد. همان آقای نخست وزیر ژاپن به من گفت بعد از شصت سال حزبمان توانست در این انتخابات اخیر رأی بیاورد. شعاری که ما داده بودیم این بود: باید پایگاه های نظامی آمریکا برچیده شود. اگر اعتماد سازی هم بوده، 70 سال بس است. این همه سال هم ما متحد آمریکا بوده ایم و گفته ایم سلاحی که بر سرمان زدید حقمان بوده است. اما بعد از 60 سال که حزب ما رأی آورده، من میبینم که ما نمیتوانیم این شعارمان را محقق کنیم و احتمالا استعفا بدهم. اتفاقا بعد از چند ماه استعفا داد و بعد به عنوان نماینده مجلس به تهران آمد! در اینجا باز ملاقاتی داشتیم. پرسید آیا اینطور نیست که آمریکا هرجا رفته آنجا را ترک نکرده؟ گفتم نه، این نگاهی است که میخواهند به شما القا کنند. در همین عراق، آمریکا آمد و جلویش ایستادند و مجبور شد آنجا را ترک کند!

بستگی دارد ما چگونه در برابر نظامی که آنها میخواهند برجهان حاکم کنند بایستیم. یک ببر کاغذی درست کردند تا همه را بترسانند، کسی نبود بگوید این پادشاه لخت است، نترسید. خبری نیست. میشود ایستاد، مقاومت کرد و پیشرفت کرد.

 

سؤال: آیا اگر شما رهبر کشور آمریکا بودید آیا بازهم همین دیدگاه را داشتید؟ آیا به نظر شما قدرتمند نباید از قدرت خود دفاع کند؟

پاسخ: آنها نگرانی شان از همین بحث است. در غرب  تمدنی است که شکل گیری آن به پنج قرن گذشته باز میگردد. روز به روز به مثابه یک بهمنی بزرگتر شده است. امروز شده چیزی که شما در غرب میبینید. یک تمدن است. اما مبنای این چیست؟ یک تمدنی است که با اندیشه دکارت و ... شکل گرفت، بیان میکند که اصلا حقیقتی وجود ندارد. اما اینکه شما بیایید حقیقت را نفی کنید کار آسانی نیست. باید این را به شکلی تئوریزه اش کنید. این است که میگویند حقیقت دست نیافتنی است، حقیقت نسبی است، حقیقت آن چیزی است که تو فکر میکنی، آنچه تو فکر میکنی همان حقیقت است و از اینطور مباحثی که در درسهایتان بهتر از من بلدید.

 غرب تمدنی است که بر این مبنا شکل گرفته است؛ یعنی نفی حقیقت. همین آقای جان لاک که به عنوان پدر آزادی به من و شما در دانشگاه معرفی می شود، جزو سوابق آخر عمرش سهامداری شرکت های برده داری در آمریکای شمالی است. به صراحت هم بیان میکند که کارویژه دولت فقط حفاظت از دارایی است. به صراحت در کتاب دو رساله حکومت، این را بیان می کند که اینطور نیست که همه یک حقی داشته باشند، کسانی هستند که در وضع طبیعی باقی مانده اند و باید در حد نیازشان به آنها چیزی داد. این یک اندیشه است و بر این مبنا بسیاری از استعمارها تا امروز شکل گرفته است. لذا یک تمدنی بر همین مبناست. آنجایی که میگوید قدرت برای حفظ دارایی است، یعنی همین که شما قدرت را حفظ کرده و نگه دارید و نه اینکه فکر کنید این برای مردم آمریکا حفظ میشود، نه! برای یکی اقلیت حاکم حفظ می شود.

من اخیرا کتابی را معرفی کرده ام که آقای جزوف استیگلیتز که یک نویسنده آمریکایی است  نوشته است. که اتفاقا جایزه نوبل اقتصاد را هم برده است. وی زمانی مشاور آقای کلینتون در زمان ریاست جمهوری اش بوده است. در این کتاب که به عنوان بهای نابرابری در ایران هم ترجمه شده می نویسد که در آمریکا یک درصد بر 99 درصد حکومت میکند. آن کسی که میگوید من میخواهم در قرن آینده هم رهبری دنیا را داشته باشم، مربوط به همه مردم آمریکا نیست، مربوط به یک درصد از مردم آمریکاست. این واقعیت تمدن آنهاست.

 اما دربرابر او تمدنی شکل گرفته است که او را ترسانده. این تمدن میگوید اینطور نیست که حقیقتی وجود نداشته باشد و دست نیافتنی و نسبی است. هستی مبتنی بر یک حقیقتی است. هرآنچه مناسبات فردی، خانوادگی و سیاسی است باید میل به سمت حقیقت داشته باشد تا بتواند کمال خود را پیدا کند. اینجاست که حقوق انسان ها در آن به صورت واقعی مطرح میشود. اینجاست که اگر این نگاه رهبر آمریکا هم بشود، نگاه فعلی آمریکا را نخواهد داشت.

سؤال: با بله یا خیر پاسخ دهید. آیا توافق هسته ای به نفع مردم ایران بوده است؟

جواب: درباره این مساله صحبت شد و مفصل توضیح داده شد. ما هزینه های سنگینی در این زمینه دادیم.

 

سؤال: آیا اگر شما به عنوان رییس جمهور انتخاب می شدید پای توافقی را که دولت فعلی انجام داده، امضا میکردید؟

جواب: حتما نه. چون من نگاهم متفاوت بود.

 

سؤال: آیا سخن از دموکراسی و حق مردم فقط برای کشورهای مجاور مجاز است؟

پاسخ: برای همه مجاز است. در همین کشور هم پیگیری میشود. تمام بحثی که ما داریم دقیقا همین است. یکی از نگرانی های آنها همین است که امروز ما در کشور نمونه ای دموکراسی را نشان میدهیم که در آن مردم هستند که انتخاب میکنند، نه کلوپ های قدرت و ثروت. آنها از همین نگرانند. این فقط یک اندیشه ای نیست که چند سانتریوفیوژ بسازد. این اندیشه ای است که به مردم دنیا الگو ارائه میدهد. فقط در مقاومت الگو ارائه نمیدهد. در مردم سالاری هم الگو ارائه میدهد. مردم هستند که تعیین کننده اند. کسانی نمیتوانند بیایند و آرای مردم را وتو کنند. نه در سال 88، نه در سال 92 نه در سال 94، نه قبلش و نه بعدش. در یک چارچوب قانونی و ضوابطی که دارد، مردم تعیین کننده هستند. به همین جهت آنها خیلی وقتها میگویند ما از نتیجه انتخابات شوکه شدیم. چرا که مردم سالاری دینی در یک شکل واقعی اش تجلی پیدا کرده است. بعد از همین انتخابات 92 که مردم انتخاب کردند، همه به آن انتخاب احترام گذاشتند. یادم هست اواخر سال 92 خانم اشتون به تهران آمد و ملاقاتی با من انجام داد. در آنجا به او گفتم که در ایران دموکراسی واقعی است. بنده تا دیروز به عنوان یک مقام مسئول با شما گفتگو میکردم اما امروز مردم در انتخابات انتخاب دیگری داشتند. همانجا از او سوال کردم این رفتاری که در اوکراین و مصر انجام دادید چقدر با دموکراسی شباهت داشت؟ اینکه یک عده ای را بفرستید تا پارلمان را به زور بگیرند. آیا این دموکراسی است؟ چون آن دولت و پارلمان طرفدار غرب نیست. ما با آقای مرسی اختلافات زیادی داشتیم، در نقاط مختلف اشتراک نظر نداشتیم، اما اینکه راحت کودتا شود و دولت منتخب مردم کنار زده شود، و شما سکوت کنید و بپذیرید و صحبتی از دموکراسی و حق مردم و آراء نکردید، آیا دیگر وجود نداشت؟

 

سؤال: نظر شما در زمینه اظهارات اخیر مقامات امریکایی چیست؟

پاسخ: این مطالبی که بیان شد فکر میکنم پاسخ این سوال را شامل میشد. آن چیزی که مهم است این است که دشمن یک طراحی دارد. البته مفروض حرف من این است که یکی را به عنوان دشمن قبول داشته باشیم. چون برخی در همین شک میکنند که چرا میگویید دشمن! خب شما یک تعریفی از دشمن ارائه بدهید. برخی بیان میکنند که چرا میگویید دشمن؟ شما حرف های تند زدید. سوال من این است هنگامی که کودتای 28 مرداد انجام شد، ما حرفهای تند میزدیم؟ آمدند و کشوری را بخاطر منافعی که داشتند 25 سال عقب انداختند. ماهیت استکبار این است. قراردادهای 1907 و 1919 را که امضا میکردند و نصف کشور را به یکی میدادند، جنوب را به دیگری، آیا در آن زمان کسی حرف تند میزد؟ این یک سوال اصلی و اساسی است. آیا کسی را به عنوان دشمن میشناسیم یا خیر؟ بهترین هدیه به یک دشمن این است که شما برای مردمی که او با آنها دشمنی میکند، این ذهنیت را ایجاد کنی که اصلا دشمنی وجود ندارد!

در مقابله ی ملت ما با صدام که خودشان قبول دارند یک دیکتاتور جانی بود، چه کسی او را تسلیح میکرد؟ چه کسی است که نداند فقط صدام نبود که با ما می جنگید. مشهور بود میگفتند مثلا توپ فرانسوی، فلان اسلحه روسی، شیمیایی آلمانی و ... همه دنیا به او سلاح میدادند. همان کسانی که پشت میز می نشستند و میگفتند شما حق ندارید هسته ای باشید، در زمان جنگ به صدام سلاح میدادند. همان کسانی بودند به تروریستهایی که 17 هزار نفر هموطن مان را کشتند، پناه دادند.  همین الان به صراحت بیان میکنند تحریم های فلج کننده علیه ایران.

بهترین هدیه برای چنین دشمنی این است که بگویید دشمن نیست. بدتر از آن این است که وقتی این دشمنی را قبول کردی، بگویی نباید مبارزه کرد! دشمنی که هرجا مبارزه کرده شکست خورده. پس شما به دنیا نشان میدهید این دشمن شکست پذیر است. او میگوید شاه بماند، ما میگوییم برود و میرود. او میخواهد صدام را نگه دارد و به جان ملت ایران بندازد، امروز ببینید ما در چه موقعیتی هستیم و او در چه موقعیتی است؟ امروز بعد از هشت سال جنگ تحمیلی که آنها همه توان خود را به کار بردند تا ملت ایران را از پا در بیاورند، شما میبینید که ملت عراق عکس سرداران و امام شما را با افتخار بالای سر میگیرند. این یک پیروزی نیست؟ امروز خود او میگوید در عرصه هسته ای همه توان خودمان را انجام دادیم. نه فقط قطعنامه، اقدامات فنی خرابکارانه، ویرس استاکس نت، ترور دانشمندان هسته ای و موضوعاتی از این قبیل. همه این کارها را انجام دادند، اما دیدید که ایران هسته ای شد.

یادم هست در گفتگوهای ژنو2 مطرح کردیم که ما سوخت 20 درصد احتیاج داریم. سوخت 20 درصد برای راکتور تحقیقاتی تهران بود. آن سال نزدیک به 800 هزار بیمار در کشور از این راکتور تحقیقاتی در تهران استفاده میکردند. سوختش در حال اتمام بود. ما رسما به آژانس نامه نوشتیم در 12 خرداد 88 و گفتیم که ما عضو NPT و آژانس هستیم و این سوخت را نیاز داریم. قصد تولید نداریم و اگر به ما میفروشید خواستار خریدنش هستیم. اینها احساس کردند این مساله میتواند اهرم فشاری روی ما باشد. بازی های جدیدی در آوردند. گفتند تعلیق کنید تا ما بررسی کنیم که سوخت 20 درصد به شما بدهیم یا ندهیم. باید تمام موادتان را خارج کنید تا شاید دو سال دیگر بتوانیم برایتان این سوخت را تأمین کنیم. خلاف اساسنامه آژانس که میگوید آژانس باید تسهیل کند دسترسی اعضا به موارد صلح آمیز هسته ای را!

 اینهایی که میگویند چرا ما به سمت 20 درصد رفتیم و قطعنامه صادر شد، در اینجا باید چه میکردیم؟ من درگفتگوی ژنو2 گفتم این حق ماست و اگر به ما نفروشید ما خودمان تولید خواهیم کرد. نماینده یکی از کشورها لبخندی زد و گفت اگر میتوانید تولید کنید. واقعا هم کار سختی بود. احساس کردند یک اهرم فشار قوی در دستشان آمده و با آن میتوانند خواسته های خود را جلو ببرند و ما را به عقب برانند. در فاصله گفتگوها شما دیدید که یک ملتی ایستاد و این کار را کرد.

 شهید شهریاری به تنهایی و با اینکه میدانست هدف حمله آنهاست، این کار را انجام داد، جانش را در طبق اخلاص گذاشت و در دور بعد گفتگوها این قدرت را برای کشور آفرید. لذا ما وقتی وارد گفتگوهای جدید با آنها شدیم که 20درصد را تولید کردیم. این میشود عظمت یک ملت. این میشود آن اتکای به درون و آن اهرم فشاری که دشمن فکر میکرد میتواند با آن ما را به عقب براند، برعکس شد. یک اهرم فشاری برای ما شده بود و طوری شد که به جای چانه زنی روی 3درصد خودشان گفتند بیایید روی 20درصد صحبت کنیم! این میشود تولید قدرت. چه کسی آن را انجام داد؟ همین دانشگاه ما، همین شهدای هسته ای ما.

