حضرت امام حسین (علیه السلام) سومین پیشوای شیعیان در سوم شعبان سال چهارم هجری قمری در مدینه منوره به دنیا آمد و در عاشورای سال ۶۱ هجری در کربلا به شهادت رسید.

زندگی نامه حضرت امام حسین(ع) اسطوره مظلومیت در جهان

 به گزارش گلستان ۲۴؛ حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) سومین امام شیعیان جهان؛ دومین فرزند برومند و گرانقدر حضرت امام علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س)، پس از امام حسن مجتبی (ع) است.

حضرت امام حسین (ع)، گوهری الهی و تابناک، چراغ درخشان و جاودان هدایت، و کشتی نجاتی است که هماره بر تارک تاریخ می درخشد و خواهد درخشید (إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی و سَفینَةُ النَّجاةِ) و طالبان هدایت و انسان‌هاى خسته از ظلم و ذلت را بیدار و به حق رهنمون می سازد.

وقتی خبر ولادت امام حسین (ع) به پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) رسید، به خانه حضرت على (ع) و فاطمه (س) آمد و به اسماء فرمود تا کودک را بیاورد.اسماء او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص) برد، آن حضرت (ص) هم به دستور خدای متعال و براساس پیامی که جبرئیل امین وحی الهی آورد، این مولود مبارک و نورانی را به نام پسر کوچک هارون (شُبِیر) که به عربى (حسین ) خوانده می شود، نام نهاد.

به این ترتیب بود که نام پر عظمت «حسین» از جانب پروردگار جهانیان، براى دومین فرزند امام علی (ع) و فاطمه زهرا (س) در خانه ولایت انتخاب شد.

در روز هفتم ولادتش نیز مادرش فاطمه زهرا (س) گوسفندى را براى فرزند خود، عقیقه کرد و سر مبارک این نوزاد را تراشید و هم وزن موى سرش، نقره صدقه داد.

کنیه حضرت امام حسین (ع) هم «اباعبد الله» است و «سیدالشهداء»، «ثار الله»، «شهید»، «سبط»، «وفى»، «زکى»، «ابالشهداء» و «خامس آل عبا» از القاب امام سوم شیعیان می باشد.

امام حسین (ع) دارای شأن و منزلتی بسیار والا و بالا در پیشگاه مقدس الهی می باشد.

بسیاری از کتب تفسیر و حدیث و تاریخ هم حضرت سیدالشهداء (ع) را از مصادیق بارز آیات تطهیر (احزاب/ 33)، مباهله (آل عمران/ 61)، مودت (شوری/ 23)، اطعام (انسان/ 8) و کلمات (بقره/ 37) و آیات پایانی سورة مبارکه فجر بیان می کنند.

امام حسین (ع) دارای زندگانی پر فراز و نشیبی است. رحلت جد بزرگوارش پیامبر اکرم (ص) و پس از آن فتنه های مدینه، غصب فدک، غصب ولایت و مجروحیت و شهادت مادر عزیزش و ریحانه رسول خدا حضرت فاطمه زهرا (س)، خانه نشینی و پس از آن حکومت پدر ارجمندش امام علی (ع) همراه با جنگ های جمل، صفین و نهروان، و شهادت آن بزرگوار در سال 40 هجری در کوفه، فتنه های زمان امامت بردارش امام حسن (ع) و جریانات پس از آن از جمله خلافت معاویه و یزید در دوران امامت خود تا واقعه جانگداز کربلا، از فراز و نشیب های مهم و تاریخ ساز در زندگانی پر برکت حضرت سیدالشهداء (ع) است.

امام حسین (ع) در آغوش پیامبر خدا (ص) بزرگ شد و مانند برادرش امام حسن (ع)، مورد علاقه شدید آن حضرت بود که درباره اش فرمود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ ...»

ابراز علاقه و توجه رسول خدا (ص) به امام حسن و امام حسین (ع) که نشان از مقام شامخ این دو بزرگوار داشت، چنان بود که همه اصحاب، از آن آگاه بودند.

