چهارم آبان ماه؛ سالگرد واقعه ای به تلخی قطع نامه 598

در آغاز درگیری‌های خرمشهر گزارش لحظه به لحظه تحرک ارتش عراق به فرماندهی کل قوا (بنی صدر) داده‌ می‌شود، اما با سکوت رئیس جمهور یا وعده های نامعلوم و شفاهی مواجه می شوند. سکوتی که در سایه تاریک و مرگبارش خطری بزرگ کمین کرده است.

خطری بزرگ در کمین سکوت رئیس جمهور با وعده‌های نامعلوم و شفاهی

به گزارش گلستان24،ابوالعلی معری می‌گوید: «اگر زنده بمانی خواهی دید آنان که می گریند روزی تبسم خواهند کرد و آنان که می خندند روزی خواهند گریست.»

ارتش عراق پس از سی و شش روز مقاومت مردم، خرمشهر را در چهارم آبان ماه 1359 تصرف کرد. آنچه در این مقاومت چشمگیر است حضور نیروهای عراقی با تمام توان و تجهیزات و مقاومت مردم با کمترین امکانات است. مردم پس از تمام شدن اندک گلوله های آر.پی.جی تانک های عراقی را با نارنجک دستی و کوکتل مولوتف متوقف کردند.

روزنامه های آن دوران گرچه اخبار جنگ در آبادان و خرمشهر را کمرنگ و پراکنده انعکاس داده اند، اما درباره وقایع سیاسی پشت جبهه که منجر به سقوط خرمشهر شد منابع جالب توجه و مهمی به حساب می آیند. از روز شروع جنگ کمتر روزنامه ای وقایع مرزی را به صورتی جدی منعکس می کند یا شروع جنگ در جبهه را به عنوان خطری فراگیر مطرح می کند. در حقیقت سقوط خرمشهر تکانه ای بود که مردم را به این نقطه رساند که جنگ طولانی و سختی در پیش دارند.

روزنامه کیهان این روزها، در میان اندک روزنامه های پرتیراژ آن زمان، اخبار جنگ را اندکی بهتر منعکس کرده است. بنابراین برای تشریح مناسب وقایع روزهایی که منتج به سقوط خرمشهر می شود به شماره های مهر و آبان این روزنامه مراجعه کردیم که می‌نویسد:

روز سیزدهم شهریور تانک های عراق از مرز ایران می گذرد و درگیری های پراکنده به جنگی تمام عیار بدل می شود؛ جنگ تانک با تن، اما مردم از این موضوع اطلاع کامل و درستی ندارند و هنوز به اهمیت خطری که کشور را تهدید می کند پی نبرده اند. بمب گذاری، ترور و درگیری های هر روزه منافقین در خیابان ها با مردم کوچه و بازار و کسبه نوعی کرختی در مردم ایجاد کرده؛ فکر میکنند این سروصداها هم مانند ترورها و درگیری های هر روزه خیابانی خودبخود فروکش میکند؛ «در هر صورت نیروهای نظامی در مرزها هستند و حتما سلاح هم دارند. شاه اسلحه و هواپیماهای جنگی بی شماری از آمریکا وارد کرد.» آنها نمی دانند پاسگاه های مرزی به راحتی با گلوله های تانک ویران می شود و اندک نیروهای ژاندارمری در عرض چند ساعت تا چند روز کشته و زخمی می شوند؛ در حالی که تا آخرین لحظه با هرآنچه امکان دارد می جنگند.

طاقت فرساتر از همه آنکه آنها گزارش لحظه به لحظه تحرک ارتش عراق را به مافوق گزارش داده و آن ها نیز به فرماندهی کل قوا(بنی صدر) اطلاع داده اند، اما با سکوت رئیس جمهور یا وعده های نامعلوم و شفاهی مواجه می شوند. سکوتی که در سایه تاریک و مرگبارش خطری بزرگ کمین کرده است.

روز پایانی شهریور ماه صدام قرارداد الجزایر را پاره می کند و خواستار حاکمیت بر اروندرود و بازگرداندن سرزمین اعراب (خوزستان و جزایر سه گانه) می شود. او آنقدر به خود مطمئن است که نقشه جدیدی برای عراق طراحی کرده و خط مرزی اش با ایران را تا سلیمانیه خوزستان گسترده کرده و نام استان جدید را المحمره نامیده است؛ او ماه هاست که برای جنگ با ایران تدارک می بیند.

