در این مدت همه‌ی ما فهمیدیم که هرچقدر هم مطابق میل افراد کلان! پیش بروید باز هم ماندن‌تان دائمی نیست. پس به طور مثال در دانشگاه شریف الکی از سرفه رییس جمهور نخندید!

 پشت پرده سخنرانی روحانی در دانشگاه شریف

  به گزارش گلستان24، نمیدونم باید خوشحال باشیم یا ناراحت! تو این دوره زمونه همه چی با هم قاطی شده. تشخیص خوب و بد از هم خیلی سخت شده. باید شفاف‌تر بنویسم.

16 آذر

یه زمانی بود که یه عده رو سر کار آورده بودن که این عده خیلی خوشحال بودن از اینکه پست‌های مهم جامعه رو در دست گرفتن. بعد یواش یواش اینا رو وادار کردن که به جون هم بیفتند. یعنی این مسئول بشه دشمن اون مسئول و اون مسئول بشه دشمن این مسئول. این افراد قدرت‌هایی داشتند و در بعضی از مبارزه‌ها زورشون به هم می‌چربید. خلاصه اینکه بعضی از این افراد به وسیله افراد مقابل خودشون و اونایی که چنین افرادی رو آورده بودن سر کار، کنار زده شدن. حالا چرا؟ چون کسایی رو می‌خواستن بیارن سر کار که روابط بهتری با افراد کلان جامعه داشتن؛ و بعد از یه مدت اون افراد هم از سرکار کنار زده شدن.

 

حالا یکم دقت کنیم، میفهمیم که این افراد بازیچه دست یه عده شدن که خودشونو مالک جامعه می‌دونن.

 

بصیرت الان حکم می‌کنه که مسئولایی که قبلا توسط یه عده دیگه به جون هم افتاده بودن، یکی بشن و بیفتن به جون همون یه عده.

 

البته این اتفاقات توسط همون یه عده همچنان ادامه داره و افرادی که الان تو جامعه سِمَت دارن، چندان دل خوشی  به موندن تا موقعی که دلشون می‌خواد رو نداشته باشن. می‌خوام یک مقدار از الفاظ بزرگانه استفاده کنم و یک نصیحت دانشجویی به تمام این عزیزان در کمال ادب و احترام داشته باشم. این عده تا زمانی که موافق میلشون حرکت کردید شما رو نگه می‌دارند. البته اگه یکی پیدا بشه و میزان روابطش با همون یه عده بیشتر از شما باشه، دلیلی به موندن شما نیست و باید به جون هم بیفتید و هردوطرفتون برید کنار. چرا؟ چون فضای جامعه رو با این اعمال و کارهای شما از بین می‌برید. توصیه من به تمام افرادی که پست‌های کلان ندارن (معاون‌ها و مدیریت‌ها و اینا پست‌های کلان نیستند.) اینه که در این جامعه تحت هیچ شرایطی با هم اختلاف نداشته باشید.

 

البته کسایی که اینجوری کار می‌کنن (همون افراد کلان جامعه) چون خودشون رو بهتر از همه می‌دونند، اگه هرکدومشون یه حرفی بزنه که به یکی دیگشون خوش نیاد، یه اختلاف بزرگ بینشون پیش میاد. چرا؟ چون رهبر واحد ندارن. و دنیاشون بر اساس جنگ قدرت‌ها پیش میره.

 

پس بدونید که ضرورت بودن رهبری «واحد» چه اندازه مهمه. درصورتی که در صورت نداشتن یک رهبر واحد، اتفاقاتی میفته که جامعه رو از همه چی دور میکنه. بعد که ملت یک مقدار آگاه شدن نسبت به این قضیه که همه چی باید یک رهبر داشته باشه، نسبت به خیلی چیزای دیگه آگاه میشن. اون وقته که دیگه می‌فهمند قدرت رئیس‌جمهور عملا هیچه و خودش هیچ قدرتی نداره و اگه احیانا یه روزی برای سخنرانی به جایی اومد مجبوره از 1500 نفر حاضرین 1200 تا با خودش ببره که سالن رو پر کنه؛ کم‌کم باید فهمید که این افراد کلان به زودی به جون هم میفتن. چون این افراد چیزی جز قدرت براشون مهم نیست. این سیاست‌های کلی تو تمام جوامع کوچک هم شکل گرفته و شاید به همین زودی‌ها خودشونم به جون هم بیفتن. پس من به تمام این افراد معمولی تو جامعه توصیه می‌کنم که فقط و فقط حرفای مقام معظم رهبری به عنوان یک رهبر واحد براتون ملاک باشه. و دلخوش باشید به همین حضرت آقا. چون تو این مدت همه‌ی ما فهمیدیم که هرچقدر هم مطابق میل افراد کلان پیش برید بازم موندنتون دائمی نیست. پس به طور مثال در دانشگاه شریف الکی از سرفه رییس جمهور نخندید.

