وبگاه "دمنوش اندیشه" نوشت:

تزریق فرهنگ در جامعه، گرچه با اقتصاد خراب هم ممکن است امّا عموماً جواب نمی‌دهد. از طرفی فرهنگ، نهادی منسجم، به دور از سیاسی‌بازی، علمی و مردم‌محوز است که باید با پشتیبانی مالی خوبی همراه شود تا در یک بازه‌ی نسبتاً بلند، اثرات خود را بر جامعه هویدا کند.

فرهنگ گرسنگی و گرسنگی فرهنگی!

به گزارش گلستان 24، به مناسبت نامگذاری سال 1393 : «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» ، منتشر می شود :

مقدمه :

فکر می کنید اگر اقتصاد یک کشور سامان نداشته باشد ، می تواند تولید فرهنگ و تمدن کند؟

آیا کشورهایی که دارای شاخص فلاکت یا میزان بیکاری و تورم بالا هستند ، می توانند انتظار تولید فرهنگ و اشاعه فرهنگ ناب را در دل های مردم داشته باشند ؟

آیا دانشجویی که دغدغه ی شهریه ی دانشگاهش ، پول جیبی که پدرش به او می دهد ، یخچال خالی خانه اش ، قسط و وام مادرش به بانک و در زدن ماهیانه ی صاحبخانه را دارد ، می تواند :

خوب درس بخواند ؟ خوب ازدواج کند ؟ برای رهایی از غم ها و مشکلات ، به سراغ مواد مخدر نرود ؟ دچار علائم افسردگی و احیاناً خودکشی نشود ؟

به نظر می رسد گرچه پاسخ به این پرسش ها ، نمی تواند همیشه منفی باشد اما غالباً منفی است چرا که آمارهای عمومی نشان می دهد که زیربنای غلط اقتصادی و تورم بالا ، گرانی ها و دغدغه ها ، بیکاری ها ، شدیداً روی تزریق فرهنگ یک جامعه تأثیر گذار است .


نمودار مقایسه تورم در کشورهای جهان در سال 2009 میلادی

فرهنگ گرسنگی :

تورم ، بیکاری و مشکلات اقتصادی مردم ، سدی محکم در برابر تزریقات فرهنگی است . شکمی که گرسنه است و روانی که مشوش است و خاطری که نگران است، به احتمال بالا در برابر توصیه های فرهنگی مقاوم است .

دغذغه ی اولیه ( نه مهمترین دغدغه ) ی مردم جهان ، مسئله ی مسکن ، شغل و امرار معاش آبرومندانه است و اگر چنین اموری برای شان تأمین شود ، خودبخود بسیاری از معضلات کاهش خواهد یافت .

اگر جوانی کار داشته باشد و استقلال مالی اش تضمین شده باشد ، احساس عزت مندی می کند ، با آرامش به دنبال تشکیل خانواده می رود و از بسیاری از انحرافات دوران تجرد از قبیل اعتیاد ، افسردگی ، روابط نامشروع جنسی در امان می ماند بدون اینکه کار فرهنگی خاصی بر روی آن انجام شود .

هرگاه چرخش اقتصادی در یک کشور ، به طور صحیح انجام شود ، پارتی بازی ها و رشوه ها و ربا ها ، ویژه خواری ها و زمین خواری ها ، فسادهای اقتصادی و رانت ها ، از بین برود ، روحیه ی عدالت خواهانه ی مردم تقویت می شود و به آینده امیدوار تر می شوند و برای زندگی و آینده ی خود برنامه ریزی می کنند و به جای دچار شدن به انواع ناهنجاری ها ، زندگی خویش را سامان خواهند داد.

اگر کسی در کشوری زندگی کند که امید زندگی در آن بالاست ، آینده ی اقتصادی مطمئنی قابل پیش بینی است ، خود را در جهت آرمان های کشورش خواهد ساخت و نه بر اساس آرزوها و اهداف خالی و پوچ یا مضر.

