وقتی سیزده بدر می‌رفتند، مردان‌ بزرگ‌تر روی درختان تاب می‌انداختند و دخترها جمع می‌شدند و تاب بازی می‌کردند. در حین تاب خوردن باید نام نامزدشان را می‌گفتند وگرنه یکی از دوستان‌شان که پایین تاب بود، با چوب آن‌ها را می‌زد، بیچاره اونهایی که نامزد نداشتن بیشتر چوب (شموش) می‌خوردند.

 نگاهی به آداب و رسوم نصر آبادی های گلستان در عید نوروز

به گزارش گلستان 24، مهربانی،‌ ساده زیستی، صفای باطن و دل‌های شاد در کنار سخت‌کوشی و قناعت از مشخصه‌های مردم روستا در سال‌های نه‌چندان دور بوده است که البته هنوز در برخی هویداست و آن را به ارث برده‌اند. برای تهیه ی این گزارش که روایتی از آداب و رسوم قدیم مردم نصرآباد در ایام نوروز است، پای صحبت برخی از مردان و زنان و بزرگ‌ترهای روستا نشستیم تا با آداب نوروزخوانی،  شیرینی‌های عید، سیزده بدر و ... بیشتر آشنا شویم.

برای اولین گفتگو به دیدار همسر مرحوم حاج‌اسماعیل نظری و مادر شهید جعفر نظری رفتیم. «حاجیه سکینه کهسار» به ما گفت: مردم تقریباً یک ماه قبل از آمدن بهار خودشان را آماده‌ی عید می‌کردند؛ چون در آن زمان خانه‌ها کاهگلی بود، با گل زرد خانه‌ها را تعمیر می‌کردند و از پشت‌کوه (مجن و شاهکوه) گل سفید می‌آوردند تا دیوارها را «شولی» بدهند. برای کف خانه‌ها هم از مخلوط گل و پهن اسب استفاده می‌کردند و چون بیشتر خانه‌ها کوچک بود، در یک نیم‌روز یا در نهایت یک روز تمام کارهای خانه تکانی به پایان می‌رسید.

آن‌ موقع‌ها پخت «سمنو» هم رسم بود و حدود یک هفته قبل از عید تمام می‌شد و این کار را به یکی دو روز آخر نمی‌انداختند. یک نوع نان هم دو یا سه روز مانده به عید درست می‌کردند که به آن «نون عیدی» می‌گفتیم. زن‌ها با شانه‌ی چوبی و ماسوره‌ی خیاطی و استکان و ... خمیرها را به اشکال مختلف در می‌آوردند و دورش را چمبلوک می‌گرفتند که برای همین به «نون چمبلوکی» هم معروف بود.

انتخاب شگون و روز اول عید

در روز اول عید نوروز، اعضای خانواده لباس‌های نوی خود را می‌پوشیدند و به استقبال سال جدید می‌‌رفتند. آن‌ها برای سال جدید‌شان، یک شگون انتخاب می‌کردند که با خود قرآن و سبزه همراه داشت و به عنوان اولین فرد در سال جدید وارد خانه می‌شد. اگر در آن سال کارهای‌شان خوب پیش می‌رفت و به اعضای خانواده، محصولات و دام‌های‌شان اضافه می‌شد، اعتقاد پیدا می‌کردند که شگون خوش قدم بوده و برای سال آینده هم، آن فرد را شگون خود انتخاب می‌کردند.

خیلی قدیم‌ترها گاهی اوقات بره‌ی خوشگلی هم در آغوش شگون بود و قسمتی از سر آن را هم حنا می‌کردند؛ البته این رسم همه‌گیر نبوده و برخی خانواده‌ها آن را انجام می‌دادند.

