شاعر غزل «علی ای همای رحمت» که اشعار وی شهرت جهانی دارد زبان گویای مردم آذری زبان برای بیان محبت و دلبسنگی آنها به ارزش های انقلابی و ملی بود.

ماجرای دلداگی شهریار به انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره)

به گزارش گلستان ۲۴؛ به نقل از تسنیم، محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) در کنار شعرای بزرگی همچون نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، مولوی، صائب تبریزی و... از ارکان شعر فارسی به حساب می آید. تاجایی که صاحب نظران وی را مهمترین شاعر رمانتیک معاصر میدانند.

وی که به سبب قلم لطیف و در عین حال استوارش در میان دوستداران شعر به "حافظ ثانی" معروف بوده و تاکنون اشعارش به 90 زبان زنده ی دنیا به ترجمه رسیده است رابطه ی کم نظیری با انقلاب اسلامی و رهبر معظم انقلاب دارد.

شهریار از همان آغارین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تا واپسین لحظات عمر خود در سال 1367،بارها با سرایش اشعاری نسبت به انقلاب اسلامی و ارزشهای ملی و مذهبی ابراز محبت و تفقد داشته و همواره آیینه ی تمام نمای عشق و ولایتمداری مردم انقلابی آذربایجان بوده است.

دلبستگی شهریار به این ارزش ها و سرایش اشعار فراوان از طرف او درمورد موضوعاتی مثل دفاع مقدس و مناسبت های مذهبی و انقلابی، هم در زمان حیاتش و هم بعد از وفات او از سوی مخالفان قابل باور نبوده و وی را هدف هجمه های گوناگون قرارداده به صورتی که نامگذاری سالمرگ او در سال 1381 به نام روز ملی شعر و ادب ایران از سوی عده ای همیشه محل اخلاف و بحث بوده و هست.

به گفته ی طاهری خسروشاهی- سردبیر مجلّه سفینه تبریز و پژوهشگر متون اسلام و ایران و ادبیات آذربایجان- شهریار در اولین قصیده اش برای انقلاب چنین می گوید:

مژده ای دل که تو را یار خریدار آمد                     دل به دلخواه تو و بخت تو را یار آمد

غرفه حسن چراغان کن و نازی بفروش               کز تو هم مشتری عشق به بازار آمد

کار گل، زار نخواهد شدن از زاغ که دوش             بلبل آهنگ غزل کرد و به گلزار آمد

ماردوشان دی آسیمه سر و پا به فرار                 پرچم کاوه نوروز پدیدار آمد

رفت ضحاک عداوت به کنار از سر کار                  تا فریدون عدالت به سر کار آمد

دور خودخواهی و خونخواری اغیار گذشت            نوبت یاری و غمخواری احرا آمد

وی که حقیقتا دلباخته ی مکتب بنیانگذار انقلاب اسلامی،امام خمینی(ره) بود در همان نخستین ساعات ورود امام به خاک میهن در 12 بهمن 1357در سروده ای اینگونه از مقام امام راحل تجلیل کرد:

 دلی دارم چو برگ گل که از آهی به درد آید               ولیکن درد عشقش هم همه با آه سرد آید

فضای آفرینش با تو دریایی است بی پایان                 تو دریادل نهنگی باش گو دریانورد آید

چه نیکو سنتی تجلیل جمهوری اسلامی                  که چون نوروز هر سالش نوآیین سالگرد آید

خدا پس داده در روزی چنین با ما امام ما                   که شمع جمع ما و رهبر هر فرد فرد آید

بهاری سبزداری چون جوانی قدر اگر دانی                 که پیری هست و از در چون خزان زار و زرد آید

جهان از ناجوانمردان نگهدارد همه جانب                    کجا نامرد را دیدی که جانبدار مرد آید

بیوک نیک اندیش مؤلف کتاب "در خلوت شهریار" که روایتگر زوایای پنهان حیات شخصی و ادبی شهریار است در این باره می نویسد:

روزی که انقلاب پیروز شد استاد چنان به شور و شوق و شعف درآمدند که اگر بگویم در همه مدت دوستی ام، ایشان را چنان خوشحال ندیده بودم خطا نرفته ام. زمانی که جمهوری اسلامی پایه هایش را استوار کرد از طرف صدا و سیما برای مصاحبه با شهریار آمدند. درست یادم هست که اولین کلام ایشان این بود: زودتر از این می آمدید، من خیلی وقت است که انتظار شما را می کشم.

شهریار بعدها در مصاحبه ای در پاسخ به این سوال که زیباترین و تاثیرگذارترین شعر فارسی کدام است،گفت:

«حقیقت شعر، حرفی است که از دل بر بیاید و در دل بنشیند من در این دوره انقلاب، از این شعر، شاهکارتر ندیدم که این جمعیت یکدفعه فریاد می‌زنند:

خدایاخدایا

تا انقلاب مهدی

خمینی را نگهدار

شاید این شعر، صدها بار مرا منقلب کرده است که هیچ غزلی این تأثیر را در من نداشته است.»

ارادت این شاعر خوش آوازه به حضرت امام جایی نمایان میشود که وی در غزلی زیبا که در استقبال از غزل معروف حافظ سروده است امام خمینی(ره) را با الفاظ و مضامینی بلند پایه «رهبر کبیر» و «خمینی بت‌شکن» می نامد.

«حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

آری به اتفاق جهـان می‌تـوان گرفت»

حافظ

آبی که خاک کشـور مـــا در میان گرفت

خاکش جواهری است که در پرنیان گرفت

بنشان غبــار فتنــه که این نوبهار عشــق

چون ابـر انقلاب بـه ســر سایبـــان گرفت

جان‌بخش بــود بـاد بهارش به کوه و دشت

هر جا گذشت سبزه بجنبید و جـان گرفت

سیمرغ دین به کوری اسفندیار کفــــر

پــرورد رستمی که کمین و کمــان گرفت

خواهم شدن بنعره، به خاک حکیم طـــوس

کان ژنده‌پیل زنده شد و هفت خــوان گرفت

این «رهبـــر کبیر»، «خمینی بت‌شکن»

خـط امان خــود از «امـــام زمــــان» گرفت

سر پنجه «ولی» است کزین آستــان بـرون

بیخ گلوی فتنـه آخـــر زمــــان گرفت...

وی  در بیت پایانی این غزل زیبا می‌گوید:

طفلانـه رفت بـــر در میخانــه «شهریار»

امّا پیالــه از کف پیر مغـــان گرفت

 

ارسال نظر

آخرین اخبار