جوانی را در نظر بگیرید که 25 سال سن دارد . به علت شرایط اشتغال بیکار است ، سربازی هم رفته است و زیر نگاه تیزبین فامیل و حرف و حدیث آینده ی خود ، محزون است ، دختری را برای ازدواج در نظر دارد اما با این وضع اقتصادی نمی تواند برای ازدواج اقدام کند ، خواهرش هم دم بخت است و جهازش کامل نیست . از طرفی نگران پدرو مادرش است که از صبح تا شب در حال کار کردن اند . منزلشان اجاره ای است و هر سال هم ، اجاره اش بالاتر می رود . حال کدام فرد با انصافی است که به این جوان با این همه مشکلات ، بخواهد تزریق فرهنگ کند ؟ بله ، از لحاظ عقلی محال نیست اما وقتی در جامعه ی آماری بیرونی مقایسه می کنیم ، تعداد افرادی که با این شرایط ، به فرهنگ سازی جواب مثبت می دهند ، خیلی اندک خواهد بود !

پس نتیجه آنکه تزریق فرهنگ در جامعه ، گرچه بدون اقتصاد خراب هم ممکن است اما عموماً جواب نمی دهد بلکه تا اقتصاد یک کشور سامان نداشته باشد و ثبات اقتصادی ، مردم را به سطح قابل قبولی از زندگی مشغول نسازد ، تزریق فرهنگ مؤثر نخواهد بود .

ماهواره.

گرسنگی فرهنگی :

حال بیاییم ، فرض کنیم که اقتصاد کشوری به سامان است و اشتغال و تولید فکر در جریان و سطح رفاه اقتصادی مردم خوب و رو به رشد .

اما این تنها نیمی از کار است ! تزریق فرهنگ علاوه بر پیش نیاز مهمی که بیان شد ، دو شرط دیگر هم دارد :

1- مسئولانی متخصص ، دلسوز ، با تجربه و از جنس مردم

2- هزینه های گزاف ! برای فرهنگ

متأسفانه در کشور ما ، مسئولان ، آن چنان که باید به هر دو مقوله یعنی فرهنگ گرسنگی و گرسنگی فرهنگی توجهی مبذول نمی دارند .

آنچه که فرهنگ یک جامعه را می سازد ، همت مضاعف مسئولان آن در جهت رشد متخصصانه و همه جانبه ی فرهنگ است .

نمی توان از مردمی که سرتا پا در معرض مصادیق نابهنجار هستند ، انتظار داشت تا درست و بهنجار رفتار کنند.

نمی توان انتظار داشت وقتی آموزش و پرورش ، صدا و سیما ، دانشگاه ها ، سینما ها و فرهنگ سراها ، سازمان های مردم نهاد و رسانه های مستقل ، در خواب زمستانی به سر می برند ، مردم :

1- در خیابان ، با ناموس هم وطن خود برخوردی محترمانه داشته باشند !

2- معتاد نشوند و افسردگی نگیرند

3- دور طلاق و دعواهای خانوادگی و دادگاه خانواده را خط بکشند.

4- دروغ نگویند ، خشن نباشند و با یک تلنگر ، از کوره در نروند

5- دزدی نکنند و ربا نگیرند

6- خودشان و فرزندانشان را به فراریان مغزها نسپارند.

به عبارت دیگر ، فرهنگ ، نهادی منسجم ، به دور از سیاسی بازی ، علمی و مردم محور است که باید با پشتیبانی مالی خوبی همراه شود تا در یک بازه ی نسبتاً بلند ، اثرات خود را بر جامعه هویدا کند. اگر همه ی تخصص هاو تعهد های مسئولین فرهنگی دور هم جمع شود اما میزان پشتیبانی مالی کم باشد ، نه تنها اثری نخواهد کرد بلکه باعث فرار مغزها و دل سردی روزافزون هم خواهد شد . 

ارسال نظر

آخرین اخبار