در منزل حاج اکبر قربانی و حاجیه فاطمه قربانی

حاج اکبر در این مورد به ما گفت: از دو هفته مانده به سال نو، نوبهارخوانان به روستا می‌آمدند و به خانه‌ی اهالی سر می‌زدند و با خواندن اشعاری سال نو را تبریک می‌گفتند:

نو بهار مبارک بو                                       لاله‌زار مبارک بو

صد سلام و سی علیک                        صاحب خانه سلام علیک

نام صاحب خانه هست مش قربان            زنش داده ما ره انار دان

ایشالا بری کربلا بیاری جعبه خرما          جمع بشیم همه ما دور شما

صاحب‌خانه هم به نوبهارخوان، برنج، پول و چیزهایی که در منزل داشت هدیه می‌داد. گویا از نصرآباد هم یکی دو نفر در ایام نوجوانی به روستاهای اطراف می‌رفتند و نوروزخوانی می‌کردند.

حاجیه فاطمه که با شیرینی از ما پذیرایی می‌کرد، گفت: خانم‌ها بعد از فراغت از خانه تکانی به پختن شیرینی‌ها و حلواها مشغول می‌شدند از جمله: نون شیری، نون برنجی، حلوا کنجدی، حلوا جزی، مارمرده، پشتزیک، باباتو و سمنو.

تخمه‌ی آفتابگردان و کدو شور می‌کردند و تخم مرغ‌های آب‌پز شده را با پیاز قرمز رنگ می‌کردند. برای سبزه‌ی سفره‌ی عید، گندم، عدس و ماش را سبز می‌کردند

حلوای جزی به نیت درگذشتگان

3 روز مانده به عید، حلوای جُزی(گردویی) درست می‌کردند و آن را به صورت «کُلچِه کُلچِه» (کلوچه کلوچه) در می‌آوردند و به نیت اموات و درگذشتگان خود بین همسایه‌ها و فامیل تقسیم می‌کردند و می‌گفتند: امشب و فردا شب، «بو» (بوی غذا) هست.

با علفه‌ی اول و علفه‌ی دوم آشنا شوید

دو شب مانده به عید، همه‌ی اهالی نصرآباد به نیت مردگان خود و برای دام‌هایی که داشتند، روی در خانه و در طویله، شمع روشن می‌کردند که به این شب، شب علفه‌ی اول(کانه علفه) می‌گفتند. همچنین در شب عید هم برای اعضای خانواده بر روی در اتاق شمعی روشن می‌کردند که به شب علفه‌ی دوم(علفه نو) معروف بود. مثلاً اگر تعداد اعضای خانواده 5 نفر بود، 5 شمع روشن می‌کردند. این که چرا به این شب‌ها علفه می‌گفتند تا حالا برای ما مشخص نشده است.

غذای شب عید

اکثر خانوده‌ها شب عید نوروز، غذای‌شان سبزی پلو با ماهی بود. خانم‌ها سبزی آن را از تپه‌های اطراف جمع می‌کردند. این سبزی‌ها عبارت بودند از: «ناریجه»، «چُلُو چَرب کُنَک»، «برگ سیر» و «برگ باقله». از «زوله» و «اُجی» هم برای ‌پر کردن شکم ماهی استفاده می‌شد. همچنین «علی قُوقُو» و «تِمّان زَن قاضی» هم برای مصرف در ماش پتی و ...بود.

قرض دادن به همسایه ممنوع

یکی دیگر از باورهای قدیم این بود که چند روز قبل از عید نباید از همسایه قرض بگیرند، به خصوص ماست و سبزی و اگر به ناچار می‌خواستند ماست قرض بگیرند، در عوض آن کاسه‌ای شیر به همسایه می‌دادند.

سینی‌های هفت سین که سفره شد

خانم‌های منزل، هفت سین را داخل یک سینی بزرگ می‌چیدند و قرآن، نون عیدی، شیرینی‌‌های دست پخت خودشان، سنجد، میوه و ... هم داخل آن می‌گذاشتند و در حقیقت این سینی‌ها، برای آنان حکم سفره را  داشت.