امام خمینی که پیش از این فرمان آزادسازی مهران و دیگر شهرهای غرب کشور را صادر کرده بود این بار نیز از مردم می خواهد که آرامش خود را حفظ کنند و برای دفاع از کشور بسیج شوند. هنوز از پیام رئیس جمهور و ارسال تجهیزات، اسلحه و نفرات به منطقه خوزستان و غرب کشور اثری نیست؛ تنها چند صحبت پراکنده که تاثیری بر خودکامگی دشمن نمی‌گذارد و او را در بمباران مناطق مسکونی و پاسگاه های مرزی مردد نمی کند. موضع رئیس جمهور موضعی سست و راکد است. از نیمه شهریور ماه حملات ارتش صدام بیشتر می شود.

هفته های پایانی شهریور و تمام مهرماه نیروهای ارتشی و سپاه باضافه اهالی خرمشهر و آبادان با چنگ و دندان جلوی ارتش زرهی و گارد ویژه ریاست جمهوری عراق می ایستند؛ با تشنگی و کمبود سلاح، با کوکتل مولوتف و نارنجک دستی تانک های دشمن را متوقف می کنند، اما هنوز عرق را از پیشینیان پاک نکرده اند و تن های خسته شان در سنگرها آرام نگرفته که گلوله باران دشمن شروع می شود. نیروهای سپاه بی تجربه اند و کار با سلاح را خوب نمی دانند. در تاریکی شب به سمت دشمن شلیک می کنند و همین باعث دردسرشان می شود؛ دشمن موضع شان را شناسایی می کند و باران گلوله است که می بارد.

نامه نگاری فرماندهان سپاه برای ارسال نیروی کمکی و سلاح به خرمشهر کاری از پیش نمی‌برد. تا اینکه اواخر مهرماه با پیگیری آقای خامنه ای و دکتر چمران، ارتش جمهوری اسلامی به کمک رزمندگان خرمشهری می آید و در همان بحبوحه جنگ، کار با اسلحه و توپ و باقی جزئیات را به آنها می آموزد، اما دیر شده و دشمن از سمت شرق نیز به خرمشهر حمله کرده و تنها دروازه خرمشهر در دست نیروهای خودی است که آن هم پس از یک جنگ خونین و دست به دست شدن مداوم کوچه ها و محله های شهر بین نیروهای مردمی، ارتش و سپاه با دشمن، بالاخره خرمشهر به دست دشمن می افتد؛ چهارم آبان ماه1359.

راه های ورودی خرمشهر نیز مسدود و آبادان محاصره می شود. اشغال خرمشهر که دلیل اصلی اش نبود نیرو و اسلحه است در حالی اتفاق می افتد که تیپ قوچان و گرگان برای اعزام به خرمشهر آماده بودند و لحظه شماری می کردند، اما روزها می گذشت و خبری از اعزام نبود؛ هرگونه سرپیچی از دستور و خروج از پادگان به سمت خوزستان بازداشت سرباز را در پی داشت. این بود وعده های رئیس کل قوا. او در سفری به خوزستان (29 مهر ماه) گفت: «تا شکست کامل دشمن از خوزستان نمی روم. ... ما توانا هستیم تا قشون صدام را به تحلیل بریم.» اما چند روز بعد به تهران می آید و وعده های خود را  به دست فراموشی می سپارد؛ به تهران می آید تا ضمن درگیری با نهادهای انقلابی و مخالف خوانی های خود با نخست وزیر رجائی، قدرت مطلقه را در دست گیرد. بنابراین رزمندگان خرمشهری را بی سلاح رها می کند و به رفتن پشت جبهه و چند مصاحبه رادیویی اکتفا کرده و به این طریق از خود سلب مسئولیت می کند.

