انقلاب اسلامی در فضای جنگ سرد روی دادکه اتحاد این دو نظام سلطه را برعلیه ما دردفاع هشت ساله تحمیلی رقم زد،جنگ سرد قریب به چند دهه بین دو نظام مارکسیستی ولیبرالیستی –معروف به شرق وغرب-فضایی از رعب ووحشت واحساس عدم امنیت جهانی بر جای گذاشت که با فروپاشی مارکسیسم به یکه تازی آمریکا-مظهر لیبرالیزم-درعرصه جهانی منتج شد.

انقلاب اسلامی وغرب از تقابل ماهیتی تا جدال ساختاری با نگاهی به انتخابات ۱۴۰۰

به گزارش گلستان ۲۴؛ درطول تاریخ شاهد ظهوروبروز تمدن های مختلف درادوارتاریخی بوده ایم.تمدنهای قدیم درکنار تعامل با دیگر تمدن ها ماهیت فرهنگی وتاریخی وقومی خودرا حفظ می کردند وباوجود وحدتی که درتمدنها مشاهده می کردیم کثرت نیز درجهان بشری وجود داشت وسیر،حرکت از وحدت به کثرت واز کثرت به وحدت بودودراصطلاح نظاره گر تعامل تمدنی بودیم. ومردم نیز درجامعه خود درساحت فرهنگ زندگی می کردند.امادرغرب بعد از دوران رنسانس فضای غرب به سمت وسویی رفت که خلاف حکمت الهی بود وآن حرکت درمسیر اشقیابود نه درجهت انبیائ واولیا.

 

همپارچگی که تمدنهای بشری صرف نظراز تفاوتهایشان با هم داشتند با ظهور تفکر اومانیستی سکولار غربی جایش را به یکپارچگی تمدنی مدرنیته –جهانی سازی یا غربی شدن جهان-داد وغربی ها جهان را از عینک معرفت اندیشی خود دیدندوهرگونه تاویل وتفسیر هستی شناسانه از جهان –درهستی –توسط غیرغربی ها نامعتبر قلمداد می گشت.جدال های روشنفکران عصر به اصطلاح روشنگری در بستر فرهنگی اومانیستی منجر به زایش سه نوع روش در سه نگرش که خود حاصل بینش اومانیستی ومنش سکولاریستی بود شد.

اصالت عقل نزد لیبرال ها ،اصالت نژاد نزد فاشیسم ه-نازیسم ابتدادرفرهنگ سیاسی غرب ضد ارزش معنی نمی شد –واصالت تاریخ یا دترمنیسم تاریخی نزد مارکسیستها به عنوان تنها متد معرفتی ومتدولوژی درنظر گرفته می شد که شالوده هرنوع اندیشه وجهان بینی غیر غربی را می زد وبه تعبیر هایدگر این اندیشه-جهان بینی مدرن درکلیت خود –شیوه های دیگر اندیشیدن از هستی-درهستی-را به محاق فراموشی برد.

 

بی جهت نبود که به دلیل این ویژگی مدرنیته-تمامیت خواهی وشکل گیری یک نظام یکپارچه-برخی اندیشمندان پست مدرنیته چون لیوتاردر تحلیل خود از مدرنیته به عنوان یک روایت کلان که درصدد تعریف هستی وتقلیل ان به تبیین گزاره های مدرن برآمده بود به عنوان یک روایت کلان می نگریستند وساز کارهای مدرن را چون دین می دیدندومارکس نیز درجایی از جایگزینی مدرنیته درجهان کنونی به جای مذهب صحبت کرده بود که با" افسردگی عقلانیت مدرن درهمه ابعادش"این فضای حاکم برجهان شکسته شد وبا ظهور پست مدرنیزم وعقلانیت انقادی شاهد تبدیل فرهنگ مونیستی مدرن به موزائیکی هستیم واین اعلام غروب تمدنی غرب است که نیچه پیشتر وعده اش را داده بود.

 

ایدئولوژی های فوق که علی رقم این که برامده از یک مادر معرفتی –اومانیسم-وبرخواسته از یک جغرافیای فرهنگی-غرب-بودند ونوعی گفتمان درون تمدنی محسوب می گردیدند هم دیگر را برنتابیدند ودرقرن بیستم شاهد درگیری بین اینها بودیم.

