نقدی بر نگاه پوزیتیویستی به توسعه برون زا؛

اگر بازهم بخواهیم در مورد چین به استدلال بپردازیم می بینیم که در چین صرفا کمتر از صد میلیون نفر از جمعیت یک و نیم میلیاردی چین یعنی فقط 5.5 درصد مردم در تصمیم گیری ها شرکت دارند و عضو حزب کمونیست محسوب می شوند که 9 نفر کمیته دائمی ان را تشکیل می­دهند.

چین چگونه چین شد؟

به گزارش گلستان24، دولت یازدهم بر از سال 92 تا کنون بر این نکته تاکید داشته است که باید برای توسعه کشور روابط خارجی را با غرب اصلاح کنیم و از کشوری امنیتی و سیاسی به کشوری اقتصادی تبدیل شویم که راهکار آن هم تعامل با غرب در روابط خارجی است این سخنان به این معنی است که باید برای توسعه دست از اهداف ایدئولوژیک خود برداریم  و راه جدیدی را در پیش بگیریم و مسیر آینده خود را به مسیر آینده غرب گره بزنیم تا بتوانیم توسعه پیدا کنیم.

چین

در وهله اول باید گفت این نوع نگاه نظری به توسعه مبنای پوزیتیویستی دارد دارد که به دنبال تحلیل علی و علت کاو به شیوه علوم تجربی و طبیعی است که به همه واقعیات توجهی ندارد و بین تمام پدیدارها صرف یک عامل را در نظر می گیرد و همه ابعاد ماجرا را نمی سنجد. 

اگر بخواهیم به صورت مصداقی به این مسئله بپردازیم کشور چین یکی از مصادیقی است که دائما مورد توجه این نگاه نظری از بعد توسعه یافتگی قرار داشته است و سعی می کنند بین توسعه یافتگی چین و روابط خارجی اش یک رابطه علی برقرار نمایند.

کسانی که معتقدند با اصلاح روابط خارجی می توان توسعه یافتگی را بدست آورد چین را به دو دوره قبل از دن شیائو پینگ (دوره مائو) که مظهر دوره ی توسعه نیافتگی چین محسوب می شود و دوره بعد از دن شیائو پینگ بعنوان مظهر توسعه یافتگی چین تقسیم بندی می کنند و علت توسعه چین را اصلاح روابطش با غرب می دانند در حالی که محبوب الحق اقتصاددان معروف که روشی جدید برای ارزیابی میزان توسعه کشورها ارائه کرده چین دوره مائو را اینچنین به تصویر می کشد:«چین در ظرف دوره ای کمتر از دو دهه بدترین اشکال فقر را ریشه کن کرد و در آن اشتغال کامل، با سوادی همگانی و تسهیلات بهداشتی مناسب و کافی وجود دارد در واقع چین ثابت کرده است که این مطلب که تنها در نرخ های بالای رشد و تنها پس از دهه های بسیار می توان فقر را از بین برد و اشتغال کامل به دست اورد سفسطه ای بیش نیست.»

این نکته که توسعه بیشتر چین در دوره دن شیائو پینگ را فقط به اصلاح روابط خارجی مربوط می دانند نیز از سوی کارشناسان توسعه مورد نقد واقع شده است. دکتر «ژانگ دیوی» مترجم دن شیائو پینگ در کتاب «موج چین، خیزش یک کشور تمدن ساز» هشت مشخصه را در توسعه یافتگی چین ذکر می کند که تغییر در روابط خارجی صرفا یک مورد از آنها است و بقیه مواردی مثل دولت مقتدر، قرار دادن معیشت مردم در جایگاه اول، اصلاحات تدریجی، اولویت ها و توالی صحیح و ... همه بر عناصر ذاتی و داخلی چین استوار هستند که بنا بر نظر دکتر ویوی «توسعه چین ضعیف خواهد شد یا حتی شکست می خورد اگر توسط داشته های ذاتی خود رشد نکند».

دن شایو پینگ که پدر چین نوین لقب گرفته است خودش نظر کسانی را که توسعه چین در دوره او را صرفا به روابط خارجی اصلاح شده گره می زنند زیر سوال می برد و جمله معروف به سه «نه» خود دررابطه با توجه به ظرفیت های داخلی را که عبارت است از «از غرب الهام نگیرید، از سایر کشورهای سوسیالیست الهام نگیرید و مزیت های خود را تسلیم دیگران نکنید.» را می گوید او همچنین عنوان می کند درباره تحریم ها می گوید «اصلا از تحریم ها نترسید، زیرا در جهان تضاد و فرصت های زیادی وجود دارد و باید از فرصت ها و تضادها استفاده کنیم.» بنابراین می بینیم کسی که عامل توسعه چین نوین است خود به توان داخلی و توسعه با امکانات داخلی چین توجه دارد و می گوید «ما بدون توجه به تغییرات جهانی فقط به پیشرفت خودمان می پردازیم، چین کشور بزرگی است و اگر ما از داخل نپاشیم، کسی جرات تجاوز به چین را ندارد.»

اگر بازهم بخواهیم در مورد چین به استدلال بپردازیم می بینیم که در چین صرفا کمتر از صد میلیون نفر از جمعیت یک و نیم میلیاردی چین یعنی فقط 5.5 درصد مردم در تصمیم گیری ها شرکت دارند و عضو حزب کمونیست محسوب می شوند که 9 نفر کمیته دائمی ان را تشکیل می­دهند.

  پس توسعه سیاسی چین که اولین توسعه در نظر غربی ها محسوب می شود شکست خورده است و توسعه چین نمی تواند محدود به روابط خارجی باشد چرا که از نظر توسعه یافتگی سیاسی به لحاظ دموکراسی، انتخابات و آزادی های سیاسی، رسانه های آزاد و گردش قدرت در سطح پایینی از توسعه قرار دارد که در دوره دن شیائو پینگ در یک اعتراض دانشجویی در حادثه میدان «تیان آن من» 3 تا 6 هزار نفر توسط تانک های ارتش کشته می شوند بنابراین این موضوع که توسعه چین بخاطر اصلاح روابط خارجی اش است رد می شود چرا که آنچه برای غرب مهم است توسعه سیاسی است و در درجه اول بشمار می رود حال چگونه چین این مورد را رعایت نکرده ولی توانسته به توسعه اقتصادی برسد؟

اینجاست که نگاه پوزیتیویست ها به توسعه چین ناقص و سطحی به نظر می رسد.  بنابراین نظر کسانی که یکجانبه به مسئله توسعه می نگرند و توسعه را صرفا در روابط خارجی گره می زنند زیر سوال می رود و آنچه نقش اساسی در توسعه یک کشور را بازی می کند تکیه بر توان داخلی است.
منبع : دیدبان

ارسال نظر

آخرین اخبار