پنجم آبان ماه نیروهای مدافع خرمشهر ناامید از عملی شدن وعده های رئیس جمهور و با علم به خیانت او به کشور تا پای جان به دفاع ادامه می دهند تا آبادان در محاصره را نجات دهند. راه های ارتباطی آبادان هم قطع شده است؛ حالا دیگر دست بنی صدر برای همه رو شده، اما میدان را خالی نمی کند و در همین روز در مصاحبه ای که پس از بازدید از دزفول که زیر موشک باران عراق کمر خم کرده، می گوید:« پیامی که به مردم ایران و دزفول دارم این است که جنگ، جنگ سختی است و من و شما می بینیم که این جنایت های رژیم بعث عراق در بمباران با موشک استقامت مردم ما را بیشتر می کند و ما تصمیم استوار داریم که انتقام همه این جنایت ها را از رژیم بعث بگیریم. منتها باید مردم خونسرد باشند، شتاب نکنند و بگذارند ما از روی آمادگی کامل نیروهای دشمن را در خاک خودمان مضمحل کنیم و بعد به داخل خاک دشمن برویم. ...در حال حاضر در جبهه ها نفرات کم نداریم و هر اندازه لازم داشتیم به موقع به اطلاع می رسانیم و آن نیروهای ذخیره که آموزش دیده اند وارد جبهه می کنیم و بعد هم انشالله اگر لازم شد(!) بقیه مردمی که آماده می شوند وارد جبهه خواهیم کرد.

در حال حاضر جنگ یک جنگ زرهی است(!) و آتش سنگین است و ما باید این امکاناتمان را بسیج کنیم و آرایش بدهیم که این کار را کرده ایم(!) و هم اکنون نیز مشغول هستیم و انشالله که بتدریج جنگ پیش میرود و مردم هم در این جنگ شرکت می کنند نیروی دشمن  تحلیل می رود و ما می توانیم خودمان و ملت عراق را رها کنیم.» بنی صدر در حالی این سخنان را بیان می کرد(نفرات کم نداریم) که خرمشهر به دلیل کمبود اسلحه و نیروی نظامی از دست رفته بود. در حقیقت هدف اصلی او دور نگه داشتن ارتش از جنگ، مخفی کردن اخبار جنگ و وقایع نوار مرزی از مردم و استفاده از نیروی مردمی در جبهه بود. حضور نیروی داوطلب مردمی در جبهه که دوره آموزش نظامی کوتاهی را طی می کردند، تعداد شهدا و مجروحین را افزایش می داد؛ چه بسا در آغاز جنگ در خرمشهر و درگیریهای تن به تن روزهای مانده به اشغال بسیاری از کسانی که در شهر می جنگیدند بخاطر بی تجربگی در امور نظامی زخمی یا اسیر می شدند. بسیاری از مجروحین هم به دلیل آتش سنگین دشمن و نبود وسیله حمل و نقل، در شهر ماندند و به علت خونریزی شدید به شهادت رسیدند. بنی صدر در تمام نمایش ها و تعلل اش در قبال جنگ خرمشهر همین هدف را دنبال می کرد؛ تحلیل نیروی انسانی ایران در جنگ.

از طرفی تعداد زیادی از مردم هنوز از آنچه در مرزها رخ می داد مطلع نبودند و فریب سخنرانی های رنگینش را میخورند. در همین زمان امام از مطبوعات می خواهد مردم را از تمامی اخبار جنگ مطلع کنند و از مردم خواست در حالت آماده باش برای بسیج عمومی باشند. این فرمان، بخشی از نقشه های بنی صدر را بی اثر کرد.

بی اطلاعی مردم از وقایع خرمشهر و انتشار اخبار دور از واقعیت به جایی میرسد که حجت الاسلام الهی نماینده امام در نیروی دریایی و رئیس اداره سیاسی ایدئولوژیک این نیرو، اول آبان 59 در مصاحبه ای با روزنامه کیهان می گوید:« یکی، دو روز است واقعیت جبهه خونین شهر و آبادان بهتر انعکاس می یابد، اما از ابتدای جنگ چنین نبود و باعث تاسف است. چرا که دشمن با همه نیروی خود نتوانست و نمی تواند روحیه قهرمانان خط مقدم جبهه را خراب کند، اما اخباری که صحیح نبود و از سوی رادیو و تلویزیون اعلام می شد توانست در پایین آوردن روحیه رزمندگان موثر باشد. ...من معتقدم باید واقعیت را با مردم در میان گذاشت.

