همزمان با روز بصیرت آقای وزیر در سخنرانی شان تاکید بر مرزبندی با فتنه گران می کند و حتی در بخش خبری بیست و سی چنین تاکیداتی را تکرار می کنند و دو روز بعد سخنگوی وزارت خانه مطبوع دوباره به حمایت از یک عنصر معلوم الحال می پردازد.

دم خروس را باور کنیم یا قسم...
فلسفه وجود سخنگو در هر سازمان و ارگانی می توان دلایل خاصی داشته باشد. اما وجود چنین نماینده ای در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنها یک دلیل داشت و آن هم جمع بندی و کنترل کردن اظهار نظرات نهایی. حقیقتا بعد از اظهار نظرهای متفاوت و بعضا متناقض آقای وزیر ارشاد، برخی معاونین و حتی مدیرکل ها در مورد موضوعات مشترک چنین تدبیری اتخاذ شد.
 
به گزارش گلستان 24، البته اگر بخواهیم دقیق ترش را بگوییم دقیقا بعد از صحبت های وزیر ارشاد در مورد صدور مجوز برخی از کتاب ها در قم و با اختیار حوزه عالیه قم و اظهار نظر مجموعه ممیزی کتاب در ارشاد و بقیه ماجراها؛ سخنگوی وزارت خانه به طور رسمی معرفی شد و فعالیت خود را شروع کرد.
 
این سخنگو در واقع، معاون حقوقی و امور مجلس آقای وزیر بود، در بخشی از حکم حسین نوش آبادی آمده: «مقتضی است ضمن برگزاری جلسات منظم با مطبوعات و اصحاب رسانه نسبت به تشریح فعالیت ‌های وزارت متبوع در حوزه‌ های مختلف، رفع القائات و شبهات مطروحه در رسانه‌ ها و اعلام موضع نسبت به اهم مسایل فرهنگی و هنری اقدام نمایید. بدیهی است کلیه معاونت ‌ها، مراکز و سازمان ‌های تابعه در این زمینه با جناب‌ عالی همکاری لازم را خواهند داشت.»
 
چندی قبل نوش‌آبادی، در نشست خبری خود درباره شجریان و فعالیت هنری‌ اش در ایران گفت: شجریان دهه اول انقلاب حضور و برنامه ‌های خوبی داشت، اما نوع رفتارهایش در دهه دوم انقلاب باعث شد کمی از مردم و نظام فاصله بگیرد و خودش مسئول این کار است. با این حال راه بازگشت برای ورود ایشان باز است به شرطی که به چارچوب ‌های نظام متعهد باشد. 
مگر چه کار بدی کرده است؟
این اظهار نظر به مذاق عده ای خوش نیامد، عده ای از جمله داریوش پیرنیاکان (دبیر و سخنگوی خانه موسیقی). پیرنیاکان درگفت ‌و ‌گو با خبرنگار ایلنا؛ درباره صحبت‌ های نوش‌آبادی گفت: این گونه صحبت‌ ها جفا به حق موسیقی است. آقای شجریان همواره همراه با مردم بوده است. یک نفر در سخنرانی رسمی‌ اش به مردم توهین کرد اما شجریان چه توهینی كرده است؟ شجریان بابت چه چیز باید عذرخواهی کند؟
 
پیرنیاکان ادامه داد: من 25 سال است که شجریان را می ‌شناسم. تمام اقشار جامعه او را دوست دارند. متاسفانه سال ‌هاست که در مقابل شجریان، موضع اشتباهی گرفته شده است. من فکر می‌ کنم که این مشکلات از دست آقای روحانی و وزیر ارشاد هم خارج است و دیگران با شجریان مشکل دارند. به عقیده من، برخوردها باید دقیق تر و حساب‌ شده‌تر باشد و هرچه بیشتر در مقابل شجریان موضع بگیرند، شرایط بدتر خواهد شد. وی افزود: شجریان استاد مسلم موسیقی است و اگر قرار به اظهار نظر درباره او باشد؛ باید با احتیاط سخن گفت. می‌ گویند شجریان برخوردی داشته که از مردم و نظام دور شده است. این اظهارنظر بسیار عجیب است. مگر شجریان چه کرده است؟ امیدوارم از این به بعد، اظهارنظر مسئولان درباره استاد شجریان با دقت بیشتری همراه باشد.
 
هیچ کار بدی نکرده است!!
اظهارات جالب پیرنیاکان در مورد، بی احترامی نکردن شجریان به مردم و حتی نداشتن یک سخنرانی بر علیه مردم؛ اظهاراتی است که مخاطب احساس می کند ایشان چند سالی در یک سیاره دیگر ساکن بوده و به تازگی به زمین برگشته اند. 
 
یا اینکه در کما بوده اند و به هیچ رسانه ای طی چند سال گذشته دسترسی نداشته اند. شاید هم تعریف ایشان از بی احترامی به مردم فرق داشته باشد. نظام جمهوری اسلامی ایران یک نظام کاملا مردمی است، نظامی که مردم به آن رای داده اند و بدیهی است که به آن پایبند اند و اصول آن را اصول خودشان می دانند. همه می دانند در جریان دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸، شجریان به عنوان خواننده ای مشهور، شکایت ناشی از توهمات دوستان سیاسی خود را به دامان بیگانگان برد و با مصاحبه های متعددی که با شبکه های بیگانه انجام داد، خود را کاملا در اردوگاه دشمنان نظام جمهوری اسلامی قرار داد.
 

او در مصاحبه تیرماه 88  با شبکه بی بی سی فارسی به نوعی مواضع دولت دهم را به انتقاد گرفت و هتاکی های فراوانی را نثار شخص رییس جمهور قانونی مردم ایران کرد. او در مصاحبه دیگری با همان شبکه این بار نه رییس جمهور را  بلکه مستقیما حضرت امام خمینی(ره)؛ را مورد هجمه و بی احترامی قرار داد. شجریان در اعتراض به پخش تصویر امام بر روی تصنیف «ایران ای سرای امید» به بی ‎بی ‎سی فارسی گفت: «آن آهنگ یک حالت رستاخیزی را در جامعه نشان می دهد اما دیدم که اینها روی این آهنگ تصویر آقای خمینی را نشان می دهند که دارد از پله های هواپیما پایین می آید، خوب، من این آهنگ را برای ایشان نخواندم که! و دیدم که صدا و سیمای جمهوری اسلامی دارد از آهنگ های من سوء استفاده این ‏جوری می کنند.»
 
این مصاحبه ها همچنان ادامه داشت و شجریان در روز سالگرد شکست فتنه گران از ملت ایران، این بار با شبکه تلویزیونی سی ان ان گفت و گو کرد. او به سی ان ان گفت: «در طول ۳۱ سال گذشته حتی یک هفته یا یک روز هم احساس شادی نکردم!» او ادامه داد: «من هر جای دنیا که می روم و می بینم که مردم خوشحال و شاد هستند دوست دارم، ولی در کشور خودم وقتی می بینم یک زن بدون پشتیبان در کنار خیابان مجبور به سیگار فروشی است... من این صحنه ها را نمی توانم ببینم...(و اشک شجریان جاری می شود.)
 
دامنه مصاحبه های شجریان با رسانه های ضد انقلاب و ضد دینی هر روز وسیعتر و بیشتر می شد. تا جایی که پای او  به شبکه اس‌ بی اس استرالیا هم باز شد و این بار استاد آواز ایران پا را از سیاست هم فراتر نهاد و مستقیما دین ملت مسلمان ایران را نشانه گرفت و خواستار جدایی دین از سیاست شد.  شجریان در تلویزیون استرالیا گفت: «۳۰ سالی است که مذهب در سیاست وارد شده و حکومت را به دست گرفته و نتیجه بسیار بدی داشته است (!) و همه (!) به این باور رسیده اند که باید دین و مذهب از سیاست جدا شود...»
 
بی احترامی یعنی ناسزای مستقیم
اگر بی احترامی به عقیده و نظر مردم در مورد ساختار دینی و سیاسی شان در جامعه بی احترامی و توهین نیست چه چیزی محسوب می شود؟ اگر اهانت به بزرگان مملکتی که با خواست و اصرار مردم بر جامعه حکومت می کنند توهین به مردم محسوب نمی شود پس چه می شود. آیا عده ای دوست دارند شجریان در شبکه های رسانه ای مستقیما به مردم ناسزا بگوید و فحاشی کند تا این امر را توهین تلقی کنند؟  مصاحبه های چند ساعته در شبکه هایی که هیچ کدام از آن ها مردم را به حساب نمی آورند یا این که عوام ساده و بی اختیار می دانند خود مهر تائیدی به بی احترامی به مردم است. با این حال نوش آبادی فردای کنفرانس خبری خود با روزنامه «مردم امروز» مصاحبه می کند و با تغییر مواضع خود می گوید، ضرورتی برای عذرخواهی شجریان احساس نمی کنم. تازه اینجا همان مشکل اولیه دوبار سرباز می زند، همزمان با فرا رسیدن روز بصیرت آقای وزیر در سخنرانی شان تاکید بر مرزبندی با فتنه گران می کند و حتی در بخش خبری بیست و سی چنین تاکیداتی را تکرار می کنند و دو روز بعد سخنگوی وزارت خانه مطبوع دوباره به حمایت از یک عنصر می پردازد.  
 
اینجاست که این سوال مطرح می شود که آدم باید دم خروس را باور کند یا قسمِ..
توجه بیش از اندازه به یک هنرمند آن هم در کنار تخلفات فرهنگی گسترده و چشم فرو بستن به این موضوعات،  این سؤال و شبهه را ایجاد می کند که یک بام و دو هوا داشتن در ارشاد از کجا نشأت گرفته است؟ آیا می توان علایق شخصی را در تریبون رسمی نظام مطرح نمود؟ تعهد هنرمند از دید مسئولین محترم ارشاد چه جایگاهی دارد؟ 

ارسال نظر

آخرین اخبار