شکاف در بدنه اصلاحات؛

اگرچه اصلاح‌طلبان با تاکتیک یارگیری از حریف به دنبال پیروزی در انتخابات بودند، اما رقیب نیز با استفاده از همین تاکتیک توانست، فضای مجلس را برای ریاست لاریجانی مهیا کند، در واقع اصلاح‌طلبان شکست خوردند.

حیثیت بر باد رفته اصلاح‌طلبان بعد از واگذاری ریاست مجلس به رقیب

به گزارش گلستان24،  اصلاح‌طلبان که پیش از انتخابات به امید تحقق آرزوها و اهداف خویش حاضر به ائتلاف با اعتدالی‌ها و بخشی از اصولگرایان شدند و پیمان بستند که در صورت پیروزی به اهداف ائتلاف متعهد شوند، اما اینک با بی‌وفایی موتلفینی روبرو شده‌اند که با جریان رقیب قرابت فکری دارند. 

جریانی که انتخابات تهران را به لیست امید به طور کمال و تمام واگذار نمود ولی اینک از طریق قدرت لابیگری خویش توانسته تحولات آینده مجلس دهم را به نفع خویش رقم زند و همین عمل منجر به بالا رفتن اختلاف اصلاح‌طلبان با همپیمانان‌شان شده است: «اصولگرایان مجلس دهم می‌خواهند بر پایه همین یک ستون ساختمان فراکسیون خود را بنا کنند. مهر علی لاریجانی بعد از سال‌ها دوباره یک شبه به دل اصولگرایان افتاده است و بعید نیست که یک شبه هم از دل آن‌ها بیرون بیاید. 

علی لاریجانی در مقام منتخب اصولگرایان برای ریاست مجلس دهم بعید است که چهره‌ای نظیر همان رییس مجلس نهم را از خود نشان دهد. الزام حفظ این رأی برای ریاست شاید او را اصولگراتر از مجلس قبل کند اما نه آنقدرها که از گزینه «ممکن» اصولگرایان به گزینه «مطلوب» آن‌ها تبدیل شود»[1].

به عبارت دیگر، باید گفت امروزه جریان اصلاح‌طلبی با کسانی همچون لاریجانی و هاشمی وارد پیمان شده است که دیروز دشمنان وی بودند و این جریان از کمترین ضربه‌ای بدان‌ها دریغ ننموده است. از این رو طبیعی است که کسانی چون لاریجانی برای بقای در قدرت هم که شده چندان اعتمادی به اصلاح‌طلبان نداشته باشند؛ چرا که بیم آن می‌رود اصلاح‌طلبان از لاریجانی پلی برای تحقق آمالی بزنند که خوانشی با تفکرات وی ندارد.

چنین تصوری از اصلاح‌طلبان باعث شده است تا لاریجانی و اصولگرایان مخالف دیروزش به نقطه واحدی برسند و با همدیگر پیوند خورند: «بعد از مشخص شدن ترکیب مجلس دهم، همان اصولگرایانی که لاریجانی را خائن به آرمان‌های خود می‌دانستند او را برای ریاست مجلس دهم بهترین گزینه نامیدند. آن‌ها با دیدن صحنه سیاسی کشور به این نتیجه رسیده‌اند که نباید یک اصلاح طلب به صندلی سبز ریاست مجلس تکیه بزند. برای آن‌ها امروز لاریجانی یک ناجی سیاسی است که می‌تواند ریاست قوه مقننه را برای اصولگرایان حفظ کند. لاریجانی که تا دیروز علیه‌اش شب نامه در قم و تهران پخش می‌شد، امروز تبدیل به یکه سوار اصولگرایان شده است و جریان راست ایران تمام آروزهای خود را برای بقا در صحنه سیاسی کشور، در او خلاصه می‌کند.»[2].

852تحلیل‌های امروز جاری بر روزنامه‌های این رسانه‌ها نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان پذیرفته‌اند که در بازی قدرت برای تصاحب نقاط کلیدی مجلس به حریف باخته‌اند و باید با آن‌ها کنار آیند. لذا درصد قابل توجهی از رسانه‌های حامی این جریان ضمن پذیرش ریاست لاریجانی و عدم همراهی با ریاست عارف اقدام به ارائه پیشنهاداتی برای نقاط کلیدی مجلس همچون ترکیب هیئت رئیسه و کمیسیون‌های مهم مجلس نموده‌اند: «تصمیم درباره هیأت‌رئیسه نمی‌تواند به دو ماه بعد منتقل شود تا نمایندگان یکدیگر را بشناسند و تصمیم بگیرند؛ این مسئله درباره هیأت‌رئیسه کمیسیون‌ها هم صادق است. اگر جریان اصلاح‌طلب کاملاً کنار بکشد، طبیعی است که بازنده خواهد بود. باید با «خیزِ برد» جلو رفت و قدم را محکم برداشت و جدی‌تر به پیش آمد.»[3].

هرچند چنین اقدامی از سوی منتخبین اصلاح‌طلب نوعی عقب‌نشینی و بهره برداری از فرصت برای نمایش چهره مستقلی در مجلس دهم است اما کوتاه آمدن در امر ریاست مجلس و انتخاب فردی غیر از عارف که بیشترین آراء منتخبین پایتخت را به خود اختصاص داده است، امیر ضد هویتی و ضربه زننده به هویت سیاسی اصلاح‌طلبان خواهد بود و تصویری ناتوان از چانه‌زنی در بدنه قدرت خواهد داشت: «انتخاب فردی غیراصلاح‌طلب از سوی برخی از اصلاح‌طلبان نیز یک خطا و جفای استراتژیک غیرعقلایی است. این گروه از اصلاح‌طلبان باید آگاه باشند که در این معامله به‌اصطلاح عقلایی، آنچه هزینه می‌شود «اعتماد مردم» یا سرمایه حیثیتی و شخصیتی و هویتی جریان اصلاح‌طلبی است. این عده اصلاح‌طلبان – اگر اساساً بتوان آن‌ها را اصلاح‌طلب نامید – حق ندارند رأی و اعتماد و اراده آگاهانه و معطوف به تغییر مردم را در جهت تحقق اراده معطوف به تثبیت و قدرت مصادره کنند. این دوستان نباید در پای عقل و عقلانیت اولترا- ابزاری خود سیاست و سیاست‌مدار اخلاقی را ذبح عقلی کنند. تاریخ یک‌بار دیگر مجال «بازگشت به سیاست و سیاست‌مدار اخلاقی» را در اختیار اصلاح‌طلبان قرار داده است، اکنون آنان هستند که باید درک و فهم تاریخی خود را به نمایش بگذارند»[4].

این بازتاب تصویر منفی از ناتوانی اصلاح‌طلبان و عدم همراهی دولت با ریاست عارف عملاً در انتخابات ریاست جمهوری خود را نشان خواهد داد. چرا که تحلیل‌گران این عدم همراهی دولت با ریاست فردی اصلاح‌طلب را اقدامی غیر عقلانی و ضربه زننده به پشتیبان اجتماعی و حتی آراء خاکستری روحانی عنوان کرده‌اند: «انتخاب فردی جز از لیست امید به‌عنوان ریاست مجلس از سوی جریان اعتدال (دولت) یک خطای استراتژیک غیرعقلایی است. منطق تئوری بقا به دولتمردان حکم می‌کند که از هرگونه اقدام مستقیم و غیرمستقیمی که موجب و موجد خدشه به مقبولیت و مشروعیت مردمی اصلاح‌طلبان می‌شود، پرهیز کنند، زیرا تنها با پشتوانه و اتکا و اتکال به این سرمایه اجتماعی و انسانی اصلاح‌طلبان است که قادر به بقا در قدرت خواهند بود. جریان اعتدال باید مطمئن باشد که محصول کشت و کاشت امروز خود را در انتخابات آتی ریاست‌جمهوری برداشت خواهد کرد. دوستان اعتدال‌گرا باور داشته باشند که بقا و بالندگی آنان در بقای آنان به‌عنوان عضوی از خانواده بزرگ اصلاح‌طلبی است.»[5].

شاید این باخت نتیجه همپیمانی‌ای باشد که اصلاح‌طلبان در سال 92 با روحانی بستند. چرا که عدم انتفاع این جریان سیاسی از انتخاب روحانی باعث شد تا دیگر افراد و جریانات سیاسی الگوی رفتار سیاسی با این گروه را بیاموزند. الگوئی که در انتخابات مجلس توسط یاران لاریجانی اتخاذ شد و منجر به این شد که لاریجانی در رقابت با عارف گوی سبقت را برای پست ریاست برباید و از اصلاح‌طلبان و ظرفیت اجتماعی‌شان در برخی نقاط کشور پلی برای عبور و ورود به مجلس دهم نمایند.

 

 

[1]- گزارش احسان بداغی در رزونامه اعتماد: 22/02/1395

[2]- یادداشت مصطفی داننده در روزنامه قانون: 22/02/1395

[3]- یادداشت احمد شیرزاد در رزونامه شرق: 21/02/1395

[4]- یادداشت محمد رضا تاجیک در روزنامه شرق: 22/02/1395

[5]- یادداشت تاجیک در روزنامه شرق: 22/02/1395

منبع: مشرق

ارسال نظر

آخرین اخبار