یادداشتی به قلم حمید فرشید نیا:

اصول سیاست خارجی ایران و دیپلماسی عمومی

استراتژی دولت آینده جمهوری اسلامی

به گزارش گلستان 24 ، یادداشتی به قلم حمید فرشید نیا:اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در واقع شاخص‌های کلانی هستند که معرف خصوصیات اصلی و اساسی نظام سیاسی ایران هستند. این اصول به طور مشخص در قانون اساسی به شکل حقوقی و رسمی، بازتاب یافته و مجموعه‌ی اهداف و ارزش‌های حیاتی آن را تشکیل می‌دهند که اهم آنها مشتمل بر «سعادت انسان در کل جامعه‌ی بشری» و «تعهد برادرانه نسبت به همه‌ی مسلمانان، اتحاد ملل مسلمان و وحدت جهان اسلام» (اصل 152). «استقلال» و «نفی هر گونه سلطه‌گری و سلطه‌پذیری» (اصل 2، بند: ج) و «ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی و حمایت از مبارزه‌ی حق‌طلبانه‌ی مستضعفان» (اصل 2) است. هرچند این اصول و قدرت انگاره‌پردازی برآمده از آنها، از منظر قدرت نرم انقلاب اسلامی، تابعی از آرمان‌ها و اهداف جمهوری اسلامی ایران با توجه به مقتضیات زمان است، اما بررسی این اصول به شناخت و تحلیل نسبت به ابعاد قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران کمک می‌کند. با همین رویکرد به برخی از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اشاره می‌شود:

- اصل عزت، نفی سبیل و استقلال

یکی از اصول اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ناظر به عزت و اقتدار اسلام و حکومت اسلامی است که در قالب «نفی سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری» در اصول قانون اساسی نیز به آنها تصریح شده است. تعبیر قرآنی این اصل، همان عبارت معروف «نفی سبیل» (نساء/ 141) است که راهبرد نرم‌افزارانه «نه شرقی، نه غربی» در حقیقت نشأت گرفته از این مفهوم جهان‌بینی اسلامی است. این اصل در واقع، تتمه‌ی قاعده‌ی عزت اسلامی به حساب می‌آید و ناظر به جامعیت و کمال دین است. به لحاظ مصداقی، شعار «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» از مصادیق مستحدثه‌ی عمل به اصل نفی سبیل است. اهمیت این اصل به اندازه‌ای است که امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی در مواضع گوناگون آن را شاخص قدرت نرم ییک از اهداف جدی انقلاب اسلامی ایران مورد توجه سایر ملل مسلمان قرار گرفت و امروزه مباحث مربوط به تقریب مذاهب اسلامی از جمله نمودهای قدرت نرم ایران در این حوزه به شمار می‌روند.

- رسالت جهانی انقلاب اسلامی ایران

پس از پیروزی انقلاب که با بسیج نیروهای مردمی و با کمترین ابزارهای سخت و در واقع با قدرت نرم در مقابل قدرت سخت در سال 1357 میسر گردید، با مدیریت امام خمینی (ره) اصول جدیدی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با هدف صدور انقلاب و آرمان‌های آن به دیگر کشورها و رهایی مستضعفین جهان از قید ظلم‌ها و برقراری عدالت جهانی پی‌ریزی شد. فرهنگ اسلامی برای دنیا پیامی انسانی داشت و هدف آن تعالی بشریت برای دنیا بود. اسلامی بودن انقلاب ایران، این ویژگی و امتیاز خاص را به آن داد که دارای جنبه‌ی جهان‌شمولی باشد و تمام ملت‌ها را مورد خطاب پیغام خود قرار دهد. در راستای همین جهان‌شمولی است که انقلاب اسلامی، رسالت‌هایی برای خود در سطح جهان تعریف کرده و اصولی را به عنوان اصول سیاست خارجی خود برگزیده و در راستای تحقق آنها گام بر می‌دارد.

از مهم‌ترین تأثیرات قدرت نرم انقلاب اسلامی بر اندیشه‌ی بین‌الملل، کمرنگ شدن کمونیسم و گسترش آموزه‌های دینی در شوروی بود که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، انسان‌های محروم و مستضعف و ناامید از نظام سرمایه‌داری، تنها راه نجات خود را در روی آوردن به ایدئولوژی مارکسیسم- که شکل نظام‌یافته‌ی کمونیسم بود- تلقی کرده بودند. ولی پس از انقلاب اسلامی و ارسال ندای کمک آن به مستضعفین و مخالفت با استکبار به تمامی جهانیان، از جمله به ملت‌های منطقه خاورمیانه و آسیای میانه و قفقاز، با توجه به نزدیکی‌های تاریخی و فرهنگی مردم این مناطق به هویت ایران، تأثیرپذیری این مردم نسبت به دیگر ملیت‌ها، در قبال قدرت نرم، ایران اسلامی بیشتر توانست منشأ تحرکات اسلامی و آزادی‌خواهانه در این جوامع را به وجود آورد.

در چنین شرایطی امام خمینی با مطرح کردن ایده «صدور انقلاب» و «نهضت مستضعفین علیه مستکبرین» رسالت جهانی انقلاب اسلامی را به گوش تمام قدرت‌های بزرگ رسانده و آنها را به مبارزه در مقابل زورگویان فراخواند. در همین رابطه چنین می‌فرمایند: «ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر این که ما انقلابمان را صادر نمی‌کنیم {را} کنار بگذاریم؛ زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی قائل نمی‌باشد و پشتیبان است. مصادیق بارز قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین‌المللی را می‌توان در موارد پشتوانه مردمی در ایجاد نهضت اسلامی، جنگ تحمیلی و تهدیدات نظامی و تحریم‌های اقتصادی در مقابل استفاده از قدرت سخت دشمنان انقلاب دانست.

- جهانی‌سازی مبارزه با اسرائیل

اعلام روز جهانی قدس از سوی امام خمینی (ره) یکی از ابعاد قدرت نرم‌افزاری جمهوری اسلامی در مبارزه با قدرت‌های استکباری بود. این اقدام شجاعانه و نرم‌افزارانه از طرف بنیانگذار انقلاب اسلامی موجب روحیه گرفتن و الهام گرفتن سایر ملل اسلامی از این اقدام ملت ایران شده و همین‌طور موجب سرافکندگی و عدم مشروعیت دولتمردان کشورهای اسلامی شد. جمهوری اسلامی ایران در بدو تشکیل، خواستار نابودی اسرائیل و تشکیل یک دولت فلسطینی در کل سرزمین فلسطین گردید. این هدف در واقع موجب می‌شد که قدرت نرم مخالفت جمهوری اسلامی ایران در مماشات با رژیم غاصب قدس در قبال سیاست‌های سازش‌گرا، کشورهای عربی خاورمیانه را در همراهی و سازش با اسرائیل تحت فشار قرار داده و این دولت‌ها را با واکنش شدید افکار عمومی تا حدی به محور مخالفت با اسرائیل بکشاند.

همچنین شعارهایی برای اقدام عملی بر ضد اسرائیل صادر شد و شعار آزادی قدس به شکل شعار محوری در سیاست خارجی ایران درآمد. در مجموع، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه و به ویژه در مورد اسرائیل، جدا از ملاحظات سرزمینی و با ملاحظات دینی، انقلابی و ایدئولوژیک و به طور خواسته یا ناخواسته در راستای تقویت قدرت نرم ایران اسلامی تا به امروز در سیاست خارجی صورت پذیرفته است.

یکی از نگرش‌های عمده‌ی جمهوری اسلامی ایران که شکل‌دهنده‌ی قدرت نرم آن بود، ضدیت با اسرائیل بوده است. به عبارت دیگر، اسلامیت نظام اسلامی در ضدیت با اسرائیل (و همچنین آمریکا) تعریف شده است. قطع رابطه‌ی ایران با اسرائیل بلافاصله پس از بازگشت امام (ره) از پاریس به تهران، بازگشایی سفارت فلسطین در ایران، انتقاد شدید نسبت به قرارداد صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل و قطع رابطه با کشور مصر، اعلام این که هدف اصلی ایران پس از شکست عراق، آزادسازی قدس است، مخالفت با هر گونه سازش میان اعراب و اسرائیل و همچنین آرزوی نابودی اسرائیل، همگی نشان‌دهنده‌ی تصور سازنده تأکید داشتند. در این دوران، جهت‌گیری نوین سیاست خارجی ایران، دارای مؤلفه‌های همگونی با دوران‌های قبل بود.

بحران سال 1369-1368 در خلیج‌فارس، در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی به انجام رسید. در این دوران ایشان تلاش نمود تا شرایط لازم را برای «عادی‌سازی روابط با بازیگران منطقه‌ای» (به جز اسرائیل) و «بازیگران بین‌المللی» (به جز ایالات متحده آمریکا) فراهم آورد. نتیجه نهایی حاصله از تغییر در جهت‌گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را باید در این امر مورد تأکید قرار داد که جمهوری اسلامی ایران دارای توانمندی و پتانسیل لازم برای ایفای نقش جدی‌تر و به عنوان بازیگر اصلی منطقه‌ای دارا می‌باشد. لازم به توضیح است که ایران در دوران قبل از انقلاب (و بر اساس دکترین نیکسون) به عنوان عمده‌ترین بازیگر منطقه‌ای تلقی می‌شد. در دوران جدید، ایران درصدد است تا بار دیگر نقش منطقه‌ای خود را در دوران بعد از انقلاب به دست آورد. تحقق این امر در اواخر دهه 1360 شکل گرفت. این روند زمینه لازم را برای تحقق و ایفای نقش اصلی در منطقه به عنوان اصلی‌ترین قدرت منطقه‌ای در دهه 1370 فراهم می‌آورد. جمهوری اسلامی ایران به تناسب جایگاه و توانایی خود دارای میزانی از قدرت نرم است، ولی سیاست‌ها و رفتارهای جمهوری اسلامی ایران در قالب دیپلماسی عمومی می‌تواند این توان بالقوه را به بالفعل تبدیل کند و این امکان را برای کشور فراهم کند تا از وجهه بهتر و توان تأثیرگذاری بیشتری برخوردار شود. از سوی دیگر ضرورت هماهنگی سیاست‌های جاری جمهوری اسلامی ایران با تلاش‌های آن در عرصه سیاست خارجی عموماً و دیپلماسی عمومی به طور اخص باید موجب شود تا کشورمان هنگام اتخاذ هر تصمیمی به تبعات آن در نزد افکار عمومی جهانی توجه کند.

چنان که دیپلماسی عمومی را مجموعه استراتژی‌ها و تاکتیک‌هایی دانست که در خدمت دستگاه سیاست خارجی یک کشور مانند جمهوری اسلامی ایران قرار می‌گیرد، بنابراین مسئله اصلی این است که با چه سازوکاری می‌توان تصویر جمهوری اسلامی ایران را در جهان بهبود بخشید؟ قدرمسلم این است که دیپلماسی عمومی نمی‌تواند در خدمت اهداف کوتاه‌مدت سیاست خارجی ایران باشد، بلکه باید در رابطه در هر دو به شکل دو سویه می‌باشد. در روابط فرهنگی، کارگزاران از اشخاص اهل فرهنگ و فرهیخته می‌باشند و دولت نقش تسهیل‌کننده دارد، در حالی که در دیپلماسی عمومی کارگزاران دولت‌ها هستند که با قشرهای ذی‌نفوذ جوامع همکاری دارند. در نهایت در روابط فرهنگی، هدف فهم و شناخت عمیق از فرهنگ سایر کشورها بدون الزام تأثیرگذاری است ولی در دیپلماسی عمومی فهم و درک از کشورهای دیگر به منظور تأثیرگذاری بر افکار عمومی و در نهایت، تصمیم‌گیران است.

امروزه بسیاری از کشورها، نقش دیپلماسی فرهنگی را بخشی از راهکار کلان خود در طراحی سیاست خارجی می‌دانند. کشورهایی مانند بریتانیا، فرانسه، آلمان، اتریش، استرالیا، کانادا و ژاپن در زمره کشورهایی قرار دارند که اهمیت زیادی برای دیپلماسی فرهنگی قائلند. برای مثال، فرانسه همواره یک التزام تاریخی و پایدار نسبت به ترویج فرهنگ خود قائل است. از نظر کانادایی‌ها، سیاست خارجی بر سه پایه سیاست، اقتصاد و فرهنگ بنا شده است. ژاپنی‌ها نیز تعاملات فرهنگی را به عنوان بخش حیاتی در سیاست خارجی خود پذیرفته و اهدافی از قبیل تعمیق فهم متقابل با ملل جهان، تقویت حس اعتماد میان کشورها و نیز ترویج تساهل و گفتگو میان تمدن‌ها را مفید فایده می‌دانند. در یک نگاه کلی می‌توان گفت که هر ملتی برای تشخیص حدود هویت خویش در حال و آینده ناچار است تا سیاست‌های فرهنگی خود را تعیین کند؛ سیاست‌های فرهنگی‌ای که در درازمدت چهره ملت‌ها را در نظر سایرین شکل می‌دهد.

در اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، چگونگی تعامل و ارتباط فرهنگی با سایر کشورها به دلایل گوناگون جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی مطرح شده است. این دلایل حکایت از این دارد که در عرصه روابط دیپلماتیک، قلمرو تأثیرگذاری فرهنگ گسترده‌ترین و فراگیرترین قلمروهاست. در روابط بین‌الملل، فرهنگ بستر تمامی گونه‌های تعامل و تئوری‌های توسعه روابط محسوب می‌شود. تمامی رفتارهای مثبت و منفی دیپلماتیک که در عرصه بین‌الملل اتفاق می‌افتد، مبتنی بر نوعی فرهنگ و اندیشه منبعث از فرهنگ‌های جاری در میان ملت‌هاست.

در حقیقت بدون اتکا به فرهنگ، هر نوع فعالیت سیاسی، اقتصادی و امنیتی بی‌ثمر خواهد بود. مقام معظم رهبری در این باره می‌فرمایند: «در تنظیم روابط خارجی بایستی تمام مقوله‌های روابط اعم از سیاسی، سرنوشت مردم در فرهنگ‌های دیگر است. وضعیت فرهنگ و جامعه به صورت دو روی یک سکه هستند؛ زیرا جامعه بدون فرهنگ و فرهنگ بدون جامعه محال است.

بدین ترتیب می‌توان گفت که مسئولین روابط فرهنگی و دیپلماسی، امروزه با شاخص‌های متعدد روابط فرهنگی بین‌المللی از قبیل تعداد دفاتر نمایندگی فرهنگی در خارج، تعداد کرسی‌های زبان و ادبیات فارسی، تعداد نمایشنامه‌ها و فیلم‌های ایرانی اکران شده و... مواجه‌اند که می‌بایست با پیچیدگی‌های شرایط بین‌المللی در به کارگیری این شاخص‌ها دقت لازم را به عمل آورند؛ زیرا حوزه روابط بین‌الملل از یک جهت با تحولات و قابلیت‌های چندوجهی اقتصادی، سیاسی، روانی مواجه است و از جهت دیگر، تحولات و جریان‌های فرهنگی، فکری، سیاسی در سطح جهانی بر آن تأثیر دارد. زمانی که فرهنگ ملی به عرصه بین‌المللی کشیده می‌شود و به تعامل با سایر فرهنگ‌ها می‌پردازد، شاخص‌های فرهنگی در عرصه روابط فرهنگ قوت خود را نمایان می‌سازند. این قوت در مفهوم‌سازی شاخص‌های بین‌المللی نیز تأثیر می‌نهد و شاخص‌های ملی با مقایسه شاخص‌های سایر کشورها صورت پیشین را فرو می‌نهد و با صورتی تازه که منطبق بر شرایط جدید جهانی است پدیدار می‌شود. 

انتهای پیام/

ارسال نظر

آخرین اخبار