 

سؤال: به چه علت مردمی را که در یمن علیه یمن سلاح به دست گرفته اند انقلابی میدانید اما در ارتباط با سوریه آنها را تروریست و جاهل دانسته و از دولت اسد حمایت میکنید؟

جواب: اوایل موضوع سوریه که پیش آمد، یک سری گفتگوهایی شروع شد. خود من به دمشق رفتم و گفتگوهایی را شروع کردم. اگر یادتان باشد اینها قائل به هیچ چیزی نبودند و فکر میکردند در بازی ای که شروع کردند میتوانند به آنچه که میخواهند به سرعت دسترسی پیدا کنند. بعد از مدتی که دیدند نتوانستند، آقای کوفی عنان دبیر کل سابق سازمان را به عنوان نماینده ویژه در امور سوریه تعیین کردند.

آقای عنان در ملاقاتی که با من داشت پرسید شما راه حل سوریه را چه میدانید؟ گفتم راه حل سوریه یک کلمه بیشتر نیست و آن دموکراسی است. ایشان رفت و بعد از مدتی برگشت. پرسیدم من دفعه قبل پیشنهادی دادم. گفت اتفاقا راه حلی که شما پیشنهاد دادید درست است، اما آمریکا به دنبال دموکراسی نیست. وی گفت این را من در مصاحبه عمومی هم گفتم. به همین دلیل وقتی برگردم این مسئولیت را واگذار خواهم کرد.

 اتفاقا بعدش هم برگشت و استعفا کرد. دموکراسی که با حرکت تروریستی و منفجر کردن ماشین در بازار دمشق و هر دفعه کشتن 500 نفر محقق نمیشود. ما گفتیم انتخابات برگزار بشود و این طرح را دادیم. اینکه آنها از آن سر دنیا بگویند چه کسی باشد و چه کسی نباشد، میشود همان دموکراسی هایی که آنها میگویند. گفتیم بیایید یک انتخابات برگزار کنیم و در آن انتخابات در یک ساز و کار قانونی و کاملا استاندارد، هرچه مردم سوریه انتخاب کردند همان را قبول کنیم. نه اینکه شما از قبل پیش شرط بگذارید. همین الان میگویند انتخابات باشد، ولی در انتخابات فلانی نباشد. خب اگر دموکراسی است تو چه کاره ای؟ چون خودت میدانی نتیجه انتخابات چیست!

اما راجع به یمن هم ساز و کار همین بود. یک رییس جمهوری استعفا میکند و فرار میکند، بعد میگوید من رییس جمهور هستم و از کشور دیگری میخواهد مردمش را بمباران کند! نه یکبار و دوبار، شما ببینید اتفاقاتی که در 13 ماه گذشته در آنجا رخ داده با کدام موازین دموکراسی سازگار است؟

در بحرین هم همینطور. میدانید که در بحرین ساز و کاری طراحی کرده اند که مثلا 70 درصد جمعیت فقط میتوانند 10 درصد رأی داشته باشند و 30 درصد، 90 درصد رأی داشته باشند. مردم بحرین فقط یک چیز را میخواهند و آن اینکه هر انسان یک رأی داشته باشد! آن وقت همین مدعیان دموکراسی، همین آقای جان کری میرود در بحرینی که پنج سال است مردمش را سرکوب میکند با افتخار صحبت میکند و می گوید آل خلیفه متحد و دوست ماست!

 

سوال: مقام قدرت به نوبه خود بد نیست، اما شما زمانی که به قدرت رسیدید اطمینانی وجود دارد که تحت تسخیر آن قرار نگیرید و صالح باشید؟

پاسخ: این سوال خوبی است و برای همین است که باید یک مناسبات درونی و بیرونی باشد و هیچکس هیچ تضمینی ندارد. نه فقط در قدرت، در غیر قدرت هم این چنین است. این چیزی که ما در معارف دینی مان داریم، در ادعیه مان داریم که خدایا ما را یک لحظه به خودمان وامگذار، حتی در مسائل فردی باید مرتب یک مراقبت جدی باشد. اما فقط مراقبت های درونی لازم نیست. چون هرکسی ممکن است در معرض این لغزش ها باشد. اینجاست آن ساز و کارهایی که تأکید بر انتخاب یک صالح دارد و این صلاحیت باید ادامه داشته باشد ویکی از چیزهایی که میتواند در این باره کمک کند، حضور و مطالبه و بصیرت مردم است.


منبع: رجا نیوز

ارسال نظر

آخرین اخبار