داستانک، به قلم حسین پایین محلی:

از بین حرف های استاد چنین استنباط کردم که ایشون تجربه سهمگینی از عشق داشتن.

هر انسان عاقلی یک روز عاشق بوده...

سرکلاس درس فلسفه بودیم و استاد درجواب شاگردی که ازحقیقت عشق پرسید با حالتی تند جواب داد. یکی اما با نگاه عرفانی امانت الهی رو عشق خوند و ریشه ما شرقی ها رو در عشق تعریف کرد و گفت حتی غربی ها هم روزگاری عاشق بودند و با نگاه به اسطوره هاشون میشه این ادعا روثابت کرد.

یکی از ته کلاس گفت حتی توفیلم های هالیوودی آخرالزمانیشون عشق هست. استاد کمی سرد شده بود و با حالتی خاص تاییدی ازسر کراهت کرد و شروع کرد به نقد عقل غربی از ارسطو تا پوپررو زیر گرفت. انگار معطل بود کسی چیزی بگه!

یکی گفت استاد راسته افلاطون اولین بارعشق روتعریف کرد؟

استاد گفت افلاطون در سفر خودش به ایران با اندیشه حکت خسروانی آشنا شد و عشق ریشه در ایران داره. گیاهی که به گیاه دیگه گره میخوره و از اون ارتزاق انگلی داره و بعد از خشک شدن گیاه میزبان خودش هم میمیره! چه تراژدی!

از بین حرف های استاد چنین استنباط کردم که ایشون تجربه سهمگینی از عشق داشتن.

استاد در آخر کلاس گفت: هر انسان عاقلی یک روز عاشق بوده... بعدها از زبان یکی از کارکنان دانشگاه شنیدیم که ایشون عاشق یکی از شاگردهای خودشون شده بودند که با مخالفت خانواده دختر مواجه شدند. ظاهرا پدر دختر میخواست دختر خودش رو به عقد برادرزاده خودش دربیاره و دختر وقتی خودش رو ناگزیر میبینه ناگریزانه دست به خودکشی میزنه. بله!هرعاقلی یک روز نهایت عشق رو در وجودش گذرونده‌.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار