زیاد علاقه ای به پیاده روی اربعین نداشتم تا این که دوستم این پبیشنهاد را به من داد و من هم زائر ارباب شدم.

سرگذشت زائر کربلا در پیاده روی اربعین

منصور نژاد چاری یکی از زائران گلستانی که برای زیارت در روز اربعین با پای پیاده به سوی کربلا رفت در گفت و گویی صمیمانه با خبرنگار گلستان24 از حال و هوای آن سوی مرز ها برای ما گفت.

در ادامه صحبت های این زائر اولی را می خوانیم.

بیشتر به فکر کار و در آمد خودم بودم که در روز های محرم و هیئت یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد تا به همراه هم در ایام اربعین امام حسین (ع) با پای پیاده به کربلا برویم.

در لحظه ی اول من قبول نکردم ولی بعد که با خود فکر کردم گفتم بزار برم ببینم این چیز هایی که در تلویزیون نشان می دهد واقعیت دارد یا خیر؟

بعد از مشورت با خانواده به دنبال کار های پاسپورت و ویزایم رفتم که بعد از مدتی و در روز های آخر پاسپورتم آمد و بار سفر را بستم و به همراه دوستم و چندی دیگر راهی مرز شدیم تابه پیاده روی برویم.

صبح که به مرز رسیدم افراد زیادی در آن جا حضور داشتند و مرز خیلی شلوغ بود به همین علت ساعت ها در آنجا معطل شدیم و بعد از این که در اوایل شب از مرز رد شدیم اتوبوس ها منتظر بودند تا با گرفتن مبلغی تحت عنوان کرایه ما را به مقصدمان یعنی نجف برسانند.

در این زمان ماشینی به سوی ما آمد و حدود پانزده نفر از ما را به همراه خود به خانه اش در شهر کوت برد و حسابی ازما پذیرایی کرد و صبح روز بعد هم مارا راهی نجف کرد.

در نجف هم بعد از زیارت حرم امیر المومنین (ع) به سوی کربلا روانه شدیم؛ در بین راه موکب های زیادی بودند که انواع خدمات را به زائرین می دادند،ناهار بعد از خواندن نماز ظهر به صورت جماعت در موکب ها داده می شد و شام را هم به همین منوال در بین زائرین توزیع می کردند.

در بین مسیر از هر نوع ادم میدیدی فقیر،غنی،پیر،جوان که به عشق امام حسین (ع) با پای پیاده و تحمل برخی از سختی ها به سوی حرم می رفتند.

به عمود های آخر که رسیدیم وقتی گنبد طلای حضرت ابوالفضل را دیدیم تمام سختی راه از دوش مان کنده شد و دل را به حرم ارباب گره زدیم...

انتهای پیام/پ

 

ارسال نظر

آخرین اخبار