درست است که در بعضی جبهه ها ما پیشروی کرده ایم، اما در جبهه خرمشهر و آبادان صرفا دفاع می کنیم. چراکه هر بار که عقب رانده شدند، چون نیروی پشتیبانی نبود بار دیگر مواضع خود را بدست آوردند. ...وقتی رادیوهای بیگانه اخبار را مغرضانه انتشار می دهند، راه درست خنثی کردن آن انتشار دقیق اخبار است. بگذارید مردم بدانند واقعا در جبهه چه می گذرد و نباید قیم آنان شد. باید بدانند که ما براستی در جنگیم تا خود را با شرایط وفق دهند. واقعیت این است که ما در خونین شهر و آبادان ضعف های زیادی داریم، اما هیچ گاه این ضعف ها گفته نمی شود. نگفتن این ضعف ها باعث شده روحیه رزمندگان ضعیف شود.

آنها عقیده دارند که بگذارید مردم همه بدانند که چه می گذرد. ...در آبادان و خونین شهر روزها تنها اشعه خورشید نورافشانی می کند، چرا که هر شعله ای می تواند به انفجاری تازه بینجامد. به عکس شب ها به خاطر احتراق بعضی مراکز، آتش زبانه می کشد و هوا روشن است. محلات اشراف نشین آبادان به نحو عجیبی خلوت شده. در برابر این خیابان ها و محلات کارگرنشین خرمشهر علی رغم ویرانی، مملو از جمعیت است. بخصوص محلات فقیرنشین آبادان که همه برای نبرد آماده اند. بزرگترین پالایشگاه دنیا در آبادان هنوز هم در حال سوختن است، گمرک خرمشهر با میلیاردها دلار سرمایه، می رود که به خاکستر بدل شود و حدود 40روز است که آب و برق  این دو شهر تقریبا قطع شده است و زندگی در سنگر ادامه دارد، اما نه زندگی در سنگر و نه وجود حشرات و هزاران مشکل مختلف باعث نشده تا سنگر را ترک کنند. در این شهر حتی یک لحظه صدای سلاح  سنگین دشمن و جواب آنها وسیله مجاهدان قطع نمی شود.

یکی از تکاوران پایگاه دریایی خرمشهر می گفت: شلیک گلوله و پرتاب توپ خمسه خمسه یک لحظه قطع نمی شود و معمولا خونین شهر مورد هجوم این تهاجم ضدانسانی قرار دارد.

شهر خالی از سکنه بوده... از سوی دیگر در حالیکه عراق با 5شبکه قوی رادیو و تلویزیونی به پراکندن اراجیف مشغول است، اخبار رادیوی ایران برای آنها که در این دو جبهه هستند، خصوصا چند روز قبل، خالی از واقعیت بود. چون در حالیکه آنها زیر رگبار بودند رادیو مطالب دیگری پخش می کرد.

...پرسنل پزشکی فداکارانه زیر غرش توپخانه های دشمن در بیمارستانهای آبادان و خرمشهر بدون کوچکترین امنیتی به جراحی صدها مجروح مشغولند. ...خونین شهر از طرف گمرک و کشتارگاه و آبادان از طرف ایستگاه هفت و بهمن شیر در محاصره است. اکثر آمبولانس ها در اثر خمپاره از بین رفته است و انتقال مجروحین با اشکال انجام می شود.

...در حالیکه عراقی ها با توپ، تانک و آتشبارهای خمسه خمسه نبرد میکنند، مقامات بالا مرتب قول کمک می دهند، اما این کمک ها کمتر انجام می شود. می گویند تا 4 عصر مقاومت کنید کمک می رسد، ساعت 4 عصر می گویند تا 8 صبح فردا و 8 صبح فردا می گویند 72 ساعت دیگر. ...بچه دوساله ای را در بیمارستان طالقانی آبادان دیدم که همه خانواده اش زیر آوار رفته بودند و بدن خود او نیز کاملا سوخته و یک پایش قطع شده بود. ...جنگ را جدی بگیرید! ما در آنجا با چندین ارتش در حال جنگ هستیم و باید خود را برای یک جنگ طولانی آماده کنیم.» سخنان حجت الاسلام الهی درباره خرمشهر درجه ضدیت بنی صدر را با دفاع مردم بخوبی نشان می دهد.

این بخشی از تمام واقعیت خرمشهر بود؛ مظلومیتی که هنوز هم گریبان این شهر را رها نکرده.

منبع:فارس

ارسال نظر

آخرین اخبار