سوریه همیشه یکی از امن ترین کشورهای عرب بود، اما از چند سال قبل حس می کردی که انگار خیلی نامرئی اما مدام، به اختلافات قومی و مذهبی و حتی شهری و طایفه ای در این کشور دامن زده می شود…

چرا سوریه به این روز افتاد؟!

اگر اهل تفکر و منطقید بارها خواندن این متن توصیه می شود:

روزی پای صحبت های پزشکی ایرانی نشستم که سال ها در سوریه کار کرده بود. لا به لای حرف هایش به موضوع جالبی اشاره کرد:

سوریه

سوریه همیشه یکی از امن ترین کشورهای عرب بود، اما از چند سال قبل حس می کردی که انگار خیلی نامرئی اما مدام، به اختلافات قومی و مذهبی و حتی شهری و طایفه ای در این کشور دامن زده می شود…

اخبار و شایعاتی پخش می شد که خیلی راحت باعث اختلاف مذاهب یا قومیت ها یا حتی ساکنان شهرهای مختلف و طرفداران تیم های مختلف می شد.

مثلا یک روز شایع شد پزشکی کردتبار مردم قبایل عرب را مسموم کرده و یک بار شایع شد راننده ای از شهر حمص پانزده مسافر اهل حلب را به داخل دره فرستاده و خودش از اتوبوس بیرون پریده و …

وقتی جنگ داخلی به راه افتاد ناگهان همه این اختلاف ها و کینه ها و نفرت ها سر باز  کرد و تسویه حساب ها همسایه به همسایه و شهر به شهر و دین به دین و مذهب به مذهب و قوم به قوم شروع شد…»

این حکایت آشنا نیست؟ دقت کرده اید در چند وقت اخیر چقدر از این ماجراها در ایران داشته ایم؟ دقت کرده اید چه حجمی از این اخبار غیر رسمی و بعد قضاوت های احساساتی و حجم عظیمی از واکنش های افراطی را در سطح جامعه و شبکه های اجتماعی دیده ایم؟

 هیچ مطلب ضد قومیتی , ضدنژادی و اختلاف افکن مذهبی را کپی و نشر نکنید , بیایید تصمیم بگیریم در چهارچوب نقشه ایران با هم بخندیم بجای اینکه بر هم بخندیم

چرا اصلا صفحه بچه پولدارهای تهران راه افتاد؟ چرا ماجرای فیتیلیه ای ها به بحران ملی بدل شد؟ چرا تتلو و تتلی ها و یغما و یغماییان و چرخنده و سحر قریشی و … این همه ماجرا شد؟ چرا ماجرای بخیه زخم چند سانتی متری پسر بچه چهار ساله در حالی به یک بحران ملی بدل شد اما در همین تهران خودمان سر کودکی را گوش تا گوش بریدند و کسی کمپین دلواپسی به راه نیانداخت…

اصلا نمی خواهم به این احتمال فکر کنم، اما می ترسم از روزی که منافع آنانی که جهان را روی سرانگشت های شان می چرخانند، این باشد که جنگ داخلی در ایران راه بیافتد… فکر می کنید اتفاقی که در صربستان و کرواسی و بوسنی با مردمانی با فرهنگی نسبتا بالا افتاد، دوباره ممکن نیست؟

هر کسی را که نگاه می کنی حس می کنی از دیگران نفرتی عظیم و خشمی انبار شده دارد که تنها جرقه ای می خواهد تا منفجر شود.

فقط فرض کنید کسانی باشند که مامور ایجاد چنین وضعیتی باشند. حالا این افراد نمی توانند به روسای خود پیام دهند که: « ایرانی ها را می شود با تحریک احساسات شان و با شانتاژهای خبری به جان هم انداخت … »؟

متاسفم اما حس بدم را جور دیگری نمی توانستم انتقال دهم. من از گسترش این حجم نفرت و کینه و خشم علیه همدیگر می ترسم… یادم هست که همین ده بیست سال قبل مردم کوچه و خیابان واقعا مهربان بودند و آرام، رئوف و همراه و همدل… همان طور که سوری ها و عراقی هایی که حالا راحت به روی هم اسلحه می کشند زمانی در میان کشورهای عرب به مهربانی و مهمان دوستی و آرامش شهره بودند …

 هرمطلب ضد قومیتی , ضدنژادی و اختلاف افکن مذهبی را کپی و نشر نکنید ,

بیایید تصمیم بگیریم در چهارچوب نقشه ایران با هم بخندیم بجای اینکه برهم بخندیم.

 

 

ارسال نظر

آخرین اخبار