اسکندر میخواست تا با کشتن اژده ها گنج رو نصیب خودش کنه

درزمانهای قدیم که معلوم نبود کی بود٬ درشرق منطقه ای بود که کوه افسانه ای معروفی داشت که خیلیها از نزدیک شدن به کوه افسانه ای هراس داشتند.

به گزارش گلستان24، افسانه ها میگفت کوه گنجینه بزرگ پادشاهان بزرگ شرق رو درخودش جای داده که البته این کوه پرازسحروطلسم بود و کسی ازاونجازنده برنگشته بود

اگر هم کسی زنده برگشته بود خاطرات عجیبی نقل میکرد که باعقل هیچکس جور در نمیومد...

سالها گذشته بود وتنها ذکر خاطرات اسم اون کوه رو زنده نگه داشته بود وگرنه کوه مثل افسانه ها درحال فراموشی بود.

انسان جاه طلبی به اسم اسکندر تصمیم گرفت به اون گنجینه دست پبداکنه حتی اگه جونش روبده به خاطر همین اطلاعات زیادی رو ابتدا جمع آوری کردتا بتونه خودشو به کوه برسونه وگنج رو بدست بیاره.

اون باخودش افراد مبارزی روهم آورده بود .

یکی از این افراد رستم بود که سالها اژده ها کشی کرده بود و طلسم خیلی از این گنجها رو شکسته بود.

اما اون مثل خیلی از ادمها دنبال گنج نبود بلکه دنبال معروفیت و مشهور شدن بود چون بواسطه کشتن اژده ها تبدیل به اسطوره شده بود که از اون به عنوان قهرمان اژده ها کش یاد میکردند.

مردم میگفتند آخرین اژده ها به این کوه افسانه ای تعلق داره که از گنج در برابر انسانها محافظت میکنه.

اسکندر اومده بود تا با کشتن اژده ها گنج رو نصیب خودش کنه اما رستم دنبال خود اژدها بود...

افسانه هامیگفت اونها -اسکندر و رستم-تنها کسانی بودندکه قبلا هم به اون کوه رفته بودند و زنده برگشته بودند.

مردم میگفتند یک بار چندسال پیش رستم تنهایی به کوه رفته بود...

درعبوراز خان ها افراد اسکندر از پا دراومدند وتنها اسکندر و رستم زنده موندند.

اسکندر مدام از کشتن اژده ها وبه دست آوردن گنج حرف میزد درحالیکه رستم ساکت بود‌.

افسانه ها میگفتن رستم سالها پیش اژده ها روبه تنهایی کشته بود اما اژده ها در واپسین لحظات زندگیش بچه کوچیکشو به رستم میسپاره و رستم در نزدیکی کوه به دور از چشم مردم بچه اژده ها رو که اول به اندازه یه مار بود بزرگ میکنه ...

وقتی تبدیل به افعی میشه به کوه میبره واون رو رها میکنه.چرا رستم اینکار رو کرده بود!؟چرا یک اژده هاکش یک بچه اژده ها رو بزرگ میکنه؟

این چیزی بود که هنوز هم کسی سردرنیاورده...