ماوغرب به روایت : فیلسوف شرقی در موقف غرب

تقدیم به مهدی پایین محلی وزنده یاد سید ضیا الدین دری کارگردان انقلابی

یکی از تفاوتهای ماهوی بین انسان وحیوان در شناخت است.بی شک حیوانات از حیث کم وکیف به انسان نمیرسند ودردایره طبیعت وغریزه محدود میشوند اگر چه ممکن است گاهی رفتارهای غیرمنتطره ازانان ببینیم یابه واسطه ارتباط باانسان واموزش رفتارهای انگشت شمارمحدودی ازخود نشان دهند شناخت حتی دربین انسانها یکسان نبوده ونیست.چنانکه  انسان سنتی یک شناخت ویک سطح ونوع از شناخت داشت وانسان مدرن یک شناخت انسان شرقی یک شناخت  وانسان غربی یک شناخت وازهمین وجوه تمایز شناختی بود که ماهیت تمدنها تبیین میشد.

عمدتا شناخت را به تجربی وعقلی وشهودی تعریف کردند.بشر درطول حیات تاریخی خود برای شناخت خود،جهان ودیگری همواره ازشیوه های مختلف شناخت استفاده کرده است .این شناختها پس هم فطری وهم ضرورت تاریخی بشراست چراکه باپیچیدگیهای زندگی فردی واجتماعی وحتی تاریخی درنسبت باخود ودیگری بی نیاز از شناخت نیست.

ازانجایی که بشر موجودی است تاریخی وزبان دار لذا درصدد شناخت دیگری نیز برمی اید.غرب همواره از یونان باستان به دنبال نوعی ازشناخت نسبت به جهان ودیگری بوده که به استیلای برطبیعت وتاریخ بیانجامد.هرودوت یکی از مورخین وشرق شناسانی بوده که در این مسیر تلاش کرده.این قسم از شناخت_شرق شناسی_به یونان باستان اختصاص نیافته بلکه غرب دربعداز ظهوراسلام نیز به اسلام شناسی و شناخت منطقه ای پرداخته وسیروسیاحت بسیاری ازسیاحان جنبه تمدنی داشته واین شناخت شناسی راباید درعصر جدید وبعداز رنسانس در غرب دید.شرق شناسی باتوجه به انچه اشاره شد حوزه وسیعی از شناخت شناسی غربیان نسبت به شرق از یونان باستان تاکنون را شامل میشود که البته فرازوفرودهای بسیاری داشته چنانکه مستشرقین معاصر من جمله المانیها نگاه مثبت تری به ماداشتند ویابین ما وبرخی مستشرقین فرانسوی_علامه طباطبایی وکربن_فضای گفتگویی شکل گرفته که به زعم سید حسین نصر درتاریخ قرون وسطی نظیرنداشته.ازانسو شرق شناسی شرق سایزانه نیز بوده که همواره شرق رابه عنوان ابژه می دیده.

اگر چه کسانی چون ریچارد فرای بابنیان گذاری مکتب ایرانی به نوعی درصدد بیان میزان علاقه خود بودند اما اسناد تاریخی بیانگر چیز دیگری است.بااین مقدمه نسبتاطولانی ضرورت غرب شناسی وتاسیس رشته غرب شناسی در دانشگاه های  وحوزه ها ومراکز علمی وتوجه به این مقوله درهیات های اندیشه ورز موضوعی است بسیار مهم وضروری که نیاز به مقدمه صغری وکبری چیدن ندارد.

ایرانیان اززمان اشنایی باغرب جدید همواره درباب غرب داستانهاورمانهاومقالات بسیاری نوشتند.از قجرهایی که به فرنگ رفتند تا دانشجویان ارسالی امیرکبیر تا تاجران وبهاییان وفراماسونرها وروشنفکرها.این نوشته هاعمدتایاازسر تحقیر خودی بود یا حقارت دربرابر غرب  به عبارتی موج اول غرب شناسی دردوران معاصر بیشتر جنبه شرق ستیزی داشت ونوعی  غربزدگی مضاف ومضاعف باخود داشت.درحالی که دردهه 30 باظهور شخصیتهایی چون فخرالدین شادمان وبعد فیلسوف شفاهی وحکیم انسی استاد فردید(ره)غرب شناسی انتقادی به عنوان یک جریان فلسفی قوی با گفتمان شرق ظهور پیداکرد که بعدها گفتمانی بومی و هویت اندیش قلمداد شد.تداوم این راه توسط کسانی چون زنده یاد جلال و...ادامه یافت.

انقلاب اسلامی با ماهیتی فرهنگی که از اسلام شیعی منبعث میشد هویت تاریخی ایرانیان را درتقابل باغرب احیانمود.بعدازانقلاب شورای عالی انقلاب فرهنگی درراستای احیای ارزشها وبومی سازی علم وبازیابی هویت تاریخی وفرهنگی تاسیس شد که رسالتش اسلامی سازی علوم واحیای معارف خودی بود.

دردهه گذشته نیز رهبری همواره از نهضت تولید علم وجنبش نرم افزاری و کرسیهای ازاداندیشی گفته اند که ضرورت بازبینی درسیستم اموزشی وتقابل باغربزدگی وسکولاریسم را روشن مینماید.

طبیعتا توجه به جریاناتی که به غرب شناسی توجه دارند وبانگاهی انتقادی سیر تاریخی غرب رابررسی مینمایند امری است که میتواند مارا درشناخت غرب ومدرنیته یاری دهد تا عینک واقع بینی رابه جای عینک غرب پرستی به چشم بزنیم وبه تعبیر مولانا:پیش چشمت داشتی شیشه کبود /لاجرم عالم کبودت مینمود....لذا خوانش اثار متفکران اعم ازبومی وغیر بومی میتواند راه گشای ما درشناخت دیگری به عنوان هژمون باشد.

پیشتر ازمتفکرانی چون فردید(ره)،شادمان،جلال،شریعتی،یادکردیم.دربعدازانقلاب نیز میتوان به شخصیتهایی چون رضاداوری اشاره کرد که تلاش دارد ازدریچه فلسفه به غرب بنگرد .درغرب نیز متفکرانی چون ادوارد سعید وبرخی متفکران انتقادی توانسته اند بانگاه تاریخی،جوهری وماهیتی به غرب بنگرند وچراغی برایمان روشن کنند یکی از این شخصیتها دکتر حمید رضایوسفی است.

حمیدرضایوسفی ازجمله متفکران ایرانی مقیم المان است که سالها درغربت غرب به تئوری پردازی مشغول است .اوفیلسوفی است که تنها به مباحث انضمامی بسنده نمیکند بلکه عینیه

ارانیزمیبینداما درایران باوجود نام اشنابودن چندان شناخته  شده نیست.واین دلایلی دار

دچون غیرسیاسی بودن،ایدئولوژیک و

منتقدغرب بودن.اگرچه برخی اثاراوالمانی است واین بی تاثیر نیست.

photo_2018-08-29_11-31-26

 

 

یوسفی دکتری تاریخ تسامح وفوق دکتری در رشته فلسفه میان فرهنگی وتاریخ نگاری فلسفی رادارد.او اکنون سالهاست دروطن دوم خود برای ایرانیها از خوداگاهی تاریخی میگوید

کتاب "کالبد شکافی سیاستهای غرب درقبال ایران" باعنوان فرعی"سایه های غرب مداری درعلوم انسانی"ازجمله اثار فارسی اوست که درحوزه غرب شناسی و نقد مدرنیته  یک اثر ذی قیمت محسوب می شود اوسالهادر غرب بوده وغرب راباوجود خود درک حضوری کرده ودرهمانجا درس خوانده وازدواج کرده .

این کتاب ازیک پیش درآمدوسه بخش تشکیل شده است.دربخش اول اوغرب راتعریف میکند ودارای یک وحدانیت میبیند.درادامه او غرب مداری رااینگونه تعریف میکند که غرب تنهاجهانبینی وتعریف خود را به عنوان یگانه تعریف خردمندانه به رسمیت میشناسد(ص 21).وی درادامه به شیوه های غرب مدارسازی امریکا اشاره میکند ودر قالب هرمی ازپنج عامل که نهایتا ترکیبی میشوند نام میبرد که عبارتنداز:راهبرد سیاسی،اجتماعی،اقتصادی،علمی،نظامی.البته ممکن است درذهن خواننده عوامل دیگر نیز خطورکند که درذیل این عناوین قرار میگیرد.به تناسب این هرم ساختار درهم تنیده تحریمات شکل میگیرد.

