یاداشتی به قلم حسین پائین محلی؛

چندی پیش مقام معظم رهبری دردیداری فرهنگی با دانشجویان ازتعبیر 'آتش به اختیار'استفاده کردند که باتعبیرهاوتفسیرهای متفاوت وبعضامتضاد مواجه گردید.وجیزه زیرتلاشی است برای درک تاریخی وفلسفی از زمین فرهنگ تا میوه های فرهنگی لذاباتحلیلی فلسفی تاریخی به تبارشناسی می پردازد.

ماو تقابل با لیبرالیزم فرهنگی: آتش به اختیار!!!!

به گزارش گلستان24، حسین پائین محلی فعال فرهنگی اجتماعی گلستانی طی یادداشتی با موضوع " ماو تقابل با لیبرالیزم فرهنگی: آتش به اختیار!!!! " نوشت:

چندی پیش مقام معظم رهبری دردیداری فرهنگی با دانشجویان ازتعبیر 'آتش به اختیار'استفاده کردند که باتعبیرهاوتفسیرهای متفاوت وبعضامتضاد مواجه گردید.وجیزه زیرتلاشی است برای درک تاریخی وفلسفی از زمین فرهنگ تا میوه های فرهنگی لذاباتحلیلی فلسفی تاریخی به تبارشناسی می پردازد.

شاید این جمله معروف مارکس راهمه به نحوی درجاهای گوناگون شنیده یادیده ایم:تاکنون فلاسفه جهان راتفسیرمیکردند حال صحبت برسر تغییراست.این جمله مارکس ازسویی تفکیک نظر(تیوریکا)ازعمل(پرگماتیک)راپذیرفته بود(نگاه ارسطویی) ازسویی به تقدم عمل  برنظر اعتقادداشت وتاکید میکرد.دردرون این نگرش این بینش وجود دارد که انسان مارکس نیز دکارتی است وفاعل شناسا همانگونه که انسان دکارت جهان را ابژه وانسان رافاعل شناسامیدید وازدیگرسو جهان درمنظر انگاره فلسفی یونانی ایستاست نه درحال صیرورت.مارکس پیشفرض نگرش مدرنی راپذیرفته بود اما....اما به سرمایه داری انتقاد داشت ومعتقد بود فرهنگ توسط سرمایه داری تولید میشود وجامعه درچنین فرهنگی ازخود بیگانه.لذاضرورت عملگرایی رابه نحوی دیگر درراستای مبارزه باسرمایه داری عنوان کرد.البته مارکس نقدهای مهم وعمیقی برسرمایه داری وارد کرد اما از درک ماهوی سرمایه داری غافل بود چراکه سرمایه داری به مانند ویروس  مدام درحال تکامل ودگردیسی است لذا پروژه فکری مارکس ناقص بود وخودبخشی از سرمایه داری قلمداد میشد چراکه اگرمارکس مخالف سرمایه داری شخصی بود سرمایه رابه جیب دولت وحزب حاکم میریخت.

انقلاب ما برعکس تصورمارکس که دین راافیون توده ها میدید واقتصاد رازیربناتعریف میکرد نشان داد که میتوان وباید جهان را تفسیر کرد وتغییر داد.اما اولا درجهان بینی الهی نظروعمل یگانه اندثانیاعمل گرایی به مفهوم مدرن برنظرتقدم نداردثالثاتغییرجهان باید مبتنی برهستی شناسی ومعرفت شناسی صورت گیرد که امکان داشته باشد.به عبارتی درتفکردکارتی علوم به مانند شاخه های درختی اند که ریشه واحد دارند وجهان سوژه است درحالیکه هیدگر ازخاک این درخت پرسید.به عبارتی هیدگر اشاره کرد که خاک درخت مدرن یابذردکارتی عقیم شده.مارکس دربستر چنین فلسفه نیست انگاری باتاکید برعملگرایی به پایان سرمایه داری اندیشید واینگونه بود که بخش عظیمی ازاندیشه مارکس ابطال شد ونومارکسیستهایی چون مکتب فرانکفورت بر فرهنگ تاکید کردند.

پس دونکته مفروض اولاتقدم هستی شناسی برمعرفت شناسی است.دوما معرفت شناسی نسبت فرهنگ واقتصاد باانسان وجامعه وهم.سوماباترسیم چنین زمین وزمینه ای(هستی شناسی ومعرفت شناسی)میتوان از متد حرف زد وبه متدولوژی اندیشید.زیرا استفاده از ابزارمدرن که درجهان دکارتی همه چیزرادرحد شی تنزل داده وفرهنگ رابه صنعت واثرهنری رابه کالاتقلیل داده نیازمند بازتعریف وبازتولید است.

این بازتولیدی چنانکه متفکران مارکسیستی پس ازمارکس دریافتند باید به خود اگاهی تاریخی منجرشود.واین خوداگاهی تاریخی به شکست امپریالیسم وبیداری توده ها خواهد انجامید.

عصرجدید درنقطه تاریخی قراردارد که سرمایه داری بابسط تاریخی لیبرالیزم فرهنگی به مسخ نسخ وفسخ فرهنگهای دیگرپرداخته وانهاراازتاثیرگذاری ومنشایت اثربودن انداخته است. وضعیت تاریخی مانیز بی نسبت با غرب وغربزدگی نیست و گسست  فرهنگی وگسیختگی تاریخی  ومدیریت تکنوکراتها وپرگماتیستهادر سیستم های تصمیم سازویاتصمیم گیرفرهنگی روند حرکت دستگاه های فرهنگی حاکمیتی را به سمتی برده ودروضعیتی قرارداده که رهبری انقلاب بااهمیت دانستن حرکتهای غیردولتی وخودجوش مردمی تعبیر"اتش به اختیار"رالحاظ فرمودند.

طرح آتش به اختیار رهبری ریشه درساختارهارهای ناکارمد دستگاه های فرهنگی درحاکمیت است که هم فاقد بعد نرم افزاری است وهم بعد سخت افزاری چه دربعد مدیریت چه نیروی انسانی وچه قوانین دست وپاگیراست.

لذاما به عنوان ام القرای جهان اسلام و نقطه تحول تاریخی بشر در عبورازمدرنیته وتمدن لیبرال به عصرموعود باید دروهله اول باکاررفرهنگی چون انقلاب فرهنگی سال ۵۷زمینه خوداگاهی تاریخی خود وسپس بشر رامهیاکنیم(چون نامه امام به گورباچف وحضرت اقابه جوانان اروپا)لذانسل جدیدباید باکارفرهنگی  تغییراجتماعی وتحول تاریخی ایجاد کند.مثل همین کلمه اتش به اختیارکه فضای فرهنگی راتکان داد.

لذاابتداباید فرهنگ راتعریف کنیم،بعد مهندسی فرهنگ وسپس مهندسی فرهنگی ونتیجتا آتش به اختیار!

فرهنگ تا اواسط دهه هشتاد میلادی امری دیرپاتلقی میشد.اماباظهور تکنولوژیهای رسانه ای ونسل جدید فضای جهانی تغییرکرد وبه سمت غربی شدن وتقویت خرده فرهنگها وضعف فرهنگ ملی ودینی رفت.

سقوط کمونیسم، ظهورماهواره، اینترنت،شبکه های اجتماعی والان موبایل وشبکه های مجازی....

بشرتاکنون چندی جامعه راتجربه کرده.جامعه سنتی ماقبل مدرن.جامعه مدرن.جامعه پست مدرن که خودش چندین مرتبه داشته...

فرهنگ عبارت است از مجموعه عناصری که نظام ارزشی وتاریخی یک قوم یاجامعه رامیسازد، لذاخود ازلایه ها وبخش های مختلفی تشکیل میشود که دربرخی ساحتها ووجوه عامل اشتراک است وبرخی سطوح عامل افتراق ودربرخی سطوح عامل اصطکاک وحتی انشقاق وتقابل!به هرحال فرهنگ حتی لایه های پنهانی هم داردکه ممکن است شناخته نشده باشد.

مهندسی فرهنگی یعنی شناخت دقیق وعمیق دامنه وعمق وشعاع فرهنگ وتلاش برای حرکت دادن جامعه باان نظام ارزشی که دربرخی موارد باید بازتولید شوند ودربرخی مواقع حذف ودربرخی موضوعات تدابیردیگر(توجه شود که فرهنگ مکانیسم نیست بلکه پدیده پویاست لذاهرتصمیم وفکروحرکتی منجربه تغییرات غیرقابل پیشبینی خواهدشد)چون باید ماهیت وکارکرد عناصرفرهنگی رامدنظرداشت تا به تغییرات غیرقابل انتظار منتج نشود.

رسانه ها ومجموعه های فرهنگی که میخواهند درحوزه رسانه فعالیت کنند ویا بارسانه کارفرهنگی کنند باید به زمین وزمینه مباحث نظری وتوریک اشراف داشته باشند ودرحوزه عمل باسابقه ،عقبه وتجربه این حقیقت که الزماکارفرهنگی خروجی فرهنگی راممکن است به ضد فرهنگ هم تبدیل کند با ایجاد بستر تاریخی واجتماعی حرکت کنند ودر برخی برهه های تاریخی نیز درصورت امادگی موارد مذکور اتش به اختیار!

باید دانست که رسانه ها درطول تاریخ دارای تطور ماهیتی وکارکردی بودند وفرهنگ نیزامروز همپای رسانه ها دارای پیچیدگی و صیرورت خاص خود شده.عصرمنبرکه شفاهی بود متفاوت باعصرکتاب بود چنانکه عصر رادیو وتلوزیون متفاوت از شبکه های مجازی واجتماعی...

وتفاوت در عصروابزارها سیاستهای نظام سلطه در جنگ تمدنی رانیز به درپیش گرفتن رویکردهای مختلف میکرده.چنانکه بعدازجنگ جهانی امپریالیزم ازخلق مفهوم وکلمه ناتوی فرهنگی درجنگ سردعلیه بلوک شرق استفاده کرد. وبعدازانقلاب اسلامی نیز درحوزه جنگ فرهنگی بودجه ۲۰میلیون دلاری تصویب کردند ورهبری نیز دراین سه دهه ازتعابیری چون تهاجم فرهنگی،شبیخون فرهنگی،ناتوی فرهنگی ونهایتااستعمار فرانو استفاده نمودند وازانجایی که با رسانه های جدید زمینه برای فعالیت لیبرالهای وطنی واپوزسیون در حوزه فرهنگی به وجود امده رهبری ازتعبیر اتش به اختیار درجمع دانشجویان استفاده نمود که البته تعبیرات بسیاری را نیزبه دنبال داشت که بعضا به تقابل افراد وجریانات درحوزه رسانه ای کشیده شد.

پیداست که اگر روزگاری بچه مذهبی ها ودراصطلاح حزب الهی ها درمسجدها باهیاتها انقلاب اسلامی را رقم زدند وحتی اندسته از جوانهایی که درراستای منافع ملی ووطن بااعتماد به امام به دریای انقلاب وبعد به صفوف جبهه های حق علیه باطل رفتند امروزنیز میتوانند نقش ایفاکنند.

واینجاست که فعالیتهای فرهنگی هم میتواند درون ساختارهای سیاسی نظام و اداری انجام پذیرد وهم تشکلها ومجموعه های فرهنگی غیر دولتی وهم به صورت فردی که حاصل خلاقیتها ونبوغ است که رهبری این عرصه راجنگ نرم نامیدند وفعالین این حوزه راافسران جنگ نرم واقدام کننده گان را جهاد کبیر.

آتش به اختیار متناسب با بافت تاریخی وشرایط زمانی نیز تغییر میکند وازساحت نظری تاعملی واز وجه سلبی تاایجابی راشامل میشود.