 

 

به افرادی چون علی مطهری‌ها که با وقاحت تمام در دانشگاه جامع گلستان میگه صحبت‌های رهبری زمینه‌ساز بازداشت‌ها هست و من به بازداشت‌های اخیر بدبین هستم، اصلا توجه نکنید. این افراد، وقایع یمن و سوریه و عراق و تمام کشورهای جنگ‌زده رو درک نمی‌کنن که با وجود تنها رییس جمهور کشور و نبود رهبری، کشور ماهم دقیقا میشه شبیه به همون کشورهای جنگ‌زده. درک نمیکنن که کشورهای اسلامی اکثرا در حال جنگ هستند و فقط و فقط کشور ایرانه که در کمال آرامش داره به سر می‌بره. اگه فقط با بودن رییس‌جمهور می‌شد چنین آرامشی داشت، مگه بقیه کشورهای مسلمان رییس جمهور نداشتن؟ شاید گفته بشه رییس جمهور کشور ما با بقیه فرق می‌کنه. باید گفت آره فرق می‌کنه. چرا؟ چون زیر سایه رهبر ایرانه که فرق می‌کنه. اگه این رهبری نبود، امثال روحانی‌ها و احمدی‌نژادها دقیقا شبیه بقیه رییس‌جمهورهای کشورهای دیگه بودن.

 

 

این روزها از همون کشورها به رهبر ایران لبیک میگن، پس به علی‌مطهری‌ها دلخوش نباشد، این افراد چون گوششون به دهن امثال هاشمی‌هاست، چیزی جز حرفای اونا نمی‌زنند، کافیه یکم پاشون بلغزه، همون هاشمی‌ها اینارو از بین می‌برند. تو جامعه 2500 نفره‌ی ما هم همینطوره. افرادی هستند تو این جامعه که مخالف سرسخت یک حزب خاص هستند، ولی با یکی از افراد این حزب به خاطر رسیدن به قدرت دوست هستند و خودشون رو بالا می‌برند. مثلا یه فردی عضو حزبی هست که افراد کلان جامعه با این حزب مخالف سرسخت هستند، ولی همین افراد کلان این فرد رو سر کار گذاشتند. شاید هم واقعا سرکار رفته باشه. شایدم اون فرده حزب خودش رو بخاطر رسیدن به یه جای دیگه فروخته باشه. از این دسته افراد در جامعه‌ ما خیلی زیاده، که با یکی می‌پره که مخالف عقاید خودش باشه و فقط بخاطر اینه که یه پست بالاتر گیرش بیاد و شایدم بخاطر اینه که بمونه. وسوسه مال و قدرت چشم انسان روی همه چیز رو می‌بنده. مثل همون پزشکی که با سنگدلی تمام، بخاطر بد بودن وضع مالی بیمار چهارسالش، حاضر شد این دختر چهارساله از درد نتونه درست بخوابه، درست بخنده، درست حرف بزنه. آیا این پزشک اگه به مال و قدرت توجهی نداشت این‌کاررو می‌کرد؟ این پزشک بخاطر کاری که کرد، اخراج شد، پس موندن هیچ‌کسی دائمی نیست. ولی میشه کاری کرد که پیش وجدان خودمون راحت باشیم.

 

 

این روزها اکثر افرادی که تو جامعه هستند رو می‌بینیم که یه سِمتی تو دانشگاه دارند. یه جورایی سِمت تراشی برای همه انجام شده؛ که این از یه نظر خیلی خوبه و از یه نظر بد‌. ما کاری به کار بدش نداریم، ولی حالا که این اتفاق افتاده، از تمام این افراد می‌خوام که فکر کنن موندنشون خیلی کوتاه هست و با این فکر، علاقه‌ای به موندن نداشته باشند و تمام تلاششونو کنند و تمام حواسشون رو به دهان مقام معظم رهبری بدهند، اینجوری بعد یه مدت که متوجه شدن بودنشون تبدیل به نبودن شده، پیش وجدان خودشون عذاب نمی‌کشند.

 

 

در آخر از تمام مردم جامعه می‌خوام که بازیچه دست افراد معلوم‌الحال نشوند، ساده اندیش نباشند، جوگیرنشوند، هرچیزی رو باور نکنند، جوری نباشند که کار خطا انجام بدن و بعدش صدای خیلی‌ها در بیاد و اونوقت بگن که اگه کارمون نادرست بود، اعتراض نمی‌کردند. هر اعتراضی، اعتراض به حقیقت نیست. بعضی اوقات اعتراضات به ساده‌اندیشی است. مثلا همه‌ی ما باید در انجام یک کار باهم باشیم، کار هرچی که میخواد باشه، فرقی نداره، کرسی آزاد اندیشی باشه، برنامه‌ی روز دانشجو باشه، هرچی که میخواد باشه، چون در جهت خواسته‌های مقام معظم رهبری است، همکاری باهم جلوه بهتری داره نسبت به اینکه با افکار ساده‌اندیشی نسبت به فعالیت‌های همدیگه جبهه بگیریم.

 

و حرف آخر: اختلاف بین مردم جامعه باعث خوشحالی خیلی از این افراد کلان می‌شود. و مطمئن باشید شما به جایگاه افراد کلان نمی‌رسید. پس اختلاف نداشته باشید.

 

راستی الان که دقت کردم، به کارمندان سلام نکرده بودم، الان سلام عرض می‌کنم خدمت تمام کارمندان عزیز.

خبرگزاری دانشجو

ارسال نظر

آخرین اخبار