اینستا رو برای معرفی محیط و فرهنگ و کار شمال ایران انتخاب کردم. میگه این پست ها رو میذارم تا شهری ها و اونور آبی ها بدونن که باید قدرشناس نعمت ها باشن، بدونن که دامدار و کشاورز برای تولیداتی که به دست اونها میرسه چه سختی هایی رو متحمل میشن. پست هام برای اینه که یاد بگیریم از کمترین چیزها بیشترین استفاده ها و لذت ها رو ببریم و به معنای واقعی زندگی کنیم.

گفتگوی ویژه با چوپان ایرانی که پدیده اینستاگرام شد+فیلم و عکس

به گزارش گلستان 24، شاید وقتی از طریق دایرکت یا همون پیام شخصی اینستاگرام به محمد قاسم پیام دادم انتظار نداشتم جوابی دریافت کنم.

چوپان و کشاورز دیپلمه ای که با پدیده ای به نام اینستاگرام مهمترین اتفاق زندگیش رخ داد.

شاید همتون فکر کنید که جذب 32 هزار مخاطب یا به اصطلاحِ اینستایی ها فالوور مهمترین اتفاق باشه اما نه؛ مهمترین اتفاق زندگی محمد قاسم کشف استعداد های پنهان هنری خودش بود که با تکنولوژی و فرهنگ مازنی و سادگی چوپان گزی در هم آمیخته شد تا زوج جوان ایرانی در کانادا، فرانسه، آلمان اسپانیا و یا عکاسان حرفه ای و انتشاراتی ها و دانشجویان و جوون های کلافه ی دنیای پر زرق و برق محو صفحه سالار پولاد بشن.

پدر بزرگ اواخر عمر سه فرزندش رو جمع کرد و گفت اگه با هم و پشت هم باشید پیشرفت می کنید. یک هکتار زمین تنها میراث او بود.با هم بودند و کار کردند و بچه ها رو هم به کار گرفتند. محمد قاسم می گفت من از همون بچگی به پدرم کمک می کردم و تو زمین های کشاورزی بودیم، مثل بچه های این زمونه نبود که پدر کشاورز و دامداره اما پسر سبزی های خوردنی رو هم نمی تونه تشخیص بده.

محمد متولد سال 65 و فرزند یکی مونده به آخری خانوادست. کودکیش مثل همه بچه های روستایی با گردو بازی، لاستیک بازی، باربارنگ بازی و … عجین شده بود و جز تلویزیون و رادیو نشانی از تکنولوژی در خونه شون نبود.

شاید اینکه پدرِ بازنشسته ی جنگل بانی اش که هنری به نام نجاری داشت گواه بر وجود جوهره هنر در محمدقاسم ترابی بوده باشه.

مزرعه ی حدود 20 هکتاری اونها پر از طراوت و زندگیه که هر روزِ آدم رو از روز قبلش متفاوت و متمایز میکنه.

باغ و شالیزار و دامداری های سنتی و صنعتی و کلبه های چوبی و اون همه اتفاق بستر ایجاد پست های محمد قاسم در اینستاگرامه.

دو سال پیش که برادر محمد قاسم با اولین حقوق کارمندیش یه گوشی اندرویدی براش خرید و با اینستاگرام آشناش کرد بیشتر براش شبیه یه شوخی بود.

سالارپولاد نام دو سگ وفادار محمدقاسم ترابی می باشد

مرگ دو سگ وفادار محمدقاسم باعث شد اسم صفحه اینستاگرام چوپان هنرمند ما، سالارپولاد (salarplad) بشه.

105 هفته پیش وقتی که تصویر جسی رو منتشر کرد فکر نمی کرد که تنها متن کوتاهش یعنی ” جسی سگ دوست داشتنی ” روزی تبدیل به متن های زیبا و با غلط املایی های دوست داشتنی سالار پولاد بشه.