واین به ماهیت زنده بودن تفکرشیعی برمیگردد چنانکه قبل ازانقلاب به دلیل عدم ساختار سیاسی دینی ونهضت گونه بودن حرکت اسلامی درجهان شاهد ظهور وبروز جریان فداییان اسلام درایران وجریان نهضت اسلامی مقاومت استعمارستیز درمصربودیم که شخصیتهایی چون شهید نواب صفوی ، سید قطب وخالداسلامبولی رادر تاریخ معاصر به ثبت رساندند اما به دلیل شکل گیری ساختارسیاسی اتش به اختیارشکل فرهنگی به خود میگیرد واز ساحت برخورد فیزیکی وسلبی به شکل ایجابی اعم ازکارتیوریک تا فعالیت جمعی راشامل میشود.نمونه بارز اتش به اختیار دربعدازانقلاب درعرصه فرهنگی رامیتوان در زندگی وسلوک کسانی چون شهید سیدمرتضی آوینی،مرحوم فرج ا...سلحشور،مرحوم علی صفایی حایری و استاد حسن عباسی نام برد.

دراین مختصر مجال پرداختن به یکایک بزرگان نام برده نیست.اما از آنجاییکه درنوروز سال گذشته حضرت آقا درحرم مطهر رضوی از شهید آوینی به عنوان یک پیشرو نام بردند و پیشتر ازایشان به عنوان سیدشهدای اهل قلم یاد کردند و به جای کلمه اتاق فکر تعبیر'هیات اندیشه ورز'به کاربردند اشارتی درخور درباب شخصیتی که حاصل انقلاب اسلامی بود وپیوند نظروعمل تلقی میشدوهم درساحت فردی وهم در فضای جمعی به جهاد فرهنگی درجنگ نرم پرداخت ضروری می نمایدچراکه ایشان بعدازخود جریان سازبودند .

آوینی چه درخلوت وچه درجلوت لحظه ای ازکارتیوریک ودرعین حال عمل ونیروسازی برای انقلاب فارغ نبود.ازنقاشی وداستان نویسی وشعر درحوزه ادبیات تا نقد فلسفی تیوری قبض وبسط شریعت ودرعین حال راه اندازی مجله سوره ونقد سینمای روشنفکری.

وبه تعبیر استادحاتمی کیا ان زمان که عده ای دردوران جنگ به شمال رفتند برای مستند ساختن ما به جنوب رفتیم برای انعکاس حقیقت جنگ.

دراینجامجال ان نیست که به شکل مفصل ومبسوط به شخصیت وتفکر و آثار و نقش آوینی به عنوان کسی که هم سرباز فرهنگی بود و هم فرمانده پرداخته شود و در نوشتارهای جداگانه درحد بضاعت حقیر تلاشهایی انجام داده، اما آنچه مهم است این است که بتوانیم به معرفی الگویی از یک "اتش به اختیار فرهنگی"دربرابر لیبرالیزم فرهنگی وشارلاتان های ضد فرهنگ درعرصه فرهنگی وتاریخی مان بپردازیم.

شهید آوینی شخصیتی بوده بادستانی پر که درحوزه های مختلف فرهنگی ورود پیداکرده وثمره های ذی قبمتی برای ما به ودیعه گذاشته.

ایشان در حوزه نثر وادبیات سبک خاصی داشتند که بسیار رحمانی بوده.

درحوزه سینما ازمنظرحکمت معنوی به سینماپرداختند واگر در شرق کسانی چون کوروساوا ومصطفی عقادمبتنی بر تاریخ خود تلاشهای عملی انجام دادند ایشان چه با کارتیوریک ونگارش ایینه جادو ۱و۲و۳وچه با ساخت مستند روایت فتح و سوره هنری جریان سینمای انقلاب اسلامی وحکمت معنوی سینمارااحیاکردند وبه تربیت نیروهایی چون ابراهیم حاتمی کیا درسینما وشهریارزرشناس درفلسفه پرداختند.

حقیر بران نبود که عنوان اتش به اختیار در حوزه فرهنگی را به درازابکشاند اما ضرورتها ایجاب میکند به بیان حقایق بپردازد تابه گوشه ای از پرسشها وخلا ها پاسخ دهد تا عده ای به تعبیر رهبرفرزانه انقلاب پوچ اندیش وبدخواه به طرح شبهه نپردازند.راقم این سطور امید واراست توانسته باشد درحدتوان گامی برداشته باشد.پس ای انقلابیون عزیز درحوزه فرهنگ!ای هیات های اندیشه ورز!آتش ،به اختیار!!!!!

حسین پائین محلی

انتهای پیام/

ارسال نظر

آخرین اخبار