وی درادامه از فشار رسانه ای میگوید ودرپایان فصل از دونوع ساختار به عنوان زوایای نظم کنونی جهان سخن میگوید.نظام تک قطبی(عمودی) ونظام چندقطبی(افقی).جهان درقرن نوزده شاهد استعمارانگلیس بود وبعداز دوقطبی سازی که پس از جنگ دوم جهانی شکل گرفت تا فروپاشی شوروی سابق مجددا تک قطبی لیبرالیزم امریکایی شکل گرفت وپس از 11سپتامبر دوباره شاهد ظهور بازیگران جدید درعرصه جهانی هستیم که از ان به عنوان جهان افقی یاد میکنیم.

بخش دوم کتاب در موضوع آسیب شناسی علوم انسانی است نویسنده باوجود دوری از کشور وزیست در غربت قریب به 3دهه با متفکران بسیاری که درباب علوم انسانی حرف زدند اشناست.از مطهری تاعلی اکبر رشاد،رحیم پور ازغدی و.

دراین فصل به این مسئله اشاره میشود که غرب ادعای برتری دارد.از کتابها وتئوریها تا فیلم ها که امروز به ان زیاد مانور داده میشود.به نظر نویسنده کتاب غرب به بن بست ساختاری رسیده است.نویسنده معتقداست بسیاری از متفکرین دوران روشنفکری که در سیستم اموزشی مااسطوره شدند درغرب بیشترارزش تاریخی دارند.(ص64)وی درادامه به برخی اثار شاخص غربی چون کانت وهگل میپردازد که تمدن خود رابرتر معرفی میکنند.غرب وغرب باوران به دنبال درونی سازی ارزشهای غربی اند واین ازساحت کودکی واسباب بازی باربی شروع میشود.

نویسنده درادامه برای برون رفت از مخمصه غرب مداری راه حل هایی راارائه میدهد.اوباطرح این پرسش که ابتداباید توجه کنیم که آیابازیگریم یا تماشاچی؟!مسیر روبرویمان مشخص میشود.توجه به فرهنگ وآموزه های تاریخی یکی از راهکارهاست.

نویسنده درادامه یک پیشنهاد می دهد که به زعم حقیر اشتباه است.کاهش دروس غربی!ایادرجهانی که تاریخ ان غرب است مانباید شناخت درستی از حقیقت ان داشته باشیم؟پیشتر ازضرورت غرب شناسی گفته شد واهمیت این امر تبیین گردید.لذا راه اندازی رشته غرب شناسی درمقاطع مختلف دانشگاهی میتواند راه گشاباشد.

نویسنده درادامه به ساختار متفاوت علوم انسانی غربی ومااشاره میکند وبر اصل "امرهم شورابینهم"تاکید میکند.

وی بااشاره به نوآوری معرفتی درعلوم انسانی ازفراخوان مقاله سراسری میگوید که میتواند منشااثرباشد.

درادامه وی از دونوع مقایسه میگوید که درحوزه مقایسه فرهنگی وجود دارد.یکی مقایسه تقلیلی ودیگر مقایسه تمثیلی.به زعم وی کرسیهای ازاداندیشی دراینجامیتواند تاثیر گذارباشد.

بخش سوم اخرین بخش از این کتاب است که نویسنده باعناوین فرهنگ گفتگویی به مثابه مکانیزم تعادل وتعامل"به ان پرداخته است .نویسنده دربحث مکانیزمهای ساختاری گفتگو به دونوع گفتگو قائل است:1_گفتگوی قالبی _تاکیدی و گفتگوی استدلالی _تحلیلی که درادامه به بررسی هریک می پردازد.به زعم یوسفی در گفتگوی اول پیشداوری وجود دارد واین پیشداوری البته ممکن است دونوع باشد :جانبدارانه یا موقتی(ص112)که غرب همواره دراین ساحت قرار گرفته درحالیکه در نوع دوم اینچنین نیست.

گفتگوی استدلالی_تحلیلی یوسفی یاداور عقلانیت ارتباطی وتفهمی هابرماس است.گفتگوی مذکور متقارن است.نویسنده درپایان فصل پیشنهاداتی ارایه میکند:روشنگری اجتماعی،تسامح،و...تا حرکت خوبی شکل گیرد.به زعم یوسفی جهان به سمت "وحدت درکثرت"پیش می رود.امیدواریم معرفی یک فیلسوف ویکی از اثار او که به زبان فارسی امکان دردسترس عموم بودن راقرارداده افق نوینی دربرابر دیدگان علاقه مندان بگشاید.

ارسال نظر

آخرین اخبار