کل تفکرم همین شعار آقای ابوترابی است.«راز عظیم خلقت و گنجینه عظیم آفرینش و آنچه را که اهل قلم به دنبال آنند چیزی جز خدمت به بندگان خدا نیست. آن هم بدون هیچ چشم داشتی». آزاده ای از ایشان سوال کرد تا کی اینطور باشیم و ایشان در جواب گفتند تا آنجا که خاک شوی و مردم برای رسیدن به خواسته های مشروع شان پا روی تو بگذارند.

راز عظیم خلقت خدمت به بندگان خدا است

به گزارش گلستان ۲۴؛ به نقل از ایثار واحد گلستان، در آستانه سالروز وفات عالم گرانقدر و مظهر صبر و مقاومت سید علی اکبر ابوترابی به سراغ یکی از یاران این بزرگوار استاد حاج داود میقانی چهره نام آشنای ورزش جودوی کشور رفتیم.

حاج داوود میقانی سال ها در اسارت و بعد از آزادی با حاج آقا ابوترابی مانوس بودند. در ادامه  از نحوه آشنایی، ویژگی های اخلاقی و سلوک فردی حجت  الاسلام سید علی اکبر ابوترابی پرسیدیم.

حاج داوود میقانی نحوه آشنایی خود را با حاج آقا ابوترابی اینگونه توضیح داد:  آب اردوگاه را قطع کردند. بعد از آن اردوگاه ما را تقسیم کردند بین اردوگاه های دیگر. من رفتم اردوگاه شماره سه که با مرحوم شهید ابوترابی هم بند بودیم. حدود 15 روز تا یک ماه ما را تنبیه می کردند. صبح، ظهر و شب. تا اینکه آرام آرام با اسرای دیگر قاطی شدیم و معاشرت کردیم.

میقانی ادامه داد: اولین برخوردم در اردوگاه شماره سه با اسوه مقاومت آقای ابوترابی بود. یک روز گفتم بروم حاج آقا را از نزدیک که داخل آسایشگاه 6 بود ببینم. حاج آقا در حال چرخ باستانی بود. گفتم این کیه، گفتند: حاج آقاست. ایشان علاوه بر اینکه مجاهد و مرد عمل بود، ورزشکار تمام عیار بود. بعد از احوالپرسی از ایشان برای زندگی در اسارت نصیحت خواستم. ایشان گفتند فقط اینجا بندگی خدا را انجام دهید و صبر و بردباری و سختی و ... توجه شما به خدا باشد.

وی افزود: در زمانی که سختی ها و مرارت ها به اوج خود رسید و از طرفی دشمن غرور و مردانگی شما را شکست با آیه الا بذکرالله تطمئن القلوب آرام بگیرید. از آنجا تحت تعلیم و تربیت یک عالم مجاهد قرار گرفتم و شکل جدیدی از دوران اسارت قرار گرفتم.

آزاده هشت سال دفاع مقدس اظهارداشت: دو نعمت در دوران جنگ و اسارت نصیبم شد. یکی شاگرد احمد متوسلیان و شهید بروجردی در دوران جبهه و جنگ و بعد از آن دوران اسارت با شهید ابوترابی و یک عالم مجاهد و خستگی ناپذیر شهید اندرزگو هم بند بودیم. من هر چی دارم از این دو منبع دارم.

وی ادامه داد: بعد از ورود به اردوگاه متوجه شدیم باید اینجا تشکیلاتی عمل کنیم. سیاستی که حاج آقا ابوترابی طراحی کرده بود به عنوان فرزند امام. این شاگرد برجسته امام، اسارت را به شکل ستادی عمل کرد و نیروهای مختلف را برای خدمتگزاری به آزادگان در قالب مسئولین آسایشگاه، مسئولیت ورزشی، مسئول اخبار، انتظامات، مسئول فرهنگی، دعا، کلاس های قرآنی، نهج البلاغه و غیره تقسیم بندی کردند و هر آسایشگاهی این مسئول را داشت. یک ایران کوچک را در آنجا طراحی کرد. و برنامه هایی که در ایران برگزار می شد را آنجا هم برگزار می کردیم. شهادت ها و ولادت ها...

کل تفکرم همین شعار آقای ابوترابی است.«راز عظیم خلقت و گنجینه عظیم آفرینش و آنچه را که اهل قلم به دنبال آنند چیزی جز خدمت به بندگان خدا نیست. آن هم بدون هیچ چشم داشتی». آزاده ای از ایشان سوال کرد تا کی اینطور باشیم و ایشان در جواب گفتند تا آنجا که خاک شوی و مردم برای رسیدن به خواسته های مشروع شان پا روی تو بگذارند.

افتخار می کنم از اول پیروزی انقلاب سرباز ولایت و امام بودم و تا امروز که نفس می کشم سرباز ولایت هستم و جانم برای امام خامنه ای است.

