اولین بار با دستکاری شناسنامه عازم جبهه شدم/تمام تنم می لرزید مبادا تائید نشوم

به گزارش گلستان 24 این روزها ورود 13 در دانه دست بسته به نگارستان ایران بهانه ای شد تا سراغ یکی از دریادلان خط شکن دفاع مقدس برویم از اینرو با هماهنگی قبلی خود را آماده مصاحبه با علیرضا علیپور یکی از غواصان دریادل دفاع مقدس نمودم، با استقبال گرم خانم علیپور وارد منزل ایشان شدم و به محض ورود به منزل ایشان، عکس سه غواص که روی دیوار خودنمایی می کرد نظرم را به خود جلب کرد همانطور که غرق نگاه عکس شده بودم آقای علیپور وارد شد با سلام و احوالپرسی گرم و خوش آمدگویی این یادگار جبهه و جنگ آماده مصاحبه شدم و همان عکس غواصان موضوعی شد که خیلی راحت باب گفتگو با کربلایی علیرضا علیپور را رقم زد.

از سمت راست شهید بهمن فاتحی،شهید سید مجتبی علمدار و جانباز علیرضا علیپور

جانباز شیمیایی علیرضا علیپور از غواصان گردان مسلم بن عقیل و دریالان علمیات کربلای 5 و همرزم شهید مجتبی علمدار است، وی در سال 1346 در خانواده ای متدین در شهرستان ساری دیده به جهان گشود.

روایت جالب و خواندنی علیپور از دستکاری شناسنامه جهت اعزام به جبهه

اولین بار درسن 16 سالگی همراه شهید سید مجتبی علمدار بچه محل مان با دستکاری در شناسنامه جهت تائید به مسئول آموزش مراجعه کردیم شهید علمدار یکسال از من بزرگتر بود و قد رشیدی داشت اما من ریزتر بودم اول شهید علمدار رفت و بعد از چند دقیقه خوشخال بیرون آمد و گفت تائید شدم حالا تو برو ، استرس عجیبی گرفته بودم و تمام بدنم می لرزید که مبادا مجتبی تائید شده و من تائید نشوم با کلی دلهره و استرس داخل مسجد شدم  البته آنقدر دقیق با خودکار 46 را به 44 تغییر داده بودم که مسئول آموزش تشخیص نداد دستکاری شد و تائیدم کرده آن لحظه در پوست خود نمی گنجیدیم و از خوشحالی همدیگر را بغل زدیم و بالا و پایین می پریدیم و سپس جهت آموزش به پادگان منجیل اعزام شدیم مجتبی قد بلند و رشیدی داشت آنجا بود که سریع سنگریزه های آن محل را جمع کردم و یک تپه کوچکی درست کردم و سید مجتبی و بچه ها جلوی صف ایستاده بودند و من پشت آنها روی سنگریزه ها ایستادم تا هم قد با بچه شوم و مربی شک نکند و همینطور هم شد آنجا نیز تائید شدم و این باب فتحی شد برای ورود من و مجتبی به عرصه جهاد و شهادت.

سه برادر شهیدی که در فاصله 40 روز به شهادت رسیدند

مسیر مصاحبه را به خود آقای علیپور واگذار کردم  آلبوم خود را آورد همش عکس دوستان رزمنده اش بود همانطور که آلبوم را ورق می زد عکس دو شهید کنار هم سوالی ذهن ام را به خود مشغول کرد و از این غواص دلاور ماجرا را پرسیدم عجب ماجرایی چقدر سنگین بود این یادگار جبهه گفت این محمدعلی است که روی پاهای من به شهادت رسید به فاصله 24 ساعت برادرش ابوالقاسم و در چهلمین روز شهادت این دور برادر ، برادر کوچکتر حجت ا.. عبوری در میدان خزر ساری توسط منافقین ترور می شود و و به دو برادر شهیدش ملحق می شود.

جالب تر اینکه این سه برادر به ترتیب سن از بزرگ به کوچک به شهادت رسیدند.

همانطور که این دریادل خط شکن آلبوم را ورق می زد عکس هایی نظرم را جلب می کرد که برای هرکدام از این عکس ها این رزمنده غواص کلی خاطره خواندنی و جالب داشت که در این فرصت کوتاه مجال بیان تمام خاطرات نبود و این مرا اذیت می کرد که نمی توانستم ماجرای شهادت شهید علمدار، شهیدفاتحی، شهید مهرداد بابایی قهرمان وزنه برداری مازندران و ... را بیان کنم با خودم عهد کردم به مناسبت های مختلف به سراغ آقای علیپور بروم و درس ایثار و شهادت رزمندگان را از این یادگار دفاع مقدس بیاموزم.

در اروند 10 شب می رفتیم آموزش غواصی، اذان صبح بر می گشتیم و آن موقع با گرسنگی وارد سنگر پر از پشه می شدیم

یک ماه قبل از عملیات کربلای 4 شب ها از ساعت 10 شب تا اذان صبح در اروندرود تمرین غواصی می کردیم، سرعت آب در اروند 70 کیلومتر در ساعت و 3 بار در شبانه روز جزر و مد داشت زیگزاگی تمرین می کردیم با حالت مد می رفیتم با جزر می آمدیم از وسط مد تمرین شروع می شد وقتی آب ساکن بود چند دقیقه استراحت کرده بود ادامه می دادیم تا اذان صبح تمرین ادامه داشت، گروه ما 20 نفره و از غواصان گردان مسلم بن عقیل بودیم که پس از پایان تمرین به سنگر پر از پشه برمی گشتیم که شب ها سنگر میزبان پشه بر می گشتیم و واقعأ آزار دهنده بود.

از سمت راست شهیدان مهرداد بابایی و بهروز مستشرق و جانباز علیرضا علیپور

نیروهای بعثی صدام از ترس اینکه نیروهای ایرانی اطراف آنها ظاهر نشوند مدام آب دجله و اروند را از طریق توربین های قوی در دشت های مقابل پمپاژ می کرد به گونه ای که دشت ها پر از آب شده بود و حتی آب به داخل سنگر هم می آمد.

شهدای غواص چند روز بدون آب و غذا  و با دستان بسته به شهادت رسیدند این سند مظلومیت دفاع مقدس و افتخار هر ایرانی است

وقتی عملیات کربلای 4 لو رفت گردان یارسول(ص) ساعت یازده شب سوم دی، از محور گمرک شلمچه، با عراقی‌های درگیر شد. چهارلول‌های عراقی بچه‌ها را توی نیزار درو می‌کنند و بیش‌تر بچه‌ها همان لحظه‌های اولیه‌ی عملیات شهید شدند  و با لو رفتن عملیات شهدا و مجروحین به دست نیروهای بعثی افتادند که روی سر شهدا هلهله و شادی می کردند و مجروحین ما که از شدت جراحت از هوش می رفتند را زنده به گور می کردند و جمعی از غواصان شجاع و دریادل را با دستان بسته و حتی در حالت نماز خواندن به شهادت رساندند.

شجاعت غواصان دریادل عجیب و مثال زندنی است

این غواص خط شکن در ادامه گفت: غواصان رزمنده ساعت ها بدون آب و غذا در شرایط سخت آب و هوایی غواصی می کردند عاشق شهادت بودند و از شجاعت و نیروی وصف ناپذیری برخوردار بودند و همین روحیه جهادی و عشق به معبود موجب می شد حماسه ای ماندگار و جاودانه در تاریخ ایران با خون خود به ثبت برساندند.

اسیری عراقی که با نشان دادند عکس فرزندانش از دست علیپورجان سالم به در برد

علیپور از رفتار بعثی ها با اسیرهای ایرانی و در مقابل رفتار رزمندگان ایرانی با اسرای عراقی گفت: یک اسیر گرفته بودیم که اسلحه سمت اش گرفتم شلیک کنم که فورأ کیف پولش را بیرون آورد و عکس فرزندانش را نشان داد اسلحه را پایین گرفتم و پایش را که بشدت مجروع شده بود را بستم و به جایی امن منتقل اش کردم اما بعثی های از خدا بی خبر که بویی از انسانیت نبرده بودن اسرای ما را زنده زنده تیرباران می کردند.

در پایان علیپور این دریادلی که احساس می کرد از قافله شهدا جا مانده با ابراز تاسف از اقدامات بی شرمانه و غیرانسانی رژیک کودک کش رژیم صهیونیستی گفت: این جنایتکاران حیوان صفت حتی به یک نوزاد شیرخواره هم رحم نمی کنند و تاسف بارتر اینکه آل سعود که خود ادعای مسلمانی می کند مردم مسلمان یمن حمله می کند و با تفکر اسلام ابوسفیانی و اسلام آمریکایی بچه شیعه را در سوریه دار می زنند باید گفت: این پست صفتان در قالب اسلام هراسی دست به این جنایات می زنند چرا که فهمیده اند امروز اسلام بسرعت در حال گسترش است و انسانهای بیدار عطش اسلام واقعی را دارند که در مقابل زورگویان عالم ایستادگی می کنند و استکبار جهانی بزودی در منجلاب نابودی که بدست خود با بوجود آوردن گروه های تروریستی مانند داعش زمین گیر خواهند شد و آتشی که امروز به پا کرده اند دامن خود آنان را خواهد گرفت.

دانشجو سلام