به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه؛

شهید ترمیمی:تو خواب بهم گفتند،همسر آیندت این خانم است.

گفت و گو با همسرشهید مدافع حرم؛یدالله ترمیمی

به گزارش گلستان24؛آسمانی ترین و زلال ترین عشق، به نام امیرالمومنین و فاطمه ی زهرا(س ) ثبت شده است،اما در بین زمینی ها هنوز هم هستند کسانی که با تاسی از این دو بزرگوار خانه عشق و محبت شان را بنا می کنند

.یدالله و همسرش؛ نمونه ای از عشق های زمینی اند و حالا الگویی شده اند برای جوانان شهرشان؛یدالله ترمیمی و نسرین پایا 4سال پیش زندگی مشترک شان را آغاز کردندو در نهایت بعد از 3سال دلدادگی ،فروردین 95 با گذشتن از همه خواسته ها و آرزوهایشان  پا به عرصه جهاد،برای دفاع از دین شان گذاشتند.

به علت این روز فرخنده پای صحبت عاشقانه های همسر شهید نشستیم

اولین دیدار 

شهریور 93،شب ولادت حضرت معصومه بود که برای اولین بار برای نماز  به مسجد جامع شهرمان رفتمآنجا یک خانم مسن از من خواست که پذیرایی را  به عهده بگیرمحین پذیرایی مادر و خواهر شهید من رو دیدند و بعدش از من اجازه خواستند که برای خواستگاری بیایند وقتی که آمدن و مهر هردویمان به دل هم افتاد و در نهایت بعد از چند جلسه خواستگاری به عقد هم در امدیم.

می خواهم با تو عاقبت بخیر شوم

اولین جایی که بعد عقد رفتیم گلزار شهدای امامزاده عبدالله مزار عموی شهیدش بودیادم هست به او گفتم: من توی زندگی با شما دنبال عاقبت بخیری هستم وامیدوارم خوشبخت ترین ادما باشیم و عشق ما از یک عشق زمینی فراتر است و ان شاءالله به عشق آسمانی برسد. 

نوکری نوکرای حسین 

در طول زندگی مشترک با خصوصیاتش آشنا شدم واقعا مهربان و با محبت بود،خوش اخلاق و خوش خنده قلب رئوف و پاکی داشت از سختی ومشکلات  بیرون چیزی به من منتقل نمی کرد، با وجود خستگی زیاد در کارهای  منزل به من کمک می کرد وهیچ منتی هم نداشت و میگفت:تمام زندگیم وقف امام حسین است و امیدوارم من رو به نوکری نوکراش قبول کنه.

روز مرد

برای روز مرد کلی فکر  تو ذهنم بود و از قبل برنامه ریختم   که هر چی کلاس خصوصی کار کردم و پول هایی که پس انداز کردم ،گوشی مورد علاقه اش رو بگیرم طبق محاسباتم روز مرد سوریه بود و تصمیم گرفتم موقع برگشت از سوریه با یک دسته گل  به استقبالش برم اما قسمت نشد و حضرت زینب خریدار همسرم شد..

عمودی میرم،افقی میام

هر وقت می رفت ماموریت شوخی می کرد می گفت عمودی میرم، افقی برمی گردم دفعه آخر که رفت همه شوخی هاش ،جدی شد و افقی برگشت.

هر روز گل می گرفت برام

همیشه هر وقت که می خواست بیاد خونه،با گل می اومد.منم روزی که قرار بود پیکر همسرم رو  برای وداع بیارن، تمام خانه را گلباران کردم.و به همکاران شان چند شاخه گل دادم و گفتم فردا برای تشییع به پیکرش بچسبانند.

عشق معنوی 

بعد از ازدواج رفتیم مشهد.توی صحن که نشسته بودیم از علاقه اش به امام حسین و امام رضا برایم صحبت کرد،می گفت عشق معنوی امام رضا (ع) تمام وجودم رو پر کرده. و اونجا بهم گفت زیارت عاشورا براش بخونم و فهمیدم به خواندن زیارت عاشورا خیلی علاقه دارد.در وصیت نامه اش هم این موضوع را قید کرده بود.

رویای صادقه یدالله

روزی که به همراه مادرش برای خواستگاری آمدند.گفت می خواهد با من به تنهایی صحبت کند.چند مورد از خودش و از کارش گفت و خواست جواب من رو بدونه.برام عجیب بود که چطور هیچ شرط و ملاکی مطرح نکرد.بعد ازدواج گفت: چند سال پیش،تو رو توی خواب دیدم که لباس سبز تنت بود وبهم گفتن همسر آیندت این خانم هست.

)اون روزی که من رفته بودم مسجد جامع و برای اولین بار ایشان و مادرش من را دیدند، زیر چادر مانتو سبز تنم بود.

قبل رفتن به سوریه هم برام لباس سبز خرید.)

روز دل کندن یدالله

هرچندگذشتن وراضی شدن سخت بود، ولی من راضی بودم واجباری درکارنبود.می دیدم که چه شوقی واسه رفتن داره.شب اعزامش باهم رفتیم مسجد ،بعدنماز به رستوران واسه صرف شام رفتیم.

وقتی ازدرخونه کاسه آبی پشت سرش ریختم...قلبم انگارهمون لحظه داشت میزدبیرون وبغض سنگینی داشت خفه م میکرد.دلم آشوب بود.ازهمون لحظه دلتنگیم شروع شد.ولی سعی کردم طوری رفتارکنم که نگران نشه.

حتی اشکی واسه رفتنش نریزم که نکنه دلش بلرزه.

روزای اول هرروزچندبارتماس می گرفت. ازحرم حضرت زینب(س)وغربت اونجابرام میگفت.

میگفت کاش کنارش بودم وغربت اونجارومیدیدم.

آخرین باری که تماس گرفت۸فروردین۹۶بودو...

آخرین جملاتی که بینمون ردوبدل شداین بودکه گفتم مراقب خودت باش،

یه یدالله که بیشترندارم.

توجوابم گفت:نگران نباش ،من هرلحظه بیادتم.

بعداین تماس دیگه تماس نگرفت. 

تا این 12فروردین 96، آسمونی شد.

انتهای پیام/م

 

ارسال نظر

آخرین اخبار