در امتداد 8 سال دفاع مقدس؛

بانوی انقلابی استان گلستان با بیان اینکه امروز جنگ تمام نشده و تنها جای سنگرها عوض شده، گفت: اگر همسرم توان جنگ داشت و جانبازی اش او را کم توان نکرده بود، حتماً تشویقش می کردم که به مدافعان حرم بپیوندد. دلم می خواست مدافع حرم بانو حضرت زینب (س) باشد.

بانوی رزمنده بسیجی گلستانی، حال و هوای حرم دارد + تصاویر

به گزارش گلستان24، زنان ایرانی در پیچ و خم اتفاقات و حواث ریز و درشت کشور نقش تاریخ سازی داشته اند، که این نقش در دروان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بیشتر نمایان شده است. اثر گذاری و حضور بانوان در بتن حوادث ملی و تاریخی گاه به دلیل نگاه مدیریتی آن ها در خانه و گاه به سبب احساس مادرانه شان بوده که موجب ایجاد پویایی در مردان برای مبارزه با بدخواهان  و حفاطت از خاک این سرزمین شده است.

یکی از آن شیرزنان جسور ایرانی، بنت الهدا سوخته سرایی بانوی گلستانی است که در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی علیرغم سن پایین خود سعی کرده نقش آفرینی هر چند کوچکی داشته باشد، با وی در این باره به گفتگو نشسته ایم:

درباره اش از قبل شنیده بودم، دلم می خواست بیشتر درباره اش بدانم. قرار ملاقاتمان در دفتر تحریریه بود، وقتی آمد با لیوان چای به استقبالش رفتم، دلم می خواست هر چه سریعتر با او برای مرور خاطراتش همراه شوم که خودش بعد از سکوتی چند دقیقه ای، سر صحبت را باز می کند:

حدوداً ۱۲ سالم بود که انقلاب شد. ما در روستای دارکلاته شهرستان رامیان زندگی می کردیم، ولی برای حضور در تظاهرات ها همراه مادرم به علی آباد کتول می آمدیم.

مادرم اگر چه سواد نداشت، اما به شدت حامی انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) بود و من و برادرانم را برای حضور در فعالیت های انقلابی تشویق می کرد. 

ماجرای آشنایی با اندیشه های امام

خانواده ما آدم های مذهبی بودند و من از قبل با روحانیت آشنا بودم، اما یک روز خانمی در یک مراسم مذهبی به طور ناشناس نوار سخنرانی و عکسی از امام خمینی (ره) به دستم داد و من از این طریق با اندیشه های امام خمینی آشنا شدم و درباره ایشان با خانواده صحبت کردم. وقتی سخنرانی و جمله رژیم شاهنشاهی باید از بین برود ایشان را در آن نوار شنیدم، احساس کردم خداوند این مرد بزرگ را فرستاده تا ما را نجات دهد.

بعد از مدتی با خانمی به نام اشرف گیلک آشنا شدم که خواهرش در حوزه علمیه تحصیل می کرد و مبلغان را از قم به این منطقه می آورد تا برای خانم ها جلسه بگذارد و آن ها را با اندیشه های امام خمینی (ره) و خیانت های رژیم پهلوی آشنا کند. من و مادرم هم با دعوت از خانم ها، به آن ها در شکل گیری جلسات در شهرها و روستاهای اطراف، کمک می کردیم.

hodasokhtesaraii1

درس حجاب را در مکتب مادرم آموختم

وی در بخشی از صحبت هایش درباره وضعیت مدارس روزهای قبل از انقلاب می گوید: آن روزها معلم های ما با حجاب نبودند، به ما هم می گفتند راحت باشید، می توانید روسری هایتان را بردارید، وضع تلویزیون هم اسفناک بود که من درس حجاب را از مادرم آموختم.

کلاس های درسمان مختلط بود

سوخته سرایی با اشاره به کلاس های مختلط دانش آموزان در مقاطع تحصیلی، اظهار می کند: دوره ابتدایی ام را تمام کرده بودم و می خواستم وارد مقطع راهنمایی شوم، که به دلیل نداشتن مدرسه راهنمایی در روستای دارکلاته، 2 سال از تحصیل بازماندم. وقتی هم که مدرسه تاسیس شد، همه کلاس هایش مختلط بود، نصف سال تحصیلی آن جا درس خواندم، اما نتوانستم این شرایط را تحمل کنم و به همین دلیل برای ادامه تحصیل به علی آباد کتول آمدم.

گفتیم؛ معلم بی حجاب نمی خواهیم

وی می افزاید: بعد از انقلاب هم، 6 ماه مدرسه ها تعطیل شد، وقتی به مدرسه آمدیم دیدیم، خانم معلم ها هنوز بدون حجاب به مدرسه می آیند، با دانش آموزان تصمیم گرفتیم هر معلمی که این طور وارد کلاس شد، کلاسش را ترک کنیم، معلم ها ناراحت می شدند و به مدیر مدرسه اطلاع می دادند و مدیرمان هم از ما علت را جویا شد. که در پاسخ به وی گفتیم؛ ما انقلاب کرده ایم، شهید داده ایم و از بند اسارت رها شده ایم، حالا نمی خواهیم معلم بی حجاب داشته باشیم، که بعد از این قضیه بعضی از معلم هایمان انتقالی گرفتند و بعضی هایشان هم حاضر شدند با مقنعه و حجاب به ما درس بدهند.

کلاغ سیاه آمد!

در خیابان با چادر و پوشیه راه می رفتیم سرمایه داران و شاه دوستان به ما طعنه می زدند و می گفتند «کلاغ سیاه آمد»، اما برایم اهمیتی نداشت چون هدف بزرگتری داشتم و برای آن تلاش می کردم.

از پشت بلندگوی مسجد مردم را برای حضور در جلسات دعوت می کردم 

در آغازین روزهای پیروزی انقلاب، وقتی می خواستیم جلسه ای بگذاریم، آن قدر شرایط حساس بود و متولی مسجد محله مان هنوز ترس روزهای شاهنشاهی دردلش مانده بود؛ می ترسید از بلندگو زمان و مکان جلسات را برای حضور مردم، اعلام کند که من خودم می رفتم پشت بلندگو و از مردم دعوت می کردم که به جلسات ما بیایند.

madraki97942

با روحیه انقلابی وارد ستاد پشتیبانی جبهه شدیم

این بانوی انقلابی درباره فعالیت های دوران جنگ تحمیلی اش، می گوید: وقتی جنگ آغاز شد، با همان روحیه انقلابی به همراه مادر و برادرم وارد ستاد پشتیبانی جبهه شدیم و روزها با شهید ربیعی، شهید شهید زمانی، مادر شهید عربیون، مادر شهید عباس و یعقوب زنگانه و چند نفر بسیجی دیگر به روستاها و شهرهای منطقه می رفتیم تا کمک های مردمی به رزمندگان را جمع آوری کنیم و مردم هم واقعاً آنچه داشتند در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم رزمندگان می کردند. حتی یادم می آید یک بار پیرزنی با یک بسته تاید (پودر لباس شویی) آمد و گفت من چیز زیادی در خانه ام ندارم، اما این تاید را برای رزمندگان می دهم تا لباس هایشان را بشویند.

گاهی هم از کمیته امداد پارچه می گرفتیم  و به فاطمیه دارکلاته می آوردیم، خانم های خیاط هم می آمدند تا برای رزمندگان لباس بدوزند. بعضی خانم ها هم در پخت نان کمک می کردند. 

ماجرای حضور در جبهه

سوخته سرایی اظهار می کند: 2 برادرم در جبهه حضور داشتند، من هم خیلی دلم می خواست آن جا را از نزدیک ببینم و اگر کمکی از دستم بر می آید برای رزمندگان انجام دهم، برای همین هم  در یک روز به سپاه علی آباد کتول رفتم و آمادگی خودم را برای حضور در جبهه اعلام کردم. بعد از چند روز اطلاع دادند که می خواهند یک اتوبوس 47 نفره از خواهران را  به جبهه ببرند که از این تعداد 16 نفر علی آبادی بودند.

madrak9791

وصیت نامه ام را به مادرم دادم

قرار بود قبل از رفتن به جبهه وصیت نامه بنویسم، که چون وصیت نامه برادرم را دیده بودم و خودم هم مشتاق رفتن به جبهه بودم، این کار برایم بسیار عادی بود، وصیت نامه را نوشتم و به مادرم دادم.  ایشان هم من را در آغوش گرفت و گفت به خدا می سپارمت.

پیش از رفتن به جبهه در نهضت سواد آموزی رامیان، آموزش قرآن تدریس می کردم، با اسلحه نیز از طریق اشرف گیلک در همان سال های آغازین انقلاب آشنا شده بودم، یک دوره امدادگری هم در مرکز شیر و خورشید علی آباد کتول دیده بودم. ، برای همین هم وقتی یکی از خانم ها بیمار می شد یا به پانسمان و آمپول نیاز داشت، من آن کار را انجام می دادم.

مقر ما تیپ نبی اکرم (ص) کرمانشاه بود، در آن جا به ستاد پشتیبانی جبهه ملحق شده و کارهایی مختلفی از جمله خیاطی، بسته بندی آجیل، پختن حبوبات، پاک کردن سبزی و... انجام می دادیم.  

یک بار هم برای بازدید و روحیه دهی به رزمندگان به خط مقدم جبهه رفتیم و از مسیر بیستون، اسلام آباد غرب، تِرن، سرپل ذهاب، گیلان غرب، پایگاه شهید بابایی، پادگان ابوذر گذشتیم. رزمندگان وقتی ما را با حجاب چادر در خط مقدم می دیدند، برای دفاع از خاک کشور انگیزه ای دوچندان  می گرفتند.

رزمندگان می گفتند؛ در جبهه پشتمان به شما شیرزنان گرم است

یکی از رزمندگان هنگام بازدید ما از خط مقدم جبهه جلو آمد و گفت: ما اینجا می جنگیم چون می دانیم پشتمان گرم است و شما شیرزنان درون خانه ها را مدیریت می کنید. سفارش ما رزمندگان اسلام به شما بانوان این است که حجابشان را رعایت کنید و پشتیبان ولایت فقیه باشید.

 موقع بازدید از جبهه، خمپاره های منفجر شد که صدای مهیبی داشت، قلبم از شدت لرزش آن دچار مشکل شد و من را به بیمارستان بردند، بعد از آن علیرغم میل باطنی ام، دیگر نتوانستم در جبهه حاضر شوم، اما اینجا، در پشت جبهه، هر هفته با گروهی از بانوان شهرستان به دیدار خانواده شهدا می رفتیم و از آن ها سرکشی می کردیم تا اگر به چیزی نیاز دارند برایشان تهیه کنیم.

madraki97941

همسرم جانباز است

بعد از جنگ با جانبازی ازدواج کردم که هم موج گرفته و هم شیمیایی است، این روزها که سنش بالاتر رفته، اثرات جانبازی هم در وجودش بیشتر نمایان شده، گاهی روزها پشت متکاهای منزل سنگر می گیرد و احساس می کند از طرف دشمن به همسنگرهایش حمله شده، دیدن این لحظه ها و درد کشیدن هایش، برایمان بسیار زجر آور است.

همسرم سالم بود تشویقش می کردم سوریه برود

وی با اشاره به اینکه جنگ تمام نشده، فقط سنگرها عوض شده، می افزاید: اگر همسرم سالم بود و توان جنگ داشت، حتما او را تشویق می کردم که به سوریه رفته و مدافع حرم شود.

این بانوی انقلابی می گوید: در همه ی فعالیت های انقلابی، نیّتم جهاد در راه خدا بود و امروز با داشتن فرزندانی انقلابی و مؤمن احساس می کنم پاداش خودم را از خداوند گرفته ام. 3 فرزند دارم، علی دانشجوی دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران، ابوالفضل دانشجوی دانشکده سماء علی آباد کتول و آتنا فارغ التحصیل علوم دینی از حوزه علمیه است که کتاب «خلاصه نویسی اصول کافی» را در کارنامه خود دارد.

سوخته سرایی می گوید: به نظر من زن، معلم یک خانواده است که اگر خودش درست تربیت شود، قطعاً خانواده را هم در مسیر خوشبختی و کمال هدایت می کند. برای همین هم است که دشمن همه تلاش و تمرکز خود را برای انحراف زنان مسلمان به ویژه ایرانی صرف می کند، که بانوان ما باید با تمسک به ائمه اطهار (ع) و الگو گیری از بانوی بزرگ عالم حضرت فاطمه (س)، توطئه های دشمن را نقش برآب کنند.  

گزارش: نرگس تجری

انتهای پیام/

منبع: گلستان ما

ارسال نظر

آخرین اخبار