می نویسم به نام او ، برای آنکه اشک هایم قبله ای جز او نیافتند. می نویسم از طرف مردمی که آسمانشان قبله ی اوست. برای کسی که می داند اسرار قلبمان را و ما گاهی فراموش می کنیم که او می داند.

بارها روی تو را دیدم ولی نشناختم!...

گلستان 24 : می نویسم به نام او ، برای آنکه اشک هایم قبله ای جز او نیافتند. می نویسم از طرف مردمی که آسمانشان قبله ی اوست. برای کسی که می داند اسرار قلبمان را و ما گاهی فراموش می کنیم که او می داند.

برای عادلانه هایت می نویسم که هیچگاه حق کسی را ضایع ننمودی.

زمین نقطه ای سیاه شده که قدم هایم بر رویش می لغزد و دیگر جایی برای ایستادن ندارد ، دستانم به سمت آسمانت قد کشیده اند، التماست می کنم، آنگاه که قلمم می لرزد و می نویسد، از آب هم روان تر، مگر قلب شکسته هم حد و مرز می شناسد!

خودم انسانهایی را دیدم که زیر بارانت می دویدند و پناه می جستند، غافل از این که تو خود پناهشان بودی و لحظه به لحظه همراهشان. می گفتی که این قطرات رحمت من است که به سویتان می آید ولی آنها غافل تر از قبل...گویا صدایت را نمی شنیدند! صدایت را به گوش هایم آشنا کن چنانکه دنیایم به سویت سجده کند و بر خاک بیافتد!

 اشک هایم

می نویسم برای خاک برای چشمه های حیاتش نثار غربت یارانش!...

بارالها! ما نیاز داریم که هر شب برایت درد و دل کنیم، شاید میان درد و دل هایمان یادمان بیفتد که دلی شکسته یا حقی را ضایع کرده ایم! به ما یادآوری کن نیازمندیمان را که ما بس فراموشکاریم.

بارالها! ما نیاز داریم به بی نیازی تو! ما را قدر دان خودت قرار بده.

ای شهید  ای آنکه بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود برنشسته ای دستی برآر و  ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.  شهید آوینی

 

ارسال نظر

آخرین اخبار