یاداشتی به قلم حسین پائین محلی؛

ایرانیان درطول تاریخ دربرخورد وتعامل بااقوام ودیگران همواره هم تاثیرگذاربوده اند و هم تاثیرپذیر.شاید این جمله ارسطوراشنیده باشیدکه گفته:ایرانیان بافرهنگ اند وباشعور امادربرابرفرهنگ بیگانه تاثیرپذیرومتغییر.

اسطوره شناسی خروس بانگاهی به وجه تمثیلی خروس در مثنوی

به گزارش گلستان24، حسین پائین محلی کارشناس فلسفه و فعال فرهنگی اجتماعی گلستانی طی یادداشتی با موضوع " اسطوره شناسی خروس بانگاهی به وجه تمثیلی خروس در مثنوی" نوشت:

ایرانیان درطول تاریخ دربرخورد وتعامل بااقوام ودیگران همواره هم تاثیرگذاربوده اند وهم تاثیرپذیر.شایداین جمله ارسطوراشنیده باشیدکه گفته:ایرانیان بافرهنگ اند وباشعور امادربرابرفرهنگ بیگانه تاثیرپذیرومتغییر.شریعتی سخت به این جمله ارسطو تاخته وموارد بسیاری به استناد تاریخ می اورد که ایرانیان چگونه یونانیان،اعراب،مغولان،افغانها وترکهاو..رادرخود هضم کرده اند.اما نمیتوان منکر تعاملات فرهنگی شد.یکی ازاین تاثیرپذیریها نامگذاری سال به نام حیوانات است که عمدتانشات گرفته ازتقویم مغولی بوده.امسال راسال خروس نامیدند.خروس یکی ازمهمترین حیوانات درساحت اسطوره وتمثیل است که به آن اشاره خواهدشد.

حیوانات نسبت عمیق،وانکارناپذیری بابشرداشته ودارند که حقیردرچندین نوشتاربه صورت مستقل وتحلیلی به ان پرداخته که ذکراجمالی آن دراین نوشتارخالی ازلطف نیست.

انسان براساس روایات دینی دربهشت درکناربرخی حیوانات بوده وبعدازهبوط برزمین درکنارحیوانات به زندگی ادامه داده.حیوانات نیز درساحت قدس وعالم بهشت دارای ساحت مقدس بودند.اماباهبوط بشروانقطاع ازساحت قدس تنهاپیامبران واوتاد با این ساحت ودراین ساحت باحیوانات حشرونشرداشته اند(چون حضرت سلیمان) وانهم نه به اشکارگی درهمه جاوهمه زمانها و از اینجابود که بشر بااسطوره وسپس تمثیل به خلا خود باساحت قدس پرداخت.

اگرچه اسطوره ماهیتی یونانی دارد وعالم اسطوره شرک امیز است وشرق ماهیتی تمثیلی وقصص گونه دارد.اما دراینحا مراد ماازاسطوره برقرارنسبت مجدد باساحت قدس وعبورازغرب به قرب وجود است باعبوربشرازساحت اسطوره وتمثیل به عصرمدرن نحوه مواجه انسان باانسان،وعالم تغییرپیداکرد وطبیعتاباحیوانات نیزتغییرکرد.

به عبارتی به تعبیرکربن اگر انسان پیشامدرن هستی رامقدس میدانست وبه رابطه خود باعالم قدس می اندیشید انسان مدرن_دکارتی_ خودراارباب عالم میبیند ودرمقام فاعل شناسابه دنبال تصرف درهستی.لذاانسان مدرن به قداست زدایی ازعالم میپردازد چراکه عالم مدرن عالم قدسی زدایی ازتاریخ عالم است.نیست انگاری به زعم نیچه ذاتی اندیشه مدرن است.به همین دلیل  هیدگر زیست جهان انسان مدرن را نااصیل میداند ومارادعوت به بازگشت به عصر پیشاسقراطیان میکند.عصری که رابطه انسان با اشیا رابطه پیشادستی بود نه دم دستی وانسان_دازاین_درعالم بود.به عبارتی در عالم بودن ویژگی انسان اصیل است.

اگردرنگاه اسطوره ای حیوانات درحدالوهیت ارزشمند میشدند ودرتمثیل حیوانات همان ادمهابودند که بازبان اشاره_چون جهان قدیم اجمال بود_به دنبال تعالی انسان بودند درعصرجدید بشر درساحت تفصیل است ودر فضای عبارت.لذا به دنبال لذت درروانشناسی،قدرت وحفظ منفعت است وقدسی اندیشی واسطوره اندیشی وتمثیل گرایی جای خودرابه استقرامیدهدوحیوانات نیز به شییت تنزل می یابند ودرحداکثر چون کالای قیمتی جهت تجارت مورد توجه قرارمیگیرند درحالیکه درجهان قدیم قصه مبنایی بود برای رسیدن به حقیقت اینجارمان مبنایی میشود برای خودبنیادی.

باتوجه به مقدمه مذکور حیوانات درسراسرتاریخ بودن انسان درکنارانسانهابودند ودر بیداری وخواب،در زندگی ومرگ ودر روزمرگی ومعیشت و گذشته واینده بشرسهیم بودند.

حیوانات اعم ازوحشی واهلی_چون حیوانات اهلی هم روزگاری وحشی بودند_درمیان اقوام مختلف کارکردهای مختلف داشته اند که بعضا برخی ازاین حیوانات درملل ونحل گوناگون مشترک بوده اند.

من جمله حیواناتی چون شیر،گرگ،روباه،سگ،شغال،گاو،الاغ،ماهی،کبوتر،وخروس.

بیشک دراینجامجال ان نیست که به همه حیوانات مذکور پرداخته شود لذا باتوجه به اینکه حیوان امسال خروس هست وخروس دارای وجوه متعددی است که به ان می پردازیم.

خروس پرنده ای است محلی که جز حیوانات محلی که چندین هزارسال دستی بشرشده محسوب میشود.

ظاهرااین حیوان نیزدرگذشته های دور_چون قرقاول_ پروازمیکرده وبعدازدست اموز شدن چون شترمرغ تنهاپرش مانده و""وازش"" به فراموشی سپرده شده!

خروس در فرهنگ بشری اقوام دارای جایگاه ویژه ای است وچنانکه اشاره شد کارکردهای گوناگونی دارد.

درطب سنتی گوشت خروس به خصوص اگرجوان باشد برای بیماران شفاست.

درعلوم غریبه خروس سفید را برای باطل السحر استفاده میکنند ودردفع طلسمات استفاده میشود

درجوامع سنتی به خصوص در روستاهای ایران وحتی در بین تیپهای خاصی از شهری ها خروس بازی یاعشق بازی مرسوم بوده است که بعضا خروس ها را خصی_جنگ_می کردند وحتی شرط بندی می کردند.خروس جنگی یاخروس افغانی یاخروس لاری ازخروس هایی است که خروس بازان ازانها نگهداری میکنند وگاه هزینه های بالایی برای خرید ونگهداری انها میدهند.البته درسالهای اخیر دامنه فعالیت خروس بازان به دلیل ممانعت های قانونی وفعالیت دوستداران محیط زیست وحیوانات کم رنگ شده وبعضا مراسم های خروس جنگی به شکل زیرزمینی انجام میگیرد بااین حال خروس بازی به عنوان یک تفریح سنتی در کنارکبوتربازی وسگ بازی مورد توجه درجوامع سنتی وپیشامدرن بوده اگرچه ان غلظت گذشته راندارد بااینحال در بازار هفتگی پرنده فروشان وحتی درشبکه های مجازی واجتماعی میتوان شاهد خرید وفروش وفعالیت مشترک این علاقه مندان بود.

خروس بازی به قدری درجوامع شرقی قدمت داشته ودارای اهمیت بوده که مستشرقین غربی در گزارشات وخاطرات خود به این بازی وتیپ اجتماعی که به عنوان سرگرمی وحتی تجارت نگاه میکردند اشاره نمودند.

درادبیات کلاسیک که قصه ها جنبه رمزگونه وتمثیلی داشتند ازخروس به شکل محوری یاد شده که امروزه شکل بازنویسی شده ان را دربرخی داستانها برای کودکان وانیمیشن کودکان میبینیم.داستان خروس وروباه ازجمله انهاست.در ادبیات عرفانی فارسی زبان مولانا داستانی از گفتگوی خروس وسگ رامی اورد که شگفت اوراست.

اگرچه تمامی داستانهای مثنوی تمثیل اند ومولاناخودبراین نکته تاکید میکند .درمثنوی حدود ۸۳حیوان آمده که ازجمله این حیوانت میتوان به داستان خروس اشاره کرد که بسیارتاویل پذیراست وتفسیری می باشد

خروس حتی در فرهنگ عامه _فولکلور_هم دارای جایگاه خاصی است ودرگفتگوی روزانه مردم بعضا ضرب المثلها واصطلاحاتی پیرامون خروس بکارمیبرند که میتوان به خروس بیمحل به عنوان نمونه اشاره کرد

دردین مبین اسلام که دین کامل وجامع است وراه رسم زندگی رابه ما می اموزاند نحوه نسبت ما با هستی وحیوانات رابه بهترین شکل تبیین میکند چنانکه کتب ومقالات بسیاری درباب محیط زیست وطبیعت وحقوق حیوانات در اسلام به نگارش درامده که ازذکر تفصیلی ان خودداری میکنیم اما به جاست اشارتی مختصر لازم است

درروایات بسیاری   درباب حیوانات وتعامل باانهاتاکید شده به گونه ای که تصورمیشود حیوانات هم انسان هستند واین به دلیل این است که حیوانات نیزمخلوق خداوند هستند وحق حیات دارند

حتی درباب حیوانات موذی که بیماری زاهستند ومزاحم زندگی بشرمی باشند روایت داریم درصورت امکان انهارانکشیم یا زجرندهیم.

اما حیوانات اهلی دارای ویژگی خاص هستند چراکه هزاران سال بابشرموانست داشته اند.

دراین باره نص صریح قران است که برخی حیوانات حلال گوشت وبرخی حرام گوشت(گوشتخواران) وبرخی چون خوک وسگ نجس هستند(که البته درباره استفاده سگ دربرخی مواقع استثناتی وجود دارد)

تعداد روایات بسیاراست ومیتوان برخی راعمومی وتعدادی را خاص  دانست.

خروس ازجمله حیواناتی است که در کلام پیامبر(ص)واییمه هدی ذکران شده.

چنانکه درروایتی منسوب به پیامبر به فراگیری چندخصلت ازچندحیوان دعوت شدیم:نجابت ازاسب،وفاازسگ،روزی ازکلاغ،غیرت ازخروس.همینطور درروایتی دیگرازپیامبر(ص)آمده که درخانه هایتان یکی ازاین چندحیوان رانگهداری کنید که مایه خیروبرکت است:خروس،کبوتر،گربه وگوسفند.

همینطور درباب خروس سفید که نقل است پیامبراکرم (ص)درشب معراج خروس سفید عظیم الجثه ای رادیدند.

خروس درفرهنگ وتاریخ ایران دارای قدمت بسیاربوده است چنانکه خروسی ازجنس مفرغ درایلام به صده های قبل ازمیلاد برمیگردد کشف شد.

درروایات شیعی خروس اولین پرنده ای است که ولایت اهل بیت را پذیرفت لذاخداوند به او اذن وقت داد واعلام زمان رابه اوداد.جالب اینجاست که درروایتی  ازامام رضا (ع)منقول است که:پنج ویژگی درانبیاهست که درخروس هم موجوداست:۱_ذکرمداوم خداوند۲_سخاوت وبخشش۳_شجاعت۴_غیرت۵_ معاشرت باهمسران

پیشتراشاره شد که درجامعه ایران خروس درکنارکبوتروگاو واسب وسگ بخش جدایی ناپذیر از خانواده ایرانی که درگذشته روستایی وایلیاتی بوده محسوب میشده است.

وجه میتولوژیک خروس تنهادر ایران ودین اسلام نیست بلکه درملل ونحل دیگرنیز میتوان به تبارشناسی نقش خروس پرداخت و این  خط رادنبال نمود.

پیشتربه نقش خروس در فرهنگ عامه و...اشارت رفت.این حضور رامیتوان چنانکه اشارت رفت علاوه براسلام درایران قبل ازاسلام وبعدازاسلام هم ذکرکرد واین خط درادبیات کلاسیک به خصوص ادبیات عرفانی منظوم که وجه تمثیلی واسطوره ای دارد به دقت مشاهده کرد.مثنوی معنوی مولانا مصداق بارز این مدعاست که با تاملی کوتاه وگذرابران به این نوشتارخاتمه میدهیم.

دربحث اسوره شناسی یونگ بابرشمردن نمادهای گوناگون ازآرکی تایپها سخن میگوید که ریشه دراداب کهن وباورهای ازلی قوم ها دارد چنانکه خروس در ادبیات زرتشتی دارد.میرچاالیاده نیز به عنوان بزرگترین اسطوره شناس معتقداست اسطوره ها ریشه درشرق دارند وریشه اسطوره به ساحت قدسی برمیگردد.به عبارتی اسطوره هاباساحت خوداگاه وناخوداگاه اقوام رابطه مستقیمی دارند.

چنانکه خروس درادبیات زرتشی هم ریشه باسروش فرشته ایزدی است که پیام آورنیکی است.

مولوی درمثنوی معنوی تلاش دارد در قالب مثنوی وتمثیل  به تعلیم عرفان_وحدت وجود_بپردازد و نگاه زیباشناسانه ای ازهستی ارایه کند.درادبیات کلاسیک چنانکه در اثار عطاروفردوسی وسهرودی هم هست تمثیل واسطوره ورمز به کاررغته چراکه اهل معرفت زبان اشارت رادرمی یابند وازنامحرم پنهان بماند ازسویی جهان قدیم ماهیتا اجمال وتمثیل بود برخلاف جهان اسطوره زدایی شده کنونی مدرن که زبان زبان عبارت است وساحت تفصیل وروش مبتنی براستقراست.لذا مولوی نیز به دلیل تعلیم عرفان وتاسی ازپیشینیان به اقتضای زمان از تمثیل سودمی جوید وحیوانات راوارد داستانهایش میکند وشخصیت پردازی میکند.

یکی از ۸۳حیوانی که مولانا درمثنوی ازانها درداستانهایش استفاده کرده خروس است.دردو داستان حضرت ابراهیم و کشتن چهارحیوان(کلاغ وخروس وبط وطاووس)و داستان گفتگوی خروس وسگ .

مولوی بااگاهی از ساحت اسطوره ای قوم ایرانی وسبقه میتولوژیکی برخی اسطوره ها درفرهنگ ایرانی وتقارن انها با سمبل ها وتمثیلهای اسلامی درمثنوی به بازتولید برخی داستانها ویا خلق نمادهامیپردازد چنانکه پیشترنیزاشارت رفت ۸۳نوع حیوان رادر مثنوی نام میبردکه ازاین ۸۳حیوان ۳۰تاپرنده اند وخروس در دوداستان مولاناحضور دارد ویکی ازمهمترین پرندگان در مثنوی معنوی است

داستان اول چنانکه ذکرشد داستان قطعه قطعه کردن پرندگان توسط حضرت ابراهیم هست که مولانا چهارپرنده رامعرفی میکند.بط،طاووس،زاغ وخروس.که هریک درنگاه مولانا بیانگریکی ازعناصراربعه یایک خواهش نفسانی است.دراین داستان خروس  نماد شهوت وخواست دنیاست.این داستان ریشه قرانی دارداگرچه برخی تعابیرمختص مولاناست وتفسیراوست.

اما درداستان گفتگوی خروس وسگ با تعبیرهای بیشتری مواجه میشویم.تعبیری که گاه مارابه سرنوشت میکشاند وگاه مرگ اندیشی وگاه حکمت عالم وگاه اشاره به خود خروس به عنوان اولیای حق.

این نوشتار را با ابیاتی از گفتگوی خروس وسگ ازدفترسوم مثنوی خاتمه میدهیم:

چند چند آخر دروغ و مکر تو

خود نپرد جز دروغ از وکر تو

گفت حاشا از من و از جنس من

که بگردیم از دروغی ممتحن

ما خروسان چون مؤذن راست‌گوی

هم رقیب آفتاب و وقت‌جوی

پاسبان آفتابیم از درون

گر کنی بالای ما طشتی نگون

پاسبان آفتابند اولیا

در بشر واقف ز اسرار خدا

اصل ما را حق پی بانگ نماز

داد هدیه آدمی را در جهاز

گر بناهنگام سهوی‌مان رود

در اذان آن مقتل ما می‌شود

گفت ناهنگام حی عل فلاح

خون ما را می‌کند خوار و مباح

آنک معصوم آمد و پاک از غلط

آن خروس جان وحی آمد فقط

آن غلامش مرد پیش مشتری

شد زیان مشتری آن یکسری

او گریزانید مالش را ولیک

خون خود را ریخت اندر یاب نیک

یک زیان دفع زیانها می‌شدی

جسم و مال ماست جانها را فدا

پیش شاهان در سیاست‌گستری

می‌دهی تو مال و سر را می‌خری

اعجمی چون گشته‌ای اندر قضا

می‌گریزانی ز داور مال را

لیک فردا خواهد او مردن یقین

گاو خواهد کشت وارث در حنین

صاحب خانه بخواهد مرد رفت

روز فردا نک رسیدت لوت زفت

پاره‌های نان و لالنگ و طعام

در میان کوی یابد خاص و عام

گاو قربانی و نانهای تنک

بر سگان و سایلان ریزد سبک

مرگ اسپ و استر و مرگ غلام

بد قضا گردان این مغرور خام

از زیان مال و درد آن گریخت

مال افزون کرد و خون خویش ریخت

این ریاضتهای درویشان چراست

کان بلا بر تن بقای جانهاست

تا بقای خود نیابد سالکی

چون کند تن را سقیم و هالکی

دست کی جنبد به ایثار و عمل

تا نبیند داده را جانش بدل

آنک بدهد بی امید سودها

آن خدایست آن خدایست آن خدا

یا ولی حق که خوی حق گرفت

نور گشت و تابش مطلق گرفت

کو غنی است و جز او جمله فقیر

کی فقیری بی عوض گوید که گیر

تا نبیند کودکی که سیب هست

او پیاز گنده را ندهد ز دست

این همه بازار بهر این غرض

بر دکانها شسته بر بوی عوض

صد متاع خوب عرضه می‌کنند

واندرون دل عوضها می‌تنند

یک سلامی نشنوی ای مرد دین

که نگیرد آخرت آن آستین

بی طمع نشنیده‌ام از خاص و عام

من سلامی ای برادر والسلام

جز سلام حق هین آن را بجو

خانه خانه جا بجا و کو بکو

از دهان آدمی خوش‌مشام

هم پیام حق شنودم هم سلام

وین سلام باقیان بر بوی آن

من همی‌نوشم به دل خوشتر ز جان

زان سلام او سلام حق شدست

کآتش اندر دودمان خود زدست

مرده است از خود شده زنده برب

زان بود اسرار حقش در دو لب

مردن تن در ریاضت زندگیست

رنج این تن روح را پایندگیست

گوش بنهاده بد آن مرد خبیث

می‌شنود او از خروسش آن حدیث...


انتهای پیام/

ارسال نظر

آخرین اخبار