اگر بخواهیم بر فرهنگ تجاوز به عنف غلبه بیابیم، اول باید بفهمیم چگونه و چرا این فرهنگ رشد پیدا می‌کند. گام اول این است که درک کنیم که مهم نیست این اتفاق در کجا می‌افتد بلکه این اتفاق نتیجه‌ی این تفکر است که زن مالک بدن خود نیست بلکه وسیله‌ای برای منافع مردان است.

چه اتفاقی باید بیفتد تا هتک حرمت به زنان جدی گرفته شود؟

اگر بخواهیم بر فرهنگ تجاوز به عنف غلبه بیابیم، اول باید بفهمیم چگونه و چرا این فرهنگ رشد پیدا می‌کند. گام اول این است که درک کنیم که مهم نیست این اتفاق در کجا می‌افتد بلکه این اتفاق نتیجه‌ی این تفکر است که زن مالک بدن خود نیست بلکه وسیله‌ای برای منافع مردان است.

هند بار دیگر به دلیل گزارش‌های وحشتناک تجاوزگری، کانون توجه قرار گرفت: در یکی از روستاهای هند دختری 10 ساله به‌جای پدرش مورد تنبیه و تجاوز قرار گرفت. جرم پدر این بود که مزاحمی را که به‌قصد تجاوز به همسرش وارد خانه شده بود را مورد ضرب و شتم قرارداد. به دنبال این اتفاق نیز، گزارش تجاوز دیگری نیز در هند می‌رسد: یک دختر 13 ساله به دلیل اینکه برادرش شخصی را مورد آزار جنسی قرار داده بود، مورد تجاوز قرار می‌گیرد. این دو اتفاق گویا با صدای بلند اعلام می‌دارد که بدن زن، متعلق به خود او نیست و جزء دارایی‌های مرد محسوب می‌شود. فرهنگ تجاوزگری در هند یک فرهنگ منزجرکننده است اما هند تنها کشوری نیست که آزار جنسی در آن بسیار شایع است. به‌تازگی دختری شانزده‌ساله در تگزاس به نام "جادا" در یک میهمانی به‌قدری مورد آزار جنسی قرار گرفت تا از حال رفت و نه‌تنها از این اتفاق تصویربرداری شد بلکه حتی این فیلم باعث شد تا پسران جوان عکس‌هایی از خود گرفته و در شبکه‌های مجازی به نام "ژست جادا" انتشار داده و وی را به باد تمسخر بگیرند.

این نشان از جامعه‌ای نیست که تجاوز به عنف را جدی می‌گیرد و حتی نشانه‌ی این هم نیست که از خشونت‌های جنسی بیزاری می‌جویند، این‌یک پیغام است تا به زنان هشدار دهد که اختیار جسم و بدن آن‌ها با خودشان نیست. زمانی که کسی زنی مورد آزار جنسی قرار می‌گیرد، احساس همدردی ما نسبت به قربانی معمولاً بستگی به رفتار او قبل، در طول و بعد از جرم دارد. در مورد جادا حقیقت محض این است که صرف حضور او در مهمانی برای بسیاری کافی بود تا قضاوت کنند که تجاوز به او درواقع تجاوز نبود!

درست نیست که زنان برای اثبات قربانی بودن خود، مراحل آزمون همدردی را پشت سر بگذرانند و حالا، ما دوباره شاهد هستیم که نه‌تنها مردان بلکه حتی زنان جوان نیز برای حمایت از متجاوز به پا می‌خیزند. چرا ما انکار می‌کنیم که غرب با مشکل تجاوزگری مواجه است؟ پاسخ ساده است. ما به‌عنوان عضوی از جامعه، چشم خود را به روی "فرهنگ تجاوز" می‌بندیم زیرا به متجاوز گران کشور خود وفاداریم. این سخنان را یکی از قاضی‌های اتحادیه‌ی اروپا می‌گوید، کسی که با اکراه مردی را که به زنی در حال خواب تجاوز کرده بود، به 5 سال زندان محکوم می‌کند: " من به چشم یک متجاوز به تو نگاه نمی‌کنم، من گمان نمی‌کنم تو خطری برای غریبه‌ها داشته باشی. تو از آن دسته آدم‌هایی نیستی که همیشه به دنبال زنان باشند... تو فقط نتوانستی خود را کنترل کنی. او دختر زیبایی بود همان‌گونه که در تصور خود داشتی. تو فقط نتوانستی خود را کنترل کنی و به او تجاوز کردی. "

این جملات دو چیز را در مورد فرهنگ ما آشکار می‌کند. اول اینکه ما چقدر به‌سادگی حاضر هستیم از آزارهای جنسی چشم بپوشیم و تجاوز را فقط این بدانیم که مردی پشت بوته‌ها کمین کرده باشد. دوم اینکه نباید از مردان توقع داشت وقتی با یک دختر زیبا مواجه هستند بتوانند جلوی خود را بگیرند، زیرا که موجودیت زن در اصل برای لذت مردان است.

 هتک حرمت به زنان

ابزار بودن زن یک مسئله‌ی عادی شده است و ارزش زن تنها به جذابیت او در نگاه مرد بستگی پیداکرده است، طوری که در مجله‌ی پر خواننده‌ی Esquire، در مقاله‌ای به‌صراحت ادعا می‌کند که شاید بزرگ‌ترین دستاورد فمینیسم، بدن‌های جلا داده و اندام‌های به‌روز شده‌ی زنان میان‌سال باشد که حالا قابل‌لمس هستند.

ترکیب دو ایده‌ی " متجاوز ملی" و ابزار بودن زن؛ افراد جامعه را توجیه می‌کند تا زمانی که آزار جنسی اتفاق می‌افتد به‌سادگی آن را انکار کنند. واضح است که برای انکار این حادثه، قربانی به‌جای مجرم مورد سرزنش قرار می‌گیرد. چیزی که قابل‌درک نیست این است که در برخی از کشورها دختران به معنای واقعی بازیچه هستند مانند هند. البته خشونت‌های جنسی در شکل‌های مختلفی با توجه به فرهنگ هر کشوری اتفاق می‌افتد. اما ریشه‌ی تجاوز از یک تفکر بسیار ساده نشئت می‌گیرد و آن متعلق نبودن جسم زن به خودش است و این تفکر در کشوری مانند هند بسیار آشکار و روشن است. اما، چه این موضوع را قبول داشته باشیم و چه قبول نداشته باشیم، همان تفکر در جامعه‌ی ما نیز پی‌ریزی شده است. اگر ما به‌سادگی در مورد آزارهای جنسی ابراز نظر می‌کنیم گمان نمی‌کنید که پایه‌های اولیه‌ی این تفکر که جسم زن برای رضایت جنسی مرد است و نه شخصیتی که حق دارد در مورد مسائل زندگی خود تصمیم‌گیری کند، گذاشته‌شده است؟

اگر بخواهیم علیه خشونت‌های جنسی کاری انجام دهیم در وهله‌ی اول باید حس برتری فرهنگی را کنار گذاشته و آزار جنسی را به معنای واقعی جرم تلقی کنیم. در غیر این صورت، ما همیشه با این حقیقت وحشتناک زندگی خواهیم کرد و هر هفته در استرالیا یک زن به دست همسر سابقش و یا شریکش کشته خواهد شد و در هند تجاوز، اپیدمی خواهد شد. در همه جای دنیا تجاوز به عنف صورت می‌گیرد زیرا تعلق نداشتن بدن زن به خودش به یک امر مقبول تبدیل‌شده است و در تمام مدت تجاوزگری درست بیخ گوش ما اتفاق می‌افتد حتی اگر وانمود کنیم چیزی نشده است.

ارسال نظر

  • ';
    0

    '

آخرین اخبار