زمانی که به دلیل وضعیت اجتماعی و مالی، به تعداد اتاق‌های یک خانه اضافه شد،اغلب اتاقی را برای پذیرایی از مهمانان انتخاب می‌کردند که به اتاق مهمانی معروف بود. سفره‌ی عید را در این اتاق پهن می‌کردند و مهمانان در آن‌جا پذیرایی می‌شدند. هر چند برخی خانواده‌ها هنوز به همین شکل عمل می‌کنند اما با آمدن مبل و صندلی و ... شیوه‌ی پذیرایی در بسیاری از خانواده ها تغییر کرده و غیر از ساعت تحویل سال که سفره‌ی هفت سین پهن است، دیگر سفره برچیده می‌شود. اما تا همین چند سال قبل حتی تا سیزده بدر سفره‌ها پهن و آماده‌ی پذیرایی بود.

دید و بازدید مردم روستا از همدیگر

پس از تحویل سال، همه‌ی خانواده‌ها به دیدار هم می‌رفتند. در این میان بچه‌ها گوی سبقت را از بزرگ‌ترها می‌ربودند و دسته دسته و شادی کنان به‌قولی حتی یک خانه را هم ور نمی‌دادند. آن زمان‌ها، عیدی بیشتر مرغانه (تخم مرغ)، جُز (گردو)، سنجد، انار شیرین و ... بود که کم کم پول هم به آن اضافه شد.

در طول ایام نوروز همگی شاد و خوشحال بودند و دور هم جمع می‌شدند و در این میان بازی‌های مختلفی مثل «سوسوتله بازی»، ا... کلنگ بازی، پا چو سواری، جز بازی و تاب بازی می‌کردند. 

نصرآبادی‌ها و «سیزده بدر»

در سیزده بدر، به تپه‌های اطراف و یا زمین‌های حاشیه‌ی روستا می‌رفتند و دور یکدیگر جمع شده و غذایی که در منزل تهیه کرده بودند را می‌خوردند. در این روز آتش روشن کرده و برخی از روی آن می‌پریدند و این شعر را می‌خواندند:

سیزده به در     چهارده به جاش

سال دیگه        خانه شوهر، بچه بغل

حاج اکبر قربانی درباره‌ی 13 بدر به ما گفت: «بعضی سال‌ها بیشتر مردم به محوطه‌ای باز که در کنار چنار بزرگ روستا بود می‌رفتند. این چنار در محوطه‌ی حمام قدیمی روستا بود.»

مادر شهید نظری در خصوص تاب بازی دختران در سیزده بدر با خنده به ما گفت: وقتی سیزده بدر می‌رفتند، مردان‌ بزرگ‌تر روی درختان تاب می‌انداختند و دخترها جمع می‌شدند و تاب بازی می‌کردند. در حین تاب خوردن باید نام نامزدشان را می‌گفتند وگرنه یکی از دوستان‌شان که پایین تاب بود، با چوب آن‌ها را می‌زد،  بیچاره اونهایی که نامزد نداشتن بیشتر چوب (شموش) می‌خوردند.

آمیختگی آداب ملی با آداب مذهبی

مردم نصرآباد بعد از 13 بدر و در چهارشنبه‌ی اول بعد از آن به زیارت امام‌زاده بادو، پنج‌شنبه به زیارت امام‌زاده‌ای در ولیک آباد و جمعه به امام‌زاده عبدا... گرگان می‌رفتند. آن‌ها در سال‌‌های نه چندان دورگاهی قرن‌آباد و روشن‌آباد هم می‌رفتند و هنوز هم این رسم در برخی خانواده‌ها معمول است.

نصرآبادی‌ها بعضی وقت‌ها برای زیارت امام‌زاده‌ها با اهالی روستاهای اطراف مثل باغ‌گلبن و نومل هماهنگ می‌کردند و به شکل دسته جمعی به زیارت امام‌زاده بادو، ولیک آباد و امام‌زاده عبدا... می‌رفتند./پاسرو

ارسال نظر

آخرین اخبار