سید علی اکبر ابوترابی (زاده ۶ شهریور ۱۳۱۸ قزوین - درگذشته ۱۲ خرداد ۱۳۷۹) نماینده تهران در مجلس چهارم و پنجم و از اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی[۱] بود که جزو نیروهای انقلابی بود

سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد متولد ۶ شهریور ۱۳۱۸ در قزوین و قزوینی تبار است. پدر وی سید عباس ابوترابی‌فرد نام داشت. دوران ابتدایی را در مدارس دولتی قم سپری کرد. وی سپس وارد مدرسه دین و دانش شد. ابوترابی به دلیل علاقه وافر به ورزش مشتاق ورود به دبیرستان نیروی هوایی می‌شود، و سپس با وجود مخالفت اعضای خانواده اش، ابتدا دانشکده خلبانی را برای ادامه تحصیل انتخاب می‌کند.

ابوترابی در جریان مشاهده رفتارهای غیر اسلامی از ادامه تحصیل منصرف می‌شود. وی در سال ۱۳۳۹ با وجود اصرارهای دایی اش مبنی بر عزیمت به آلمان و ادامه تحصیل در آن کشور عازم حوزه علمیه مشهد می‌شود. وی و برادرش سید محمدحسن ابوترابی‌فرد در نجف به تحصیل حوزوی پرداختند.

وی در جنگ ایران و عراق در کنار مهدی چمران حضور داشت و در نهایت به اسارت درآمد. وی نقش عمده‌ای در اردوگاه‌های اسرای ایرانی در عراق داشت.[۵] همچنین او نمایندهٔ اسرای ایرانی در اردوگاه‌های عراق بود ، او از هیچ کمکی دریغ نمی کرد . در کتاب من زنده ام بخشی از خدمت‌های او بیان شده‌است .

او یکی از مؤسسین جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود  و در مجالس چهارم و پنجم به عنوان نماینده مردم تهران حضور داشت.

سید علی‌اکبر ابوترابی سرانجام در دوازدهم خرداد ۱۳۷۹ در مسیر زیارت حرم علی بن موسی الرضا به همراه پدرش آیت اللَّه سیدعباس ابوترابی‌فرد بر اثر سانحه رانندگی در ۶۱ سالگی درگذشت و پیکر هر دو در صحن آزادی حرم امام رضا به خاک سپرده شد.

استاد «حاج داود میقانی» چهره نام آشنای ورزش جودوی کشور که به مدت هشت سال در زندان های مخوف عراق اسیر بود، شخصیتی که در دوران نوجوانی برای دفاع از سرزمین این کشور به جبهه ها رفت و در منطقه کردستان و در کنار فرماندهان بزرگی همچون؛ شهید بروجردی و احمد متوسلیان در عملیات شرکت کرد و سپس به جبهه جنوب اعزام شد و در منطقه شلمچه مجروح شد و به اسارت دشمن درآمد.

او جوانی پر شور و ورزیده بود و یکی از آر پی جی زنان ماهر به حساب می آمد.

استاد حاج داود میقانی امروز به عنوان یکی از مربیان طراز اول ورزش جودوی کشور مطرح است و مربی گری برخی از تیم های ملی کشورهای عربی، نظیر یمن و عراق را نیز در کارنامه کاری خود دارد و به عنوان مربی بین المللی جهت آموزش به کشورهای سوریه، لبنان، مصر، جیبوتی، اربیل مسافرت کرده است.

او آنقدر به ورزش جودو علاقمند است که به جهت همین علاقه زیاد، سفرهای متعدد زیادی را به مهد جودوی دنیا (کشور ژاپن) داشته است تا جایی که چندین ماه به صورت روزانه و فشرده در آکادمی های ورزشی جودوی ژاپن حضور یافتند و از مربیان طراز اول جودوی دنیا آموزش های دقیقی را گرفتند.

استاد میقانی پس از این همه تلاش توانست در سال 1998 جایزه بهترین کاتاکای جودو را از آن خود کند.

ویژگی مهم دیگری که در چهره این شخصیت علمی، انقلابی و ورزشی می توان مشاهده کرد، ایمان و روحیه مقاومت و خستگی ناپذیری ایشان است.

وی توانسته است با همه این رنج ها و مرارت هایی که در دوران اسارت و چه بعد از آن کشیده است مسیر پیشرفت را به خوبی طی کند و بر پایه تخصص و توانمندی هایی که در خود به وجود آورده است به جامعه ورزشی کمک شایانی کند.

علاقمندی ایشان به سید آزادگان مثال زدنی است و مدام از بزرگی و منش حکیمانه ایشان می گوید و رابطه خودش را با ایشان مرید و مرادی می داند و خودش را شاگرد مکتب ابوترابی قلمداد می کند.

وی جودو را به صورت بسیار مخفیانه و سری در اردوگاه های مخوف صدام آغاز کرده است کاری که اگر عراقی ها متوجه می شدند یقینا سرنوشت آن مساوی با مرگ بود.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار