هرچند دشمن به شهدای بزرگی مانند علامه مطهری و دکتر بهشتی امان نداد و در همان سال های اول انقلاب به درجه شهادت رسیدند تا راحت تر بتواند در این جنگ عقیده به پیروزی برسد ولی خداوند ذخیره دیگری را در که از همفکران و همراهان آن بزرگان در جبهه فرهنگی بود برای این امر مهم در نظر گرفت تا این عرصه مهم خالی نماند

علت هجمه به استاد را می‌دانیم

درست در زمانی که شیطان بزرگ امریکا و اقمارش به کمک همفکران داخلی اشان در صدد خشکاندن ریشه نهال نوپای انقلاب اسلامی بودند و با تشکیل تیم های ترور و راه اندازی آشوب های کردستان و گنبد و .. تلاش می کردند انقلاب اسلامی را با چالش های جدی مواجه سازند و درست در همان زمانی که استکبار جهانی با هماهنگی شیوخ منطقه و به ویژ] رژیم بعثی عراق در صدد تحمیل جنگ همه جانبه بر ضد جمهوری اسلامی بودند؛ در زیر پوست این اتفاقات ، اتفاق مهم تری در حال انجام بود که آقای الکساندر کنت دمارانش رییس سابق سرویس جاسوسی فرانسه در کتاب خود از آن به « جنگ جهانی چهارم» یا «جنگ عقیده» یاد می کند.

 

آن ها به خوبی فهمیده بودند که در جنگ نظامی بخت با آن ها نیست و ملتی که شهادت دارد اسارت و شکست ندارد. از این رو جنگ اصلی خود را قبل از آن که جنگ نظامی را آغاز کنند به صورتی آرام و نامریی در جبهه فرهنگی و اعتقادی شروع کردند. ولی روشن است که چنین جنگی را همه کس متوجه نمی شود زیرا کاملا آرام و نامریی است و از غرش تانک و هواپیما و صدای توپخانه و صفیر گلوله خبری نیست. این اندیشمندان بصیرند که نقشه های دشمن را می بینند و گام های آرام و نامریی او را مشاهده می کنند. تولید کتاب های سکولار و بر اساس مبانی غربی که عمدتا عقیده نسل جوان را نشانه می گرفت به سرعت در غرب تولید می شد و توسط مترجمان سکولار به سرعت ترجمه می گردید و در این جا بود که بزرگانی مانند شهید مطهری و شهید بهشتی نسبت به این مساله حساس شده بودند و امام ره ستاد انقلاب فرهنگی را برای اسلامی کردن دانشگاه ها به قم جهت می داد و در آن جا نیز به موسسه در راه حق زمام امر را به دست آیت الله مصباح سپردند تا با تشکیل دفتر همکاری حوزه و دانشگاه به این امر مهم اقدام کنند. شهید بهشتی در این باره خاطره ای بیان می کنند که نشان از توجه جدی ایشان به این نقشه دشمن بوده است «چند روز قبل از شهادت شهید مطهری با هم صحبت می‌کردیم، ایشان می‌فرمود: بنا دارم روزهای رفتن به قم را زیادتر بکنم، اگر بشود حداقل می‌خواهم سه روز هفته را در قم باشم. ایشان درس‌هایی را در قم شروع کرده بودند به منظور این‌که در جهت دادن به اندیشه و بینش و برداشت اصیل اسلامی در مرکز روحانیت شیعه یعنی قم و ساختن طلاب جوان، این مرکز ا نقلاب و ستاد انقلاب اسلامی ایران نقش مؤثرتر و پربارتری را ایفاء کنند. از قضا در آن روز که شاید هم آخرین دیدار ما بود، منزل خود ایشان هم بود این صحبت به میان آمد که ماها گرفتار مسؤولیت‌های اجتماعی شده‌ایم، حضورمان در میدان فعالیت‌های ایدئولوژیک فعالیت‌های تحقیقی در شناخت اسلام و فعالیت‌های تبلیغی در رساندن این شناخت به مردم از طریق سخنرانی، از طریق مقاله و کتاب دارد ضعیف می‌شود.

 خود مرحوم مطهری دیگر چند ماه بود فرصت یک سطر نوشتن هم نداشت. (ایشان که زنده بود به مطالعه‌کردن و نوشتن). ما ناچاریم مطالعات سیاسی و اجتماعی روز را بکنیم، ناچاریم گزارش‌های روزانه را بخوانیم، ناچاریم ا خبار این طرف و آن طرف را بخوانیم، ناچاریم نامه‌های مردم را بخوانیم، نامه‌هایی که در برابرش هم غالبا خجلیم برای این‌که کار فوری و علاج فوری از دستمان ساخته نیست، می‌خوانیم، مطالعه می‌کنیم، بحث می‌کنیم، تجزیه و تحلیل می‌کنیم، جمع‌بندی می‌کنیم، اما این‌ها در زمینه‌های ایدئولوژیک دیگر نیست با ایشان می‌گفتم برادر عزیز خطرناک می‌بینم این حد از فرورفتن و غرق‌شدن خودمان را در این‌گونه از مسؤولیت‌ها و این‌گونه کارهای روزانه، و ایشان هم می‌فرمود درست است و به همین دلیل بعد فرمود که من بنا دارم هرچه زودتر روزها و ساعات بیش‌تری را برای پرداختن به این واجب بزرگ آزاد کنم. من از این سخن ایشان خیلی خوشحال شدم و به ایشان هم گفتم امیدوارم تا وقتی که ما فرصت پیدا کنیم، عین این برنامه را دنبال کنیم. حضور خلاق و فعال و زنده و سازنده شما به مقدار زیادی، این کمبود و نارسایی را جبران کند. به همین دلیل هم اول بار که خبر شهادت ایشان را شنیدم، گذشته از الم و رنج و دردی که یک دوست چندین ده ساله در خودش احساس می‌کند، این خاطره قبل از هر خاطره دیگر درذهنم زنده شد. به برادران در همان جلسه‌ای که صبح به منزل ایشان رفتم، گفتم: دوستان اولین جمله‌ای که به دنبال این شهادت در ذهنم زنده شد، این قرار استاد مطهری بود که می‌خواست برای پرکردن این خلأ وحشتناک مثل گذشته پرتلاش و پرتوان حضورش را زیادتر بکند.» سپس شهید بهشتی پس از نقل این خاطره اهمیت موضوع را به مخاطبان گوشزد می کند و می گوید»  من هم به این مسأله سخت معتقد بودم، درباره خودم هم از 8 – 9 ماه قبل همین تصمیم را گرفته بودم، تصمیم داشتم که تا آن‌جا که می‌شود در میدان بحث و بررسی و تحقیق و تبلیغ اسلام اصیل و خالص متمرکز شوم. به همین دلیل از پذیرفتن هر مسؤولیتی خودداری می‌کردم مگر این‌که یک فریضه عینی و یک واجب عینی باشد و تشخیص این واجب عینی بودن را هم گذاشته بودم در اختیار امت و ا مام و حتی در این مسؤولیت اخیر که امام به‌عنوان واجب عینی فرمودند و پذیرفتم همان موقع به دوستان گفتم قرار ما محفوظ. من صبح تا ظهر در این مسؤولیت خطیر، خودم را متمرکز می‌کنم ولی بعد از ظهر و شب باید در آن مسؤولیت حاضر باشم و خوشبختانه هم از آن موقع این برنامه را کم وبیش آغاز کردم و حالا هفته‌ای ده، دوازده ساعت در این کارهای ایدئولوژیک می‌توانم کار بکنم و برنامه‌ای را هم برای دوستان دانشجو آغاز کرده‌ام. این را برای این می‌گویم که من با تمام وجود به این آرمان معتقد بودم و هستم و امروز و این روزها رنج می‌برم که برادران روحانی، برادران دانشجو، خواهران دانشجو و مردم معمولی می‌آیند می‌گویند که فلانی جه باید کرد؟ نسل جوان ما در معرض هجوم ایدئولوژی‌های ضد اسلام و یا ا لتقاطی، ممکن است آسیب‌پذیر باشد. راست هم می‌گویند و عرض من هم به آن‌ها این است اگر خدا عمری داد و توفیقی داد و توانستیم از این مهلکه‌ها و توطئه‌هایی که دشمن بر سر راه انقلاب اسلامی عزیز شما ملت یکی پس از دیگری به‌وجود می‌آورد با ایفای نقش و مسؤولیتی که بر عهده داریم، به سلامت عبور کنیم و به یک مأمن برسیم مطمئناً تمام نیرو و تلاش را در همین زمینه متمرکز خواهم کرد. و امید و انتظار و آرزویم این است که با حضور آگاهانه شما ملت مبارز و قهرمان ایران به زودی به این روزهای امن، امن چی، امن چی؟ امن کس و کار؟ امن جان و مال؟ با امن انقلاب و دین و آرمانمان؟ کدام یکی؟ امن انقلاب که آن‌را امن جان و مال و کسب و کار هم به دنبالش هست

 

هرچند دشمن به شهدای بزرگی مانند علامه مطهری و دکتر بهشتی امان نداد و در همان سال های اول انقلاب به درجه شهادت رسیدند تا راحت تر بتواند در این جنگ عقیده به پیروزی برسد ولی خداوند ذخیره دیگری را در که از همفکران و همراهان آن بزرگان در جبهه فرهنگی بود برای این امر مهم در نظر گرفت تا این عرصه مهم خالی نماند مقام معظم رهبری که خود از مبارزان این عرصه اند می فرمایند : «  «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر می کند.» (روزنامه ی جوان، 14 شهریور 78، صص1-2) ولی متاسفانه همان گونه که در قبل از انقلاب و بعد از آن در یک تهاجم همه جانبه آن دو شهید بزرگ را مورد تهاجم قرار می دادند و سپس آن ها را به شهادت رساندند باز هم دشمن در صدد برآمد تا با ترور این شخصیت بزرگ ایشان را از چشم نسل جوان بیاندازد. هر چند به دلیل هوشمندی و کسب تجربه نیروهای امنیتی توانستند ترورها متوقف شد و نتوانستند این عالم بزرگ را ترور فیزیکی کنند ولی همواره در هر زمانی ایشان را به شیوه های مختلف ترور شخصیتی می کنند مقام معظم رهبری در باره علت این گونه تهاجمات می فرمایند:»  «این هجوم های تبلیغاتی را که به شخصیت های برجسته، به انسان های والا و با اخلاق برجسته می کنند، این ها همه اش نشان دهنده ی اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز، جزو شخصیت هایی است که همه ی دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرند ... حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آنجا را دشمن زود تشخیص می دهد، چون حسابگر است دشمن آنجا را خوب می شناسد و به مقابله اش می آید با مرحوم شهید مطهری هم همین جوری برخورد کردند

 امروز شهید مطهری در دنیا نیست البته امروز هم بعضی ها هم شهید مطهری را رها نمی کنند حتی امروز هم به او تهاجم می کنند لکن آن روزی که زنده بود، آن کسانی که بودند و دیده اند، می دانند که با آن شهید عزیز چه کردند؛ چه اهانت ها، چه ناشایست ها و ناسزاها که به آنچه ره ی مطهر و منور زده شد...» (مجله ی اشراق اندیشه، ش اول، هفته نامه ی پرتو سخن، 2 آذر79) ایشان در جمع دانش آموختگان طرح ولایت بار دیگر نسل جوان را متوجه این منبع فکری و اندیشه ی بی غل و غش معارف اسلامی کردند و فرمودند:» لازم است تشکر کنم از معلمان و استادان و دست اندرکاران و مدیران این تلاش فرهنگی که بسیار باارزش است و مخصوصاً از شخص جناب آقای مصباح که حقیقتاً یکی از وجود های مبارک و مغتنم در دوره ی ما هستند و منبع فکر و اندیشه ی بی غل و غش معارف اسلامی.ان شاءالله خداوند به ایشان و دیگر دست اندرکاران توفیق ادامه ی این خدمت بسیار باارزش را عنایت کند و وسیله ی بهره مندی هر چه بیشتر، گسترده تر و عمیق تر جوانان را از این سرچشمه های معرفت فراهم کند.» (همان، 4 شهریور 1381) معظم له  در یکی از آخرین سفرهای غیررسمی خود به شهر مقدس قم (اسفند ماه 89 )که با هدف بازدید از بزرگان و مراجع عظام تقلید صورت گرفته است، با حضور در منزل آیت الله مصباح یزدی، نزدیک به سی دقیقه با ایشان و خانواده و فرزندان وی به گفتگو پرداختند. در این دیدار رهبر معظم انقلاب نکاتی را پیرامون ویژگی های شخصیتی آیت الله مصباح یزدی بیان فرمودند . «  بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه‌ای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را – حالا به این تعبیر بگوییم – خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا.» سپس د رادامه تصریح کردند: «این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌ا... وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند. »

 زحماتی که این استاد بزرگ برای تربیت نسل جوان و کارهای فرهنگی و نیروسازی برای انقلاب طی این 35 سال داشت تلاشی است که آن اساتید شهید به نحوی در صدد و به دنبال آن بودند تاسیس موسسه آموزشی و پژوهشی برای تربیت نیرو در رشته های مختلف علوم انسانی مقابله با شبهات علمی ای که از سوی غربی ها و عمالشان در داخل پراکنده می شود و تالیف صدها کتاب در این زمینه توسط خود ایشان و شاگردانش، تربیت صد ها استاد و محقق در عرصه های مختلف و ارتباط سازنده با ده ها هزار دانشجو و نخبه هاب فرهنگی در کشور که نقشه های فکری و سیاسی دشمن را خنثی کرد. براستی اگر دشمن آن بزرگان را از ما گرفت ولی خوشبختانه این ذخیره الهی در این مدت نگذاشت پرچم آن بزرگان به روی زمین بیفتد. اکنون به خوبی روشن می شود که جمله مقام معظم رهبری در وصف ایشان که خلا امثال علامه طبابایی و شهید مطهری پر کرده اند یک تعارف نیست بلکه یک واقعیت است.

ارسال نظر

آخرین اخبار