امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ۸۶ خصلت ناپسند حسدرا نکوهش می‌نمایند:به یکدیگر حسد نورزید که حسد ایمان را می‌خورد چنانکه آتش هیزم خشک را.

تبعات حسادت چیست؟
گلستان 24 : امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه 86 خصلت ناپسند حسدرا نکوهش می‌نمایند: «و لاتحسدوا فانّ الحسد یاکل الایمان کما تاکل النّار الحطب یعنی: به یکدیگر حسد نورزید که حسد ایمان را می‌خورد چنانکه آتش هیزم خشک را»؛ و نیز از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) منقول است که فرمودند: «به درستی که از برای نعمتهای خدا دشمنانی هست عرض شد: کیان‌اند؟ فرمود: کسانی که حسد می‌برند مردم را بر آنچه از فضل خدا به ایشان رسیده» و در بعضی از احادیث قدسیه وارد شده است که: خدا فرمود: «حاسد، دشمن نعمت من و خشمناک از برای قضای من است و راضی به قسمتی که در میان بندگانم کرده ام نیست».روزی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به اصحابش فرمود: «ای یاران من آگاه باشید مرضی که مردم پیش از شما گرفتار شدند به سوی شما روی آورده و آن بیماری حسد است که موی را نمی‌زداید ولی دین را ریشه کن می‌کند و نجات از آن به این است که انسان دست و زبانش را نگاه دارد و دشمنی برادر دینی را در دل نداشته باشد».و از کلام بعضی حکماست که «حسد جراحتی است که بهبود از برای آن نیست»؛

پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «ای مردم شیطان آدم را از بهشت بیرون کرد به سبب حسدی که داشت پس حسد نداشته باشید که اعمالتان هدر شود و از راه دین بیرون شوید». و یکی از بزرگان دین گفته است که: «حاسد را از مجالس و مجامع عاید نمی شود مگر مذمت و ذلّت و از ملائکه به او نمی‌رسد مگر بغض و لعنت و از خلق نفعی نمی‌برد مگر غم و محنت و در وقت مردن نمی‌بیند مگر هول و شدت و در قیامت چیزی به او نمی‌رسد مگر عذاب و فضیحت».

مباحثی متعدد درباره روایاتی که آوردیم می‌توان مطرح ساخت که به اندکی از آنها اشاره می‌کنیم: 1- در روایت معاویة بن وهب صریحاً آمده است که حسادت آفت دین است یعنی حسادت نه تنها با دین سازگاری ندارد بلکه مختل کننده دین نیز می‌باشد زیرا چنانکه در روایت داوود رقی آمده است حسادت اعتراض به قسمت خداوند است و این قسمت گری خداوند را شخص حسود نمی پسندد و این در واقع نوعی دشمنی با خداست. 2- در روایت داوود رقی خداوند به موسی بن عمران (علیه السلام) می‌فرماید که حسود از من نیست و من هم از او نیستم این جمله از طرف خداوند در حقیقت قطع رابطه ما بین حسود و خداوند را اعلان می‌دارد که علّت این قطع رابطه خود حسود می‌باشد.

3- حسد از اصول کفر است زیرا حسود چه بداند و چه نداند با مشیت بالغه خداوندی مبارزه می‌کند و امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده‌اند: «اصول الکفر ثلاثه الحرص و الاستکبار و الحسد ریشه کفر سه چیز است حرص و تکبر و حسد». 4- حاسد شریرترین مردمان است زیرا همان گونه که می‌دانیم خداوند متعال از باب رحمت و حکمت خود و بنا به مصلحتی و با توجه به مقتضای حال بندگان به آنها نعمتهایی عطا می‌فرماید و آنچه خدا می‌کند محض خیر و مصلحت و حکمت است یا به عبارت دیگر مشیت و اراده بالغه واجب الوجود اقتضا فرموده است که آن نعمت از برای آن بنده حاصل باشد ولی حسود مسکین زوال آن نعمت و نقض مقدرات الهی را می‌خواهد و در واقع حسود طالب نقض است بر خداوند و خدا را – العیاذبالله – جاهل می‌داند زیرا اگر آن محسود را قابل و لایق آن نعمت می‌داند و با این وجود این، زوال آن را از خدا می‌طلبد این نقص بر خداست که کسی را که سزاوار نعمتی باشد منع نماید و اگر او را لایق این نعمت نمی‌داند پس خود را داناتر از خدا می‌داند به مصالح و مفاسد و این هر دو کفر است و همان گونه که گفته شد آنچه خداوند حکیم می‌کند عین خیر و مصلحت و خالی از جمیع مفاسد است و چون حاسد قسمت گری خداوند را نمی پسندد طالب شرّ وفساد و دشمن خیر است پس او (حاسد) شریر و مفسد است.

و بدان که صاحب این صفت، همیشه خوار و بی مقدار است و از این روست که حضرت علی فرموده‌اند: «الحسود لایسود» یعنی صاحب حسد (صاحب) شرف و بزرگی نمی‌گردد و حسود پیوسته به غصه و الم گرفتار است و از این جهت است که سید انس و جان فرموده: «اقّل النّاس لذّة الحسود؛ کمترین مردمان از حیث لذت، حسود است» (حسودان افرادی هستند که کمترین لذت را می‌برند). حضرت علی (علیه السلام) نیز فرمودند: «الحسود مغموم؛ حسود مغموم و ناراحت است». امّا آنچه باید اشاره نمود این است که حسد آن کسی است که طالب زوال نعمتی از برادر یا خواهر ایمانی خود باشد یعنی هر گاه به کافر یا فاخر معصیت کاری نعمتی یا دولتی یا منصب و مقام و عزّتی برسد که به وسیله آن به معصیت کاری پرداخته موجبات ایذای بندگان خدا را فراهم نماید و در میان مردم فساد کند و به این سبب کسی طالب زوال نعمت از او گردد این عمل حسادت محسوب نمی‌شود و معصیتی بر آن عمل نیست.

سوالی که ممکن است به ذهن خطور کند این است که این بیماری قبیح از کجا ناشی می‌شود؟ حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «ریشه حسد از کوری دل و انکار فضل خداست و این دو بال کفر است و حسد بود که قابیل را در حسرت همیشگی انداخت و چنان هلاکش کرد که هیچ وقت نجات ندارد و حسددار توبه ندارد زیرا شرط توبه ترک گناه است و او برحسد خود مصرّ و باقی است».تاریخ هرگز حق کشی‌ها و جنگ و خونریزی‌هایی که به ناحق در نتیجه حسادت به وجود آمده‌اند را از یاد نخواهد برد؛ حسادت همان خودخواهی پلیدی است که با خوردن و تباه کردن خویشتن درصدد خوردن و تباه ساختن دیگران بر می‌آید البته خودخواهی در اشکال مختلفی بروز می‌کند: سودجویی مادی– انحصار طلبی، شهرت پرستی، محبوبیت پرستی، هوی پرستی و غیره و ذلک و یکی از اشکالات این خودخواهی حسادت است که ضدیت با کسانی را که دارای امتیاز هستند بازگو می‌کند که تاراجگری‌های از خدا بی خبران ضّد انسان و یغما گران حقوق و اموال مردم و تجاوز به حدود دیگران در طول تاریخ از این حس خودخواهی و حسادت به امتیازات دیگران نشات گرفته است.

یکی از نویسندگان که تخصص او در نوشتن مسائل تاریخی است معتقد است که علت آنکه هیتلر دست به این همه کشتار زد همان حسادت او بوده و او با این شدت عمل آتش حسادت خود راخاموش می‌ساخت. شخصی که گرفتار بیماری حسادت است و با دیدن امتیازات و مواهبی که دیگران از آن برخوردارند رشک می‌ورزد در واقع خود را می‌سوزاند و نابود می‌کند و به اصطلاح دچار «خودخوری» می‌گردد که این نابودی خویشتن یکی از آثار سوء حسادت می‌باشد و پرهیز از رشک ورزیدن سلامتی روحی-جسمی انسان را تضمین می‌کند.

ارسال نظر

آخرین اخبار