نکنه کس دیگه ای اینا رو مینویسه؟

از نوشته هاش و عکس هاش پرسیدم و شکی که مثل همه مخاطبینش تو دل من هم افتاده بود: ” نکنه کس دیگه ای اینا رو مینویسه؟ ” ” نکنه غلط های املاییش عامدانه است؟ ” ” نکنه برادر یا خواهر و یا هر کس دیگه ای با یه دوربین حرفه ای این عکس ها رو میگیره؟ “اما صمیمت و سادگی کلامش اونقدر زیاد بود که دلم رو از بابت صداقتش روشن کرد.

اون هیچ وقت املاش خوب نبود ولی انشای خوبی می نوشت. ذوق عکاسی محمد قاسم هر کسی رو به وجد میاره؛ چه یک مخاطب ساده و چه یک عکاس حرفه ای از مجله برون بوک که برای تهیه گزارش به مزرعه ترابی ها رفته بود.

نوع نوشتن محمد و انتخاب سوژه پست هاش مهمترین دلیل من برای ملاقات با چوپان نویسنده بود.

نویسنده ای که تمام حس های زیبای محیط رو با ساده ترین شکل به کلمات و جملات تزریق میکنه تا حتی انسان آلوده به مدرنیسم رو هم لحظاتی از پیله تکلف و تصنع بیرون بیاره.

چوپان کشاورز دلش رو جلو میندازه تا داغ سینه اش تو پستهاش شعله ور بشه و یخ مصرف گرایی، پوز و افاده ها، زرق و برق های مسخره و خیلی از آسیب های دیگه مدرنیته رو بشکنه و ذوب کنه.

خودش که میگه: اینستا رو برای معرفی محیط و فرهنگ و کار شمال ایران انتخاب کردم. میگه این پست ها رو میذارم تا شهری ها و اونور آبی ها بدونن که باید قدرشناس نعمت ها باشن، بدونن که دامدار و کشاورز برای تولیداتی که به دست اونها میرسه چه سختی هایی رو متحمل میشن. پست هام برای اینه که یاد بگیریم از کمترین چیزها بیشترین استفاده ها و لذت ها رو ببریم و به معنای واقعی زندگی کنیم.

من از محمد قاسم و سبک زندگیشون یاد گرفتم که میشه حتی از پشت بوم خونه های شهری و یا گلدون های کوچیک تو خونه هامون و شاید از چیزهای خیلی ساده تر بیشترین استفاده رو برد.

محمد قاسم با پستاهاش می خواد بهمون بگه که خودمون باید واسه خودمون تولید کنیم و مصرف کنیم…

شاید اعتقاد پدر محمد قاسم رو باید آویزه گوشمون کنیم که می گفت: کسی که توانایی تولید و استفاده از امکانات خودش رو داره حرامه که نیاز هاش رو از بازار بخره.

وقتی از تهیه شیر و دوغ و ماست و پنیر و در کل لبنیات صحبت می کرد پشتش یه عالمه لذت و سختی رسیدگی از دامداریشون بود.

وقتی از توت فرنگی و پرتقال و آلو و هلو و … صحبت می کرد پشتش یه عالمه زحمت و نگه داری باغ ها بود.

اونها قدر دونه دونه پلوی ناهار و شامشون رو می دونند چون سختی های شالیکاری رو سالهاست که لمس کردند.

خانواده ترابی با پست های اینستاگرام درس زندگی سالم و چگونه لذت بردن از تمام لحظات رو بهمون یاد دادند.

درسته ما تو شهر هامون نمیتونیم گاوداری راه بندازیم و کشاورزی کنیم و شالی بکاریم اما تو حیاط نسبتا کوچیک خونمون یا حتی بالکن هامون میشه اندازه ی یه سفره کوچیک ایرونی سبزی خوردن بکاریم.

محمد از سختی های کشاورزی هم زیاد صحبت کرد و گفت که تو عکس ها بیشتر زیبایی ها حس میشه در حالی که پشت اونها کلی زحمت و تلاش پدر و عموهام و پسرعموهام نهفته.

سختی هایی که وقت خوندن همه کامنت ها و جواب دادن به ابراز محبت ها و لطف های مخاطبین رو نمیده.

محمد قاسم هر شب وقتی که با خستگی زیاد به خونه میره تنها نیم ساعت فرصت پیدا میکنه که به اینستای پر هیاهوی گوشی اندرویدی خودش سر بزنه.