هریک درصدد حذف دیگری به هر شکلی بودواین به ماهیت اندیشه مدرن که" ماهیت زدا" و"ارزش زدا" بود برمی گشت که ذاتش "اراده معطوف به قدرت"محسوب می شدوغایت چنین جهان بینی به "نیهیلیزم"خاتمه پیدامیکند چرا که جامعه را نه کلیتی براساس حکمت الهی که باید به سان "امت واحده"به همزیستی وحرکت درمسیر" فطرت الهی " که منجر به "سکینه" می شد تعریف نمی کرد بلکه اساس عقلانیتش نیز مبنی بر رقابت وتنازع داروینیستی که باید به حذف دیگری خاتمه پیداکند تعریف می شود.

 

قرن بیستم غرب صحنه جدال بین این ایدئولوژی های غربی بود که بعضا از حیث جغرافیای سیاسی جهان را به چند قسمت تقسیم کرده بودند.

حاصل جنگ جهانی اول سقوط حکومت تزارها بود که به روی کاری امدن مارکسیست ها انجامید،خروجی جنگ جهانی دوم نیز به سرنگونی تمدن عثمانی درغرب جهان اسلام و فروپاشی حکومت فاشیستی وشکل گیری رژیم صهیونیستی و برپایی سازمان به اصطلاح ملل منتهی شد.

انقلاب اسلامی در فضای جنگ سرد روی دادکه اتحاد این دو نظام سلطه را برعلیه ما دردفاع هشت ساله تحمیلی رقم زد،جنگ سرد قریب به چند دهه بین دو نظام مارکسیستی ولیبرالیستی –معروف به شرق وغرب-فضایی از رعب ووحشت واحساس عدم امنیت جهانی بر جای گذاشت که با فروپاشی مارکسیسم به یکه تازی آمریکا-مظهر لیبرالیزم-درعرصه جهانی منتج شد.

 

پیشتر توازن قوایی درعرصه بین المللی بود که با حذف رقیب، آمریکا به سمت تک قطبی پیش رفت وجهان را از رقیب بلامنازع خالی دیدهرچند با ساختن دشمن فرضی به نام "تروریزم"بهانه برای لشکر کشی به هرکجا که دلش می خواست میسر میشد.

پیشتر از دوقطبی شدن جهان در عرصه جهانی صحبت شد که لازم به یاد آوری است که امام در دهه 40 با طرح "حکومت اسلامی "مبنی بر "ولایت فقیه" درعرصه نظر وعمل "مدیریت جهانی"چه ازنوع ایدئولوژیکی – شرق- چه از حیث علمی-مدیریت تکنوکراسی پرگماتیستی- را به چالش کشاند.

این چالش از نوع درون گفتمانی نبودواز جنس عالم جدید تصور نمی شد بلکه بلکه درصدد تغییر مسیر عالم ودگرگونی در ساحت تاریخی بود هرچند غربی ها تصورمی کردند این جریان در گذر زمان در عالم مدرن استحاله می شود.

با این وجود از ابتدای شکل گیری نهضت با الگو پذیری از فرهنگ عاشورا –تقابل حق وباطل وپیروزی خون بر شمشیر-حکومت پهلوی که همواره وابسته به امپریالیزم بود ومدیرت داخلی کشور همواره دردست بهایی ها وفراماسونری ها بود از هرنوع برخورد با این نهضت جهت سرکوبی استفاده کردند-از زندان تا قتل عام انقلابیون وتشکیل ارتش قوی برای سرکوبی مردم وروحانیت چنانکه حادثه 15 خردادرا امام تا ابد عزای عمومی اعلام کرد وتبعید امام برای قطع ارتباط با مردم- وبعداز پیروزی انقلاب از همان دقایق آغازین با ایجاد سازمان های ترور وحمایت از انها،تحریک اقوام وایجاد کشمکش بین آنها برای برهم زدن امنیت ملی با هدف تجزیه ایران،تحریک اقلیت های دینی به جدایی طلبی از حاکمیت مرکزی،تحمیل جنگ خارجی با حمایت از صدام،تحریم وتصویب قطعنامه برعلیه ایران ،تربیت جاسوس ونفوذ درحاکمیت-نمونه ان بنی صدر-درصدد براندازی بود.

چنانکه جمهوری اسلامی درهرسه حوزه جنگ-سخت،نیمه سخت ونرم-توانسته مقاومت کند وغرب که امروز شیوه استعمارش بعد از بن بست شیوه کلاسیکی-فتح سرزمین-ومدرن-ساقط کردن دولتها-به انسداد رسیده امروز از راهبرد استعمار فرانو-که پیچیده ترین شکل استعماراست- که ایجاد وابستگی دارویی،غذایی،صنعتی تا حوزه تحمیل ارزشهای فرهنگی با رسانه های خود جهت تغییر نظام ارزشی جامعه جهت همسویی با غرب خودداری نمی نماید

 

لذا امروز دراستانه دهه چهارم ازعمربابرکت انقلاب هم انقلاب اسلامی تجربه های بزرگ تاریخی را پشت سرگذاشته وبه تعبیرشهید اوینی راهی راپیموده که یک تاریخ پیموده چراکه تاریخ پانصد ساله مدرنیته هنوز نتوانسته این انقلاب رااستحاله کند واز سویی غرب با در پیش گرفتن جنگ اقتصادی،استعمارفرانو در زمینه های فرهنگی وطراحی نفوذ درسیستم سیاسی در صدد لیبرالیزه کردن جمهوری اسلامی است.

انتخابات سیزدهم مهمترین رویداد تاریخی برای جمهوری اسلامی است که سکان مدیریتی جمهوری اسلامی رامیتواند دردست یک انقلابی یا تکنوکرات بدهد وتنها سرنوشت چهارسال جمهوری اسلامی در داخل بلکه سرنوشت امت اسلامی و جهان اسلام وتاریخ اسلام را که درانتظار ان موجود موعود است رقم بزند.به عبارتی تصمیمی که مردم انقلابی ما میگیرند میتواند به تغییرات بزرگ تاریخی در راستای انقلاب اسلامی ویا در پیش گرفتن مدیریت اشرافی غیرانقلابی منجرشود.

 

باتوجه به صف ارایی جریانات سیاسی وشناختی که از شخصیت های سیاسی باعقبه سیاسی شان داریم پیداست نگرش مدیریتی وبینش سیاسی وروش اخلاقی انهاچگونه است.

جدای ازاین که چه کسانی تاکنون اعلام حضور کردند ودرجریان انقلابی وجبهه ارزشی دارای چه درصدی ازمقبولیت واصلحیت هستند واکنون رسالت تاریخی وتکلیف ما بیشک حمایت هنه جانبه از حضرت حجت الاسلام رییسی است که هم دارای مقبولیت هستند وهم اصلح محسوب میشوند چراکه اصلح خود به میدان نمی اید وباید اورا اورد واین چنین شد.

ایت ا...دکتر رییسی درمیان جریان انقلاب وجبهه ارزشی هم دارای مقبولیت هستند و میتوانند اجماع انقلابی ایجاد کنند وهم به واسطه اصلح بودن ازتمامی ظرفیتهای موجود درداخل کشور برای تحقق مدیریت اسلامی،تشکیل دولت اسلامی،جوانگرایی و اقتصاد مقاومتی که درون زاست حرکت خواهند کرد.

ایت ا...رییسی میتواند سه اصل اساسی نظام اسلامی مبنی برعزت وحکمت ومصلحت را باهم راهبری کنند ودر سیاست خارجی بااصل حکمت دربرابر غرب بانرمشی قهرمانانه ازعزت ما دفاع کنند ...پس اینک ما به عنوان فرزندان خمینی بزرگ ازاو میخواهیم ندای امت انقلابی را لبیک بگوید وایستادگی در برابرراشرافیت سیاسی ادامه دهد چراکه دراین عرصه شکست وجود ندارد وامیدواریم که این انتخابات زمینه تغییرات اساسی را به وجود بیاورد.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار