درآستانهءدومین سال گشت انتخاب شورای شهرگنبدضمن تشکروتقدیراز اعضای محترم شورای شهربخاطر زحمات وفعالیت دوسالهء ایشان بنظرمیرسد نقد منطقی وواقع بینانهءعملکرد این نهادارزشمند مدنی دراین مقطع اززمان، وظیفهءغیرقابل اغماض روشنفکران واصحاب رسانه های جمعی منطقه باشد.

به گزارش گلستان 24، درآستانهءدومین سال گشت انتخاب شورای شهرگنبدضمن تشکروتقدیراز اعضای محترم شورای شهربخاطر زحمات وفعالیت دوسالهء ایشان بنظرمیرسد نقد منطقی وواقع بینانهءعملکرد این نهادارزشمند مدنی دراین مقطع اززمان، وظیفهءغیرقابل اغماض روشنفکران واصحاب رسانه های جمعی منطقه باشد. درراستای ایفای این وظیفهء اجتماعی به سهم خود لازم میبینم درمیانهء راه ضمن نگاهی گذرا به راه طی شده، نظراتی را نیز درخصوص باقیماندهء راهی که بایستی پیموده شود بعرض برسانم.
در اواخر سال نودویک مردم ترکمن ساکن گنبد بواسطهء عدم توفیق در به کرسی نشاندن نمایندگان خود، از امکان مشارکت در مجلس شورای اسلامی وشورای شهر محروم بودند. این موضوع جو سنگینی از یاس وسرخوردگی را برجامعهء شهروندان ترکمن که مشتاق داشتن سهمی درخدمت به کشورومشارکت در تعیین سرنوشت آن بودند تحمیل کرده بود.هرچند باید اذعان داشت بعلت وجودزنجیره ئی از کاستی های جدی درقوانین موجود ولودرهمهءحوزه های استانی نیز ترکمنها موفق به انتخاب نماینده میشدند، باز هم بعیدبنظر میرسید قادر به تاثیر گذاری جدی بر روند مدیریت استان بشوند ولی حداقل این موضوع میتوانست باعث تقویت تعلق خاطرترکمنها به دولت ودموکراسی باشد. تعلق خاطری که دولت(بمفهوم عام آن) برای تداوم مشروعیت وحاکمیت خود بایستی به آن بها داده وزمینهء تحقق ومحافظت از آنرا فراهم میکرد وروا بود اگرجهت تضمین حق داشتن نماینده به اقوام مختلف منجمله ترکمنها، دولت سازو کارهای قانونی ودموکراتیکی را پیش بینی ومصوب میکرد که متاسفانه جای خالی چنین قوانینی همچنان محسوس است و این خود موضوع بحثی علیحده میباشد. درفقدان چنین مکانیزمی که حق داشتن نماینده را برای ترکمنها وسایر اقلیتهای اتنیکی درمجلس وسایر شوراها تضمین کند (وصد البته فلسفهء وجودی مجلس وشوراها نیز غیر از این نیست که کشوربا مشارکت کلیهء اقوام واقشار اداره شود)، مع الاسف ما شاهد گریز ناپذیری رقابتهای قومی در انتخابات محلی ومجلس هستیم. به تعبیر دیگر بعلت فقدان اراده ئی درجهت دفاع وتضمین حق منطقی ومشروع مشارکت طلبی اقوام که اتفاقا بجا وبنفع نظام است، متاسفانه ترکمنها ی گنبدنیزمانند سایر شهرهای ترکمن استان مجبور به رقابت با سایر برادران وخواهران غیرترکمن خودبه امان خدا رها شده اند. با این تفاصیل شهروندان ترکمن علیرغم اینکه اکثریت ساکنین گنبد را تشکیل میدهندبه دلایل عدیده ئی که کالبد شکافی آن خارج ازحوصلهء این نوشتار است درسالهای اخیر نتوانسته بودند نمایندگان خود را درمجلس کشورشان وشورای شهرشان داشته باشند. بنابراین طبیعی است که ابتلا به یاس ونا امیدی وعدم انگیزه برای شرکت درانتخابات نتیجهء منطقی این ناکامیها باشد.
اما تلاش خستیگی ناپذیر نخبگان وپیشکسوتان انتخاباتی گنبدی که با توسل به سنت دیرینهء کدخدامنشی ریش سفیدان وابداع روشهای مبتکرانهءروشنفکران وبا تلاش صادقانه ومسئولانهء شبانه روزی توانستند در چهارمین دورهءانتخابات شورای اسلامی شهردرمیان بهت وحیرت ناظران تمامی یازده کرسی شورای شهر را ازنماینگان خود پرکنند روحی تازه درکالبد مشارکت جوی مردم ترکمن گنبد وسایر نقاط استان دمید.اما ازهمه مