شهدا انتقال دهندگان تاریخ کربلایند، آنان که خود فریاد رسای آزادی خواهی و ظلم ستیزی در بلندای تاریخ بشری هستند. هم آنان که از دالان های تاریخ و پس از قرن ها یک صدا را شنیدند «هل من ناصر ینصرنی».

ما خیلی بدهکاریم!

به گزارش گلستان ۲۴؛ به نقل از شبستان از گرگان، بالاترین هنر، «شهادت» و این هنر را فقط شجاعان روزگار و غیورمردان و زنان بلد بودند که در راه خدایی شدن بال و پر گشودند.  همان جمله معروف که «اگر شهید نشویم، می میریم» هنوز دل های ما را می سوزاند، جان دوستان و همرزمان شهدا را بیشتر.

 

آنان که سبکبال پرگشودند و خود را از تعلقات این دنیای مادی که خیلی از ما را در غل و زنجیر کرده، رها کردند و چه هنر بزرگی است معامله با خدا.

 

آنان که به وقت ایثار و مجاهدت به میدان آمدند و عارفانه و عاشقانه همه سیم خاردارها را کنار زدند و مسیر رسیدن به هم نشینی با اولیای الهی را از مین‌های کوچک و بزرگ هوای نفس، پاکسازی کردند و حالا آنان هستند که «زنده اند و در نزد خدای خود روزی می خورند».

 

شهدا به مقام عرفان رسیده اند و آنقدر عاشقند که همه اعضا و جوارح شان هم برای رسیدن به معبود، بی تاب است. شهید والامقام مجید کریمی می گفت «عارفان را معبودی است که چون پروانه در پی وصالش می سوزند و در هجرش می گدازند و عاشقان را معشوقی و چه والاست که معشوق خالق باشد و عاشق در پی لقایش بشتابد. آری بدین گونه است که رهروان این طریقت، راست قامتان جاودانه تاریخ خواهند ماند و حیات مکتبشان را با خون خویش ضامن می گیرند. آری اینان کاروانیان آل یاسینند که مظلومانه و گمنام وضوی خون می گیرند و مشتاقانه سر به سجاده ای به وسعت کربلاهای مکرر تاریخ می نهند و پرواز عشق را آغاز می کنند و اینان در جبهه های نور و در مصاف با شب پرستان، انتقال دهندگان تاریخ کربلایند.»

 

 

آری شهدا انتقال دهندگان تاریخ کربلایند، آنان که خود فریاد رسای آزادی خواهی و ظلم ستیزی در بلندای تاریخ بشری هستند. هم آنان که از دالان های تاریخ و پس از قرن ها یک صدا را شنیدند «هل من ناصر ینصرنی».

 

و چه خوب به سرور شهیدان عالم وجود، لبیک گفتند و پای این لبیک ایستادند تا در جوار حضرتش ساکن شوند و حیات طیبه داشته باشند و ما امروز چقدر بدهکاریم. بدهکار کسانی که رفتند و از همه چیز گذشتند، بدهکار مادرانی که انتظار، سوی چشمانشان را گرفته و داغ دوری، کمرشان را خمیده و گیس هایشان را سپید کرده است. بدهکار پدرانی که آرزو داشتند رخت دامادی بر قد و قامت رعنای پسران‌شان ببینند و عصای دست شان در پیری باشند اما دریغ....

 

ما بدهکاریم به همه فرزندان شهدا، آنانی که نتوانستند مانند خیلی از ماها هنگام شادی و اندوه، اضطراب و ترس، پس از کابوس های شبانه و ...به آغوش امن پدر پناه ببرند و مدیون همسران شهیدی که زینب وار بار این فراغ و مصیبت را به دوش کشیدند.

 

هنوز برخی مادران و پدران این سرزمین چشم انتظارند، هنوز هروقت خبر تفحص شهیدی می آید دست و دلشان می لرزد، این بار دیگر دردانه شان از راه می رسد و ... اما این انتظار همچنان ادامه دارد.

 

ما امنیت‌مان، استقلال‌مان، عزت و بزرگی‌مان و آرامش امروزمان را مدیون شهدایی هستیم که غریبانه و مظلومانه در سنگرها و جبهه ها، در کوه های پراز برف غرب کشور و در آب های خروشان اروند و در جزایر مجنون و ماهی و کانال های کمیل و حنظله و ...جنگیدند تا آب در دل ناموس این سرزمین تکان نخورد.

 

ما خیلی بدهکاریم چون مردان غیرتمند ما نگذاشتند زنان و دختران‌مان به اسارت و بردگی ببرند و بازار به بازار گردانده شوند، ما خیلی بدهکاریم چون آنان کاری کردند که سال هاست دشمن جرات چپ نگاه کردن به این آب و خاک را ندارد، بدهکاریم برای همه آرامش و امنیتی که داریم.

 

ما خیلی بدهکاریم و تکریم خانواده های معظم شهدا کمترین کاری است که می توان کرد اصلا باید آنان را روی و چشم و سرمان بگذاریم، ما خیلی بدهکاریم!

 

ارسال نظر

آخرین اخبار