چوپان نویسنده از بازخورد های فراوان پستهاش برامون گفت و از پیشنهاد خرید پیجش و حتی پرداخت مبالغ زیاد بابت تبلیغ در صفحه اینستاگرامش؛ اما اون که سادگی رو رمز و علت جذب مخاطبینش میدونه حاضر نیست از دلخوشی های مخاطبینش بگذره و اون رو آلوده به خواسته های دنیایی کنه.

صداقت، صمیمت و سادگی محمد هزاران هزار لایک میخوره و از دل تکنولوژی تو دلهای 32 هزار انسان رسوخ میکنه تا حدی که یه ایرونی خارج نشین بدون اینکه محمدقاسم رو از نزدیک بشناسه سگش رو که به دلیل مشکلات مالی از طریق اینستاگرام برای فروش گذاشته بود حدود 5 میلیون میخره و بعد ها تماس میگیره و همون سگ رو به عنوان هدیه خونه جدید محمد قاسم به خودش پس میده.

از روسری همیشه دور گردن بسته ی محمد قاسم ترابی سوال کردیم و لبخند متفاوتش رو روی لبهاش دیدیم. روسری، سوغات مادربزرگ محمد از سفر کربلا بود. بالاخره منشا این همه صفا و ساده دلی و طراوت محمد قاسم رو پیدا کردیم. اون با عشقی زندگی می کنه که دنیا به عشق اون میچرخه … محمد قاسم ترابی چوپان و به قول خودش بی سواد هنرش رو از هنرمند کربلا میطلبه.

چوپان نویسنده و اندیشمند گز شرقی از معضلات شبکه های اجتماعی اینطور میگه که :

” این شبکه ها به شدت جوون ها رو معتاد کرده و وقتشون رو تلف میکنه. خیلی از خانواده ها رو دچار مشکل کرده. من بیشتر دوستام رو میبینم که اکثر اوقات سرشون تو گوشیه. این شبکه ها اعتیاد آوره، آدم رو بدخلق میکنه. من چند روز پیش به خاطر توهین هایی که برخی ها زیر پستهام کردند عصبانی شدم و برای اولین بار سر دخترم فریاد کشیدم. اگه به خاطر این همه مخاطب مشتاق و محترم نبود تا حالا صد بار اینستاگراممو بسته بودم.”

احترام به مخاطبین محمد رو واداشته که تصمیم بگیره در قسمتی از مزرعه کلبه چوبی بسازه تا اونهایی که دوست دارن زندگی تو مزرعه رو تجربه کنند از این امکان برخوردار بشند.

محمد قاسم با هر پستش ماجرایی رو در جامعه 32 هزار نفری مخاطبینش ایجاد میکنه و اونها رو با سکانس های زیبای یک زندگی خودکفای ساده آشنا میکنه و البته در کنار اون خودش هم تا به حال از مخاطبین با فرهنگ و باسوادش چیزهای زیادی یاد گرفته؛ اصطلاحات عکاسی از جمله ی آموخته های محمد قاسمه.

از قصه ی داریوش یتیم گرفته تا ماجرای عکس صنفی رو می تونید در پیج سالار پولاد دنبال کنید و شاید حتی پیام های مخاطبینش رو بخونید که یکیشون گفته بود:

” سلام. خسته نباشی مرد ، آلبوم قشنگت امشب خواب و از چشم من گرفت ، عکسات و میدیدم آروم آروم ، طوری که شوهرم کنارم متوجه نشه و بد خواب نشه اشک میریختم ، چقدر یه دختر شهری میتونه به زنای به اصطلاح دهاتی و بی سوادی که تو میگی حسرت بخوره ، من ، شهری ام با سوادم اما ، اما آرزو داشتم یکبار طعم لذت حتی استرس های داشتن گاو و گوسفندو بچشم ، من عاشق حیوونم ولی تا به حال دست به سر یه گاو نکشیدم ، تا حالا یه سگ به بزرگی قالتامان ندیدم ، من بوی شالی و حس نکردم ، دوست دارم کمرم از دولا شدن و کاشتن نشا درد بگیره اما از خوردن دسترنجم لذت ببرم … لعنت به من ، به ما ، چه دانه برنج هایی و هدر میکنیم ، خوشا به حاله تو که تو یک روز یه عالمه توت فرنگی خوشمزه میخوری و لذت میبری ، سالهاست که من هر چی توت فرنگی خوردم مزه آب میده … خوش به حال تو که مادر و پدری زحمت کش داری ، خدا حفظشون کنه …. خوش به حال همسر و فرزندت .. خدا واست نگهشون داره…دلم شیر تازه میخواد نه شیرای بی مزه با مواد نگهدارنده … دلم طراوت میخواد … دلم گوجه سبز مبخواد ، دلم عطر بارون و میخواد… دلم میخواد گاوم بزاد ، ولی از زاییدنش یه موجودی جون بگیره ، نه اینکه بفهمم قبض جدید اومده … دلم کار میخواد ، اینقدر که از خستگی شبا جنازه باشم ، مدتهاست از افسردگی رنج میبرم ، شبا تا دیر وقت بیدارم و روزها تا ظهر خواب و توجیه ام اینه که کاری واسه انجام دادن ندارم ، دلم تپیدن میخواد…تپیدن واسه سگ نگهبانم ، تپیدن واسه گاو بیمارم ، تپیدن واسه گوسفند نالانم … دلم جغد میخواد که از نزدیک ببینمش … داروک …که بشنوم صداشو … صدای بارون و صدای قرقاوول و صدای خروس … دلم زندگی میخواد … امیدوارم به حق این شب عزیز … که شب تاسوعاست به آرزوهات برسی … در کنار همسر و نیلوفر نازنینت … اگه روزی ببینمتون دست و صورتشون و میبوسم و ازشون به خاطر تمام زحمتاشون به جای خیلیای دیگه تشکر و تقدیر میکنم ….خوشا به سعادتتون که معنای اصیل زندگی کردن و تجربه میکنید . کاش من یه دختر دهاتی و بی سواد بودم .”

و اینکه در ادامه برخی صحبت های این کشاورز چوپان رو در قالب ویدئو کلیپ دانلود کنید:

 

دانلود فیلم در حاشیه گزارش چوپان نویسنده

*

*

*

دانلود فیلم چگونگی ورود محمد قاسم ترابی به انستاگرام

*

*

*

دانلود فیلم ماجرای عکس صنفی چیست؟

*

*

*

دانلود فیلم دلیل فعالیت یک کشاورز چوپان در اینستاگرام

*

*

*

دانلود فیلم مشکلات و صحبت های چوپان نویسنده اینستاگرام

تصاویر را با هم مشاهده می کنیم:

20150507_10521420150507_10524820150507_105422

20150507_10401820150507_10443720150507_111212

20150507_11103720150507_11154220150507_111958_Richtone(HD20150507_112004_Richtone(HD20150507_112130_Richtone(HD20150507_11290720150507_11323720150507_11340720150507_11362320150507_11363120150507_11381120150507_11383120150507_11390120150507_11402920150507_11403920150507_11405020150507_114144_Richtone(HD20150507_11422720150507_11435520150507_11441320150507_114551_Richtone(HD20150507_114609_Richtone(HD20150507_114853_Richtone(HD20150507_114946_Richtone(HD20150507_114954_Richtone(HD20150507_115029_Richtone(HD20150507_115119_Richtone(HD20150507_11552320150507_11560420150507_12013320150507_12205420150507_12583620150507_12584320150507_12593220150507_13122020150507_13293820150507_10431920150507_11123120150507_11124620150507_132848Scrapbook_1431472498152Scrapbook_1431472500031Scrapbook_1431472496273Scrapbook_1431472484144

 

” و أنَّ إلی رَبِّکَ المُنتَهَی”           

نویسنده رادکانا: آوینی جوان/رادکانا

ارسال نظر

  • ناشناس
    0

    ینی عکسا بیشترش از خبرنگارا بود تا سوژه
    :d

آخرین اخبار