ایمان، علم، بخشش، بزرگواری، فصاحت، شجاعت، تواضع، دستگیری از بینوایان، عفو و حلم از صفات برجسته این حجت الهی به شمار می‌رفت.

شش سال و چند ماه از عمر گرانقدر امام حسین (ع) در زمان حیات مبارک رسول خدا (ص) بود و پس از رحلت ایشان، 30 سال هم با پدر بزرگوارش امام علی (ع) زیست که در این زمان هم از موقعیت بسیار والایی برخوردار بود.

در دوران امامت پدر ارجمندش (ع)، همچون برادر عزیزش و همچون سربازی فداکار در کنار آن حضرت بود و در سه جنگ جمل، صفین و نهروان شرکت داشت. پس از شهادت امام علی (ع) که امامت به برادرش امام حسن بن علی (ع) رسید هم مانند یک سرباز، مطیع کامل رهبر و مولای خویش و همراه برادر بود و در اطاعت اوامر ایشان، ذره‌ای سستی نمی‌کرد.

حضرت سیدالشهدا (ع) پس از انعقاد پیمان صلح (صلح امام حسن (ع) با معاویه)، همراه با برادر گرامی و بقیه اهل بیت (ع) از کوفه به مدینه آمدند و پس از شهادت امام حسن مجتبی (ع) در سال ۵۰ هجری قمری (که با توطئه معاویه و به دست همسرش جعده، دختر اشعث بن قیس الکندی مسموم و به شهادت رسید.)، بار امامت را به دوش گرفت.

حضرت امام حسین بن علی (ع) از محور‌های وحدت و چهره‌های برجسته و شاخص شیعه و همواره یکی از معترضین سرسخت نسبت به سیاست‌ها و ظلم‌های امویان (حکومتی که از سال ۴۱ هجری با معاویه اولین خلیفه اموی شروع می‌شود و تا سال ۱۳۲ هجری ادامه می‌یابد) بود که حاکمان اموی از نفوذ شخصیت او بیم داشتند.

حضرت اباعبدالله الحسین (ع) از اینکه معاویه به ناحق بر اریکه حکومت اسلام تکیه زده و سخت مشغول تخریب اساس جامعه و قوانین اسلامى و الهی است، به سختى رنج می برد ولى به دلیل شرایط موجود و مانند برادرش امام حسن (ع)، امکان حرکت و ایجاد جنبش و قدرتی برای مقابله با او را نداشت.

در تمام طول مدتى که معاویه براى ولایتعهدى فرزندش یزید از مردم بیعت می گرفت، امام حسین (ع) به شدت با اومخالفت کرد و تن به بیعت یزید نداد و ولیعهدى او را نپذیرفت و البته معاویه هم در اصرارى برای این موضوع به امام (ع) نکرد.

با مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری، یزید هم به ناحق بر مسند حکومت اسلامى نشست و خود را امیرالمؤمنین خواند، و به والی مدینه نوشت که از امام حسین (ع) به نفع او بیعت بگیرد (و اگر مخالفت کرد، او را به شهادت برساند)، اما سیدالشهداء (ع) که فساد یزید و بی لیاقتی او را می‌دانست، از بیعت امتناع کرد و برای نجات اسلام از سلطه یزید که به زوال و محو دین می‌انجامید، راه مبارزه را در پیش گرفت.

دوران خلافت یزید که فردى فاسد و شرابخوار بود، به دلیل شخصیت وی و اتفاقاتی مانند فاجعه کربلا و شورش مردم مدینه در واقعه حره که در آن رخ می دهد، از بدترین دوران تاریخ سیاسی اسلام محسوب می شود که با خونریزی، فساد و انحراف کامل از دین و سنت پیامبر اسلام (ص) همراه بود.

بنابراین آن حضرت (ع)، شبانه و مخفىانه از مدینه به سوى مکه هجرت کرد. این خبر در بین مردم مکه و مدینه منتشر شد و به کوفه هم رسید. کوفیان از امام حسین (ع) که در مکه به سر می برد دعوت کردند تا به سوى آنان بیاید و و زمامدار امورشان باشد. آن حضرت (ع) در پی نامه نگاری‌ها و دعوت کوفیان و شیعیان عراق، ابتدا مسلم بن عقیل (ع) پسر عموى خویش را برای بررسی اوضاع به کوفه فرستاد و نامه‌هایی برای شیعیان کوفه و بصره نوشت. با ورود مسلم بن عقیل (ع) به کوفه، مورد استقبال گرم و بی سابقه اى قرار گرفت و هزاران نفر به عنوان نایب و سفیر امام (ع) با وی بیعت کردند. او هم در نامه اى این مسائل را به محضر امام حسین (ع) نوشت.

امام حسین (ع) با دریافت پاسخ کوفیان در بیعت با مسلم بن عقیل، هر چند کوفیان را از زمان حکومت پدر و برادر خود به خوبى می شناخت و می دانست گفته ها و بیعتشان با مسلم (ع) قابل اعتماد نیست اما براى اتمام حجت و اجراى امر پروردگار، به سوى کوفه رهسپار شد.

حضرت سیدالشهداء (ع) تا روز هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری یعنى روزى که مردم مکه عازم رفتن به منى بودند، در مکه ماند و در چنین روزى با اهل بیت و یاران خود، از مکه به طرف عراق حرکت کرد، اما پیمان شکنی کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل (ع)، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت.

یزید که از حرکت مسلم به سوى کوفه و بیعت کوفیان با او آگاه شده بود، عبیداله بن زیاد را که از پلیدترین یاران یزید و طرفداران جنایتکار، حیله گر و بى رحم حکومت بنى امیه بود، به کوفه فرستاد. ابن زیاد از ضعف ایمان، دورویى و ترس مردم کوفه استفاده کرد و با تهدید وارعاب، آنان را از اطراف مسلم پراکنده ساخت. مسلم نیز به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت و نهایتاً پس از جنگى دلاورانه و شجاعانه، دستگیر شد و به شهادت رسید.

ابن زیاد حتی برخی افراد خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت و کار به جایى رسید که عده اى از همان کسانى که براى امام (ع) دعوتنامه نوشته بودند، زره و لباس جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا سیدالشهداء (ع) از راه برسد و او را به شهادت برسانند.

ابن زیاد، حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام حسین (ع) و همراهانش فرستاد و عمر بن سعد را هم با سپاهیانش به کربلا اعزام نمود. او به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر امام حسین (ع) را به شهادت برساند او را حاکم رى خواهد کرد.

کاروان حضرت سیدالشهدا (ع) که همراه خانواده، فرزندان و یاران به سوی کوفه می‌رفت، در دوم ماه محرم الحرام سال ۶۱ هجری و پیش از رسیدن به کوفه، وارد سرزمین «کربلا» که منطقه اى خشک و غیر آباد بود. حُرّ بْن یَزید ریاحی بر اساس دستور عمر بن سعد در این سرزمین، راه را بر امام حسین (ع) بست و ایشان را مجبور به توقف کرد.

امام سوم شیعیان (ع) به ناچار در همان جا توقف کرد و آن جا را خیمه گاه خویش قرار داد. آن حضرت (ع) پس از رسیدن به کربلا، پرسید این سرزمین چه نام دارد؟ گفتند: کربلا است. امام حسین (ع) همین که نام کربلا را شنید، فرمود: «اَللّهُمَ اِنّى اَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَربِ وَ الْبَلاء» سپس فرمود: «این موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا (رنج) است، فرود آیید که اینجا منزل و محل خیمه ‌های ما و این زمین، جای ریختن خون ماست و در این مکان، قبر‌های ما واقع خواهد شد ...»

پس در آن جا فرود آمدند و خیمه‌ها را برپا نمودند و در طرف دیگر، حُرّ بْن یَزید با یاران و سپاهیان خویش فرود آمد و خیمه هاى دشمنى و قتال با آل رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) را برپا نمود و چون روز دیگر شد، عمر بن سعد ملعون با چهار هزار سوار به کربلا رسید و در برابر لشکر آن امام مظلوم (ع) فرود آمدند. ایشان در این سرزمین در محاصره سپاهیان دشمن که هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شد، قرار گرفت، ولی تسلیم نیرو‌های یزید نشد.

عمر بن سعد ملعون حتی دستور داد آب را بر روى امام حسین (ع) و یاران و همراهانشان ببندند و آنها و حتی زنان و کودکان را در آن بیابان گرم و سوزان، در فشار تشنگی و عطش قرار دادند.

سرور و سالار شهیدان (ع) با سلاح خون به دیدار شمشیر مى رفت که «اِنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِم اِلاَّ بِقتلى فَیا سُیوفُ خُذینی» (اگر دین محمد صلی الله علیه و آله جز با کشتن من پایدار نمى‌‎ماند، پس اى شمشیر‌ها مرا دریابید.» و موقع حمله به دشمن ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» مى‌‎گفت و سرانجام در روز عاشورا و در سن 57 سالگی، مظلومانه و تشنه کام، همراه اصحابش که بیش از 72 تن نبودند اما از شجاع ترین افراد به شمار می رفتند، در آن سرزمین به شهادت رسید.

یاران شهادت طلب و با وفای سیدالشهدا (ع) بویژه حضرت باب الحوائج قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (ع) نمونه بارز آگاهی، ایمان، شجاعت و فداکاری بودند که در رکاب آن حضرت (ع) به فیض شهادت رسیدند. جمعی از بنی هاشم بودند. جمعی از مدینه با آن حضرت (ع) آمده بودند، برخی در مکه و در طول راه به ایشان پیوستند. برخی هم از کوفه توانستند به جمع آن حماسه سازان شهید بپیوندند. کسانی هم در راه نهضت حسینی، پیش از عاشورا شهید شدند (مانند مسلم بن عقیل، هانی بن عروة و قِیس بن مُسَهَّر صیداوی) که آنان نیز جزو اصحاب امام حسین (ع) به شمار می‌آیند.

دشمنان خدا پس از شهادت جانگداز و حماسه آفرین اباعبدالله الحسین (ع)، سر مقدس آن حضرت (ع) و جمعی از یاران ایشان را از بدن ها جدا کردند و بر بالای نیزه زدند و اهل بیت و فرزندان داغدیده آنان را همراه با حضرت امام سجاد (ع) و حضرت زینب کبری (س) به اسارت کوفه و شام بردند، در حالی که شهرها را چراغانی و آذین بندی می کردند و در این راه، مصائب بسیاری بر این عزیزان به عنوان فرزندان و جگرگوشه های رسول خدا (ص) وارد شد.

پس از پایان ماجرای عاشورای سال ۶۱ هجری قمری و شهادت سید و سالار شهیدان (ع) و یاران باوفای آن حضرت، عمر بن سعد فرمانده سپاهیان عبیدالها بن زیاد، در روز یازدهم محرم، اجساد کشته‌های سپاه خویش را شناسایی و گردآوری و آنان را دفن کرد و در حالی که بدن‌های مطهر و قطعه قطعه شهدای اهل بیت (ع) همراه با پیکرمقدس امام حسین (ع) و سایر شهیدان و یارانشان، به صورت بسیار جگر خراشی بر زمین مانده بود، کربلا را به قصد کوفه ترک کرد، حال آنکه کسی جرأت نمی‌کرد این اجساد پاک را دفن کند.

پیکر‌های مطهر شهدای کربلا، سه روز بر روی زمین ماند تا این که در پایان روز دوازدهم (شب سیزدهم) محرم، زنان قبیله بنی اسد (نام تیره‌ای از قبایل عرب، از فرزندان اسد بن خزیمه بن مدرکه) که در غاضریه در نزدیکی کربلا چادر زده و سکونت داشتند و از کشته شدن امام حسین (ع) و یارانش به دست سپاه حکومتی امویان مطلع گردیده بودند، ضمن گذر بر میدان جنگ و دیدن اجساد شهداء، تحت تأثیر قرار گرفته، مردان خود را خبر و مورد شماتت قرار داده و آنان را به انجام دفن این عزیزان ترغیب نمودند.

