شيطان از ماده «شطن» به معني دور افتاده از خير است. و در قرآن کريم به هر موجود متمرد و طغيانگري اطلاق شده است.

خلاصه و مفید درباره شیطان

به گزارش گلستان 24 : شيطان ازماده «شطن» به معني دور افتاده از خير است. و در قرآن کريم به هر موجود متمرد و طغيانگري اطلاق شده است. چه از جن باشد و چه از انس و چه از ساير جنبندگان.

اين کلمه همراه «ال» در قرآن کريم به يک شخص خاص اشاره دارد که همان ابليس است. کلمه ابليس نيز از ماده «بلس» به معني مأيوس و متحير است و قرآن کريم براي شخص خاصي استعمال شده است که يکي از شياطين است و او همان شخصي است که امر خدا را در مورد سجده به حضرت آدم(ع) اطاعت نکرد و از رحمت خدا دور افتاد و از آن مأيوس شد و گرفتار و حيرت شد و از اين جهت که به او شيطان و ابليس گفته اند.

در روايات شيعه هست که اسم اصلي او «حادث» بوده است. در آيه 34 بقره ابليس به نوعي داخل ملائک حساب شده است. ولي در جايي ديگر( آيه 50 سوره کهف) تصريح شده است که او از جن هاست. و همين مسأله باعث شده است که در مورد ماهيت او دو نظر بوجود آيد.

يک عده گفته اند که او از جن هاست. و همين مسأله باعث شده است که در مورد ماهيت او دو نظر بوجود آيد. يک عده گفته اند او از جن است و جن ها هم گروهي از ملائک هستند پس او هم نوعي فرشته است. و عده اي ديگر گفته اند او از جن است و جن ها موجوداتي غير از ملائک هستند. چرا که طبق آيه 27 انبياء و 6 تحريم ملائک معصومند در حالي که در آيات زيادي و از جمله در خود سوره جن از کفر برخي جن ها خبر داده است. و نيز جن ها طبق آيات قرآن مکلفند در حالي که فرشته ها مکلف نيستند.

اين قول دوم قول اکثر علماي شيعه  است در تفسير عياشي، ص34 ذيل تفسير آيه 34 بقره روايتي نقل مي کند از امام صادق(ع) که فرمودند: «ابليس از ملائک نبود و امري از آسمان را هم عهده دار نبود ولي همراه ملائک بود و ملائک را از خود مي دانستند ولي خدا مي دانست که او از آنها نيست. تا اين که واقع شد از او آنچه واقع شد». و از اين قبيل روايات در کتب روايي شيعه زياد است. بايد توجه داشت که ملائک درجاتي دارند. بخي ملائک مقربند و برخي ملائک برزخي هستند و برخي در زمين هستند و شيطان در ميان ملائک زميني بوده است و رواياتي نيز مؤيد آن هستند.

sheytan

از آيه 12 اعراف و 76 ص معلوم است که ابليس از آتش خلق شده است. و نيز از آيات قرآني روشن است که خلقت او قبل از حضرت آدم(ع) بوده است. و از خطبه قاصعه نهج البلاغه پيداست که خلقت او هزاران سال قبل از آدم بوده است و هزاران سال اهل عبادت بوده است. ولي در جريان سجده بر آدم(ع) عجب و خودبيني و تکبر باعث عصيان شد. از آيات 50 کهف و 27 اعراف و 94 و 95 شعرا و 112 انعام استفاده مي شود که ابليس داراي فرزنداني است و نيز شياطيني از انس و جن دانسته يا نادانسته تحت فرمان او هستند و او را ياري مي کنند. و نيز از آيات قرآن استفاده مي شود که کار او وسوسه کردن، اغواکردن، زيبا جلوه دادن بديها، ايجاد غرور و فريب، وعده دروغ دادن و ايجاد آروزهاي کاذب در دلها، ترساندن از فقر و القاء افکار بد در قلبهاي انسانهاست. در اين گونه از کارها تسلط شيطان تنها در حد ايجاد زمنيه است و قدرت مجبور کردن کسي به معصيت را ندارد.

و آيه 22 سوره ابراهيم گواه اين مدعاست. و نيز از آيه 42 يوسف و 68 انعام استفاده مي شود که شيطان مي تواند باعث فراموشي موقتي نيز بشود. و نيز با توجه به آيه 275 قره و روايات فراواني که کتب حديثي آمده است برخي مفسرين از جمله علامه طباطبايي معتقدند که جن ها و شياطين مي توانند در برخي امراض مثل جنون دخالت داشته باشند. آيه 41 ص نيز مؤيد اين دخالت مي تواند باشد. در برخي روايات کلمه شيطان مي توان به ميکروبها نيز تأويل کرد و حتي کلمه جن نيز ممکن است به آنها اطلاق شود جون ميکروبها هم شرّند و هم نامرئي.

ولي اينها اولا در حد احتمال است. و ثانيا فقط در برخي روايات مي تواند صادق باشد و در بسياري از آيات و روايات روشن است که شياطين و جن ها موجوداتي با شعور و مکلف هستند. و البته دخالت داشتن جن ها در برخي امراض مي تواند از راه انتقال ميکروب يا ايجاد خلل در ساختار سلولها و ژنها و ... باشد. و الله اعلم ولي اين گونه نيست که جن ها در اين کار کاملا آزاد باشند. و شايد آنها با علوم خاصي و با سختي قادر به اين کارها مي شوند همان طور که برخي از انسانها با علوم غريبه و با سختي قادر به تسخير جن مي شوند. والله اعلم.

پس بايد توجه داشت که تفسير شيطان و جن به ميکروبها يا عقده هاي رواني يا آداب و رسوم غلط و جاافتاده اجتماعي اگر چه برخي روايات محتمل است ولي خلاف نص صريح قرآن و روايات است. همچنين تفسير شيطان به نفس اماره نيز نادرست است. بلي نفس اماره نيز شيطنت مي کند و با ابليس همراه مي شود. ولي ابليس خود موجودي مستقل از نفس انسان است. اما شيطان در اديان ديگر نيز مطرح است. در همه اديان از موجودات شرور نامرئي سخن گفته شده است.

بسياري از آموزه هاي اديان ابراهيمي مثل يهود و مسيحيت در مورد شيطان(ابليس) با آموزه هاي قرآني مشترک است. و تنها در برخي جزئيات اختلافي هست. ولي شيطان در برخي اديان باستاني مثل دين زرتشت ماهيتي کاملا متفاوت با شيطان مورد نظر قرآن دارد. بنابراين کلمه «اهريمن» در دين زرتشت با کلمه «شيطان» و ابليس مترادف نيست.

اهريمن يک نوع مبدئيت و خالقيت نسبت به امور شرّ دارد. ولي ما شيطان را تنها يک موجود نامرئي عصيانگر مي شناسيم مثل بقيه بندگان گناهکار خداوند، که خداوند او را آزاد گذاشته است تا باعث امتحان بني آدم باشد و از راه بني آدم با او استعدادهاي ويژه انساني به ظهور برسند. شيطان براي انسان مثل يک حريف قدرتمند است که در سايه تمرين با او انسان مي تواند استعداد خود را شکوفا کند. همان طور که يک ورزشکار براي رسيدن به قهرماني بايد با حريف قدري تمرين کند.

براي مطالعه بيشتر رجوع شود به تفسير تسنيم، ج3، ذيل آيه 34 بقره.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار