یادداشتی به قلم حسین پائین محلی کارشناس فلسفه گلستانی؛

نمازبه عنوان عملی که درطول شبانه روز چندین بارتکرارمیشود مستلزم مقدماتی است که این مقدمات مارابرای حضورفعالانه ودرست درجامعه آماده میکند. این مقدمات چنانکه اشارت رفت چون نماز از دریچه های مختلفی قابل تفسیروتعبیرهستند که دراینجاماصرف به کارکرداجتماعی پرستش به شکل نماز و نقش آن درپیشگیری ازآسیبهای اجتماعی می پردازیم.

نقش دین درجلوگیری از آسیبهای اجتماعی بانگاهی به نماز در مثنوی

به گزارش گلستان24، حسین پائین محلی کارشناس فلسفه گلستانی طی یادداشتی با موضوع نقش دین درجلوگیری از آسیبهای اجتماعی بانگاهی به نماز در مثنوی نوشت:

برخی چیزها دربشر ذاتی است وبرخی چیزها عرضی.مراد از ذاتی نیاز فطری است که قابل نفی نیست وبابشرعجین شده همچنانکه تری برای آب وسوزندگی برای آتش وروشنایی برای نور و....وبرخی عرضی ودربستر تاریخ به عنوان ضرورت بشربه آن تکیه میکند مثل کامپیوتر.

زیباگرایی٬علت جویی٬عدالت گرایی٬تعالی جویی وپرستش جزونیازها وخصوصیات ذاتی بشراند که ازانسان نخستین تاکنون این نیاز وجود داشته هرچند دربرهه های زمانی وتحت عواملی شکل این ویژگیهامتفاوت بوده ودرهمه انسانها کاملایکسان نبوده اما نفس این ویژگیها یکسان بوده.

حس نیاز به پرستش ناشی از فطرت پاک وخداجوی انسانهادارد که خودرادربرابریک موجود برترخاضع میکنند وبه عبادت او مشغول میشوند.

فیلسوفان ملحدی چون راسل وفوئرباخ جهل اولیه انسان نسبت به طبیعت وعوامل طبیعی راعامل پرستش یک موجود وهمی میدانند درحالیکه باوجود چندهزارسال از انسانهای اولیه این حس درانسان نه تنها نفی نشده بلکه تقویت گردیده ویکی از دلایل اثبات خداوند هم همین حس پرستش وحس زیباجویی وتعالی وفطرت است که ورای همه مادیات به وجود برترازخود اذعان میکند

این شکل پرستش درطول تاریخ به اشکال گوناگونی بوده واز ادیان ابتدایی  تافلسفی وابراهیمی راشامل میشود چنانکه درهمه این ادیان میتوان به ریشه های مشترک اشاره کرد.چنانکه درادیان ابتدایی ممکن است کمی نوعش متفاوت باشد اما درادیان ابراهیمی که بشرمتمدن شده وبراساس تعالیم پیامبران دین داربوده به اشکال مشترک دست یازیده اند.

بخشی ازاین پرستش درقالب احکام فقهی وبرخی رسومات واعمال عبادی راشامل میشود که به عنوان نمونه میتوان از نماز به عنوان یکی از مهمترین اعمال عبادی وفقهی درادیان ابراهیمی به خصوص اسلام یاد کرد

دراسلام وکتاب آسمانی مسلمانان برنماز وشرایط برپایی آن بادقت وباتاکید فراوان یاد شده است وازابعاد گوناگون به آن توجه شده است.تعدادآیاتی که درباب نماز درقرآن نازل شده حدود۹۰بارمستقیم به کلمه نماز وحدود۹۰۰بارمشتقات ومفاهیم واعمال مربوط به نماز وحدود ۱۹هزار روایت-حدود یک سوم-راشامل میشود.دراسلام نمازجزو فروع دین است که مسلمانان ملزم به خواندن آن درطول شبانه روزهستند.درکنار نمازهای یومیه وواجب نمازهای مستحبی ویا نمازهای سیاسی عبادی چون نماز جمعه ویا نمازهای آیات هم وجود دارند.

همانطورکه درسطورقبل به آن اشاره شد دامنه بحث وبررسی درباب نماز وپرستش بسیاروسیع است وبسته به نگاه پژوهشگرمیتوان به آن پرداخت.مثلا نقش نماز درجلوگیری ازارتکاب گناه٬نقش نماز درطهارت نفس٬نقش نماز دردینداری٬نقش نماز دربهداشت جسمی وروانی٬ویا کارکرد اجتماعی نماز ونقش آن درجلوگیری ازآسیبهای اجتماعی.

یکی از رشته هایی که در روانشناسی غربی به راه افتاد ودراصطلاح امروزیها درجامعه کاربرد بسیارداشت وبازارش گرم شد معنادرمانی است.فرانکل بنیانگذاراین رشته است.

دراین رشته برمعنادرمانی به عنوان راهی برای التیام دادن به دردهای روحی وروانی بشر نگاه شده که میتواند ازدردهای مابکاهد وزندگی رابرای ما معنی کند.

همینطور الکسیس کارل که بحث نیایش رامطرح کرد ونقش نیایش درسلامت جسمی وروحی فرد وجامعه را رصد کرد.

نمازبه عنوان عملی که درطول شبانه روز چندین بارتکرارمیشود مستلزم مقدماتی است که این مقدمات مارابرای حضورفعالانه ودرست درجامعه آماده میکند.

این مقدمات چنانکه اشارت رفت چون نماز از دریچه های مختلفی قابل تفسیروتعبیرهستند که دراینجاماصرف به کارکرداجتماعی پرستش به شکل نماز و نقش آن درپیشگیری ازآسیبهای اجتماعی می پردازیم.

دانشمندان علوم اجتماعی صرف نظراز اعتقادات شخصی به کارکرد دین واعمال دینی چون نماز در جلوگیری ازآسیبهای اجتماعی تاکید دارند.وقتی خداوند درقرآن میفرماید نماز از فحشا ومنکرات جلوگیری میکند دامنه کارکرد نماز راباید به بسیاری از موضوعات کشاند.

به همین دلیل برخی عرفا درتبیین عرفان خود به زبان شعربه نماز بسیارتوجه کرده اند ونمازرایکی از محوری ترین موضوعات خود قرار داده اند.از رفتاری عاشقانه تاعارفانه وعالمانه وعابدانه وشاعرانه!

اگرعرفان را درکی زیباشناسانه ازدین بدانیم که درصدد کارکردی کردن دین وزیباکردن آن درعالم برای انسان است وهمانطورکه پیشتر درباب نماز درآیات و روایات آمد.

نقش نمازدردین رامهم بدانیم اشارات غیر مستقیم وعبارات مستقیم درباب نماز درادبیات عرفانی نشان از کارکرد نماز درادبیات وعرفان دارد چراکه عرفان به دنبال حاکم کردن درک زیباشناسانه ازدین درعالم است ونماز اینجا پلی است بین انسان وهستی.

وبه این دلیل درادبیات عرفانی ما به نماززیاد پرداخته شده وازابعاد گوناگون مورد بررسی قرارگرفته است.اینکه شرایط نمازگزارچیست وآداب نمازراچگونه وچراباید رعایت نمود. دراندیشه وجهان بینی مولوی چه درمثنوی معنوی وچه آثاردیگر شاهد توجه وتمرکزمولوی براین مقوله ایم حتی مولوی درآستانه مرگ ووداع باخانواده اش فرزندش رابه اقامه نماز امرمیکند.مولانانیز درتبعیت ازبزرگان دین نماز را عامل خوبی ها میداند:بادشهوت بادحرص وباد آز/برداوراکه نبود اهل نماز

به گزارش گلستان24، نماز به انسان قدرت تشخیص میدهد چراکه تقوی الهی منتج به تقویت ایمان وایمان برای انسان مومن قدرت تشخیص وبصیرت میدهد لذا اهل نماز بصیرند ومنافقان رامی شناسند وچشم جان بین وجهان بین دارند:

آن منافق با موافق در نماز

از پی استیزه آید نه نیاز

در نماز و روزه و حج و زکات

با منافق مؤمنان در برد و مات

مؤمنان را برد باشد عاقبت

بر منافق مات اندر آخرت

گرچه هر دو بر سر یک بازی‌اند

هر دو با هم مروزی و رازی‌اند

هر یکی سوی مقام خود رود

هر یکی بر وفق نام خود رود

مؤمنش خوانند جانش خوش شود

ور منافق تیز و پر آتش شود

نام او محبوب از ذات وی است

نام این مبغوض از آفات وی است

میم و واو و میم و نون تشریف نیست

لطف مؤمن جز پی تعریف نیست

گر منافق خوانیش این نام دون

همچو کزدم می‌خلد در اندرون

گرنه این نام اشتقاق دوزخست

پس چرا در وی مذاق دوزخست

زشتی آن نام بد از حرف نیست

تلخی آن آب بحر از ظرف نیست

حرف ظرف آمد درو معنی چون آب

بحر معنی عنده ام الکتاب

بحر تلخ و بحر شیرین در جهان

در میانشان برزخ لا یبغیان

وانگه این هر دو ز یک اصلی روان

بر گذر زین هر دو رو تا اصل آن

زر قلب و زر نیکو در عیار

بی محک هرگز ندانی ز اعتبار

هر که را در جان خدا بنهد محک

هر یقین را باز داند او ز شک

در دهان زنده خاشاکی جهد

آنگه آرامد که بیرونش نهد

در هزاران لقمه یک خاشاک خرد

چون در آمد حس زنده پی ببرد

حس دنیا نردبان این جهان

حس دینی نردبان آسمان

صحت این حس بجویید از طبیب

صحت آن حس بجویید از حبیب

صحت این حس ز معموری تن

صحت آن حس ز تخریب بدن

راه جان مر جسم را ویران کند

بعد از آن ویرانی آبادان کند

کرد ویران خانه بهر گنج زر

وز همان گنجش کند معمورتر

آب را ببرید و جو را پاک کر

بعد از آن در جو روان کرد آب خورد

پوست را بشکافت و پیکان را کشید

پوست تازه بعد از آنش بر دمید

قلعه ویران کرد و از کافر ستد

بعد از آن بر ساختش صد برج و سد

کار بی‌چون را که کیفیت نهد

اینک گفتم این ضرورت می‌دهد

گه چنین بنماید و گه ضد این

جز که حیرانی نباشد کار دین

نه چنان حیران که پشتش سوی اوست

بل چنان حیران و غرق و مست دوست

آن یکی را روی او شد سوی دوست

وان یکی را روی او خود روی اوست

روی هر یک می‌نگر می‌دار پاس

بوک گردی تو ز خدمت روشناس

چون بسی ابلیس آدم‌روی هست

پس بهر دستی نشاید داد دست

زانک صیاد آورد بانگ صفیر

تا فریبد مرغ را آن مرغ‌گیر

بشنود آن مرغ بانگ جنس خویش

از هوا آید بیاید دام و نیش

حرف درویشان بدزدد مرد دون

تا بخواند بر سلیمی زان فسون

کار مردان روشنی و گرمیست

کار دونان حیله و بی‌شرمیست

شیر پشمین از برای کد کنند

بومسیلم را لقب احمد کنند

بومسیلم را لقب کذاب ماند

مر محمد را اولوا الالباب ماند

آن شراب حق ختامش مشک ناب

 

باده را ختمش بود گند و عذاب

 

منافق نیز چون مومن درصف نماز می آید اما نماز او حقیقی نیست.نمایش است.ریا کاری است.او رابه حقیقت نماز راهی نیست

منافق  نماز میخواند امانمازنمیگذارد چراکه شرط اول بندگی اقراربندگی به توحیداست که منافق بانفاق خود نفی کننده این حقیقت بزرگ عالم است

نمازاوج اقراربندگی ونیایش است وبه تعبیرشهید آوینی حرکت تاریخ در راستای استقرارحکومت نمازگزاران است.

نمازبایدازسراخلاص گزارده شود وچنین نمازی انسان رامتوجه خویش میکند تا مومن ازخود مواظبت کند دربرابروساوس شیطانی.نمازحقیقی ازمومن انسان کاملی میسازد که اولا خطاپوش است و( تعبیرحافظ:پیرماگفت خطابرقلم صنع نرفت/آفرین برنظرپاک خطاپوشش باد)ثانیا عیب گیرنیست وخود رابری از اشتباه نمیبیند نه برخلاف آن چهارکسی که درمسجد رفتند ودرنماز ازنفس خود پیروی میکردند:

چار هندو در یکی مسجد شدند

بهر طاعت راکع و ساجد شدند

هر یکی بر نیتی تکبیر کرد

در نماز آمد بمسکینی و درد

مؤذن آمد از یکی لفظی بجست

کای مؤذن بانگ کردی وقت هست

گفت آن هندوی دیگر از نیاز

هی سخن گفتی و باطل شد نماز

آن سیم گفت آن دوم را ای عمو

چه زنی طعنه برو خود را بگو

آن چهارم گفت حمد الله که من

در نیفتادم بچه چون آن سه تن

پس نماز هر چهاران شد تباه

عیب‌گویان بیشتر گم کرده راه

ای خنک جانی که عیب خویش دید

هر که عیبی گفت آن بر خود خرید

زانک نیم او ز عیبستان بدست

وآن دگر نیمش ز غیبستان بدست

چونک بر سر مرا ترا ده ریش هست

مرهمت بر خویش باید کار بست

عیب کردن خویش را داروی اوست

چون شکسته گشت جای ارحمواست

گر همان عیبت نبود ایمن مباش

بوک آن عیب از تو گردد نیز فاش

لا تخافوا از خدا نشنیده‌ای

پس چه خود را ایمن و خوش دیده‌ای

سالها ابلیس نیکونام زیست

گشت رسوا بین که او را نام چیست

در جهان معروف بد علیای او

گشت معروفی بعکس ای وای او

تا نه‌ای ایمن تو معروفی مجو

رو بشوی از خوف پس بنمای رو

تا نروید ریش تو ای خوب من

بر دگر ساده‌زنخ طعنه مزن

این نگر که مبتلا شد جان او

در چهی افتاد تا شد پند تو

تو نیفتادی که باشی پند او

زهر او نوشید تو خور قند او....

نماز انسان را فانی درخدامیکند چنانکه دربرخی متون عرفانی منثور به داستان زخمی شدن پای مبارک امام علی (ع)دریکی ازجنگها اشاره میکند که طبیب دروقت نماز آن تیر را از پای ایشان درآورد

واین نشان دهنده رهایی انسان ازدنیا ومافیهاست ونماز کلید این آزادگی.

واینجاست که انسان بااین نمارونیاز وپرستش به درگاه خداوند به مقام والای خلیفة الهی می رسد ومولانا که خود ازبزرگان عرفان است درستایش علی(ع)به گونه ای سخن میگوید که اشاره شد.

انتهای پیام/

ارسال نظر

آخرین اخبار