بهرحال گروهی از مردان قبیله بنی اسد برای خاکسپاری شهدا، وارد زمین کربلا شدند، ولی چون بدن‌ها پاره پاره بود، آنها را نمی‌شناختند و در حالت تحیر و تردید قرار گرفتند که در این هنگام حضرت امام سجاد (ع)، به صورت ناشناس و از راه اعجاز، از کوفه و زندان ابن زیاد به کربلا آمد و ضمن حضور در جمع آنان، پیکر‌های مطهر شهدا را معرفی و با کمک بنی اسد دفن کردند.

امام علی ابن الحسین (ع) پس از معرفی و اقامه نماز بر پیکر نورانی شهدا، به گودال قتلگاه رفت، با پیکر پاک پدر (ع) معانقه فرمود، صورت به رگ‌های بریده اش نهاد و گریه‌های زیادی کرد. بر بدن مطهرش نماز گذارد، آنگاه چند قدم عقب تر، کمی از خاک‌ها را با دست خود کنار زد، قبر و لحدی حاضر و آماده و صندوقی شکافته نمایان شد، حضرت (ع) دستان خود را زیر پیکر پدر شهیدش حضرت سیدالشهداء (ع) گشود و فرمود: «بسم الله و بالله و على ملّة رسول الله، صدق الله و رسوله، ماشاء و لا حول و لا قوة إلاّ بالله العظیم». سپس به تنهایی و بی آنکه بنی اسد در این کار همراهی اش کنند، پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان فرمود: «همراه من کسی هست که یاری می‌کند.» آن گاه پیکر پاک امام حسین (ع) را در قبر نهاد، سپس صورت بر آن رگ‌های بریده گذاشت و فرمود: «خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت! دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. اما شبِ بیداری و غم است و اندوهگین همیشگی، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی. سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من،‌ای فرزند رسول خدا» و بعد از هموار کردن قبر شریف، بر روی آن نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را با لب تشنه و غریبانه شهید کردند. "

آن گاه به طرف پیکر مطهر عمویش؛ حضرت قمر بنی هاشم، عباس بن علی (ع) در نزدیکی نهر علقمه و شریعه فرات (در راه غاضریّه، همان محلی که به شهادت رسید و اکنون قبر مقدس اوست.) رفت و او را در همان حال دید که فرشتگان آسمان‌ها را دهشت زده و حوریان بهشتی را گریان ساخته بود. خود را روی بدن مقدس او انداخت و رگ‌های بریده‌اش را می‌بوسید و می‌فرمود: " پس از تو خاک بر سر دنیا!‌ای قمر بنی‌هاشم! از من سلام بر تو باد،‌ای شهید خدایی! رحمت و برکات الهی بر تو باد! " برای او نیز، قبری گشود و به تنهایی، آن بزرگوار را نیز وارد قبر کرد، همان گونه که برای پدرش کرد و به بنی اسد فرمود: با من کسانی اند که یاری ام می‌کنند.

برای بنی اسد مجالی گذاشت تا در دفن شهدای دیگر مشارکت کنند، دو جا برای آنان تعیین کرد و فرمود: دو گودال حفر نمایند، در اوّلی شهدای بنی هاشم و در دیگری اصحاب را قرار دادند.

حضرت علی اکبر (ع) را نیز پایین پای حضرت امام حسین (ع) به خاک سپردند، بنابراین نزدیک‌ترین شهیدان به حضرت امام حسین (ع)، فرزندش علی اکبر (ع) در پایین پای آن بزرگوار است.

همین طور بقیه شهدای کربلا را پائین پای حضرت امام حسین (ع) دفن نمودند. اما پیکر پاک حر بن یزید ریاحی را (به درخواست مادرش) به قبیله‌اش، جایی که هم اینک قبر اوست، بردند.

ابن شهر آشوب و مسعودی می‌گویند: برای بسیاری از آن‌ها قبر‌های آماده یافتند و مرغان سفیدی بر گرد آنان دیدند.

از آن پس، کربلا کانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگی شد و شهادت مظلومانه امام حسین (ع) سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدان‌های خفته گردید.

منبع : برنا

 

ارسال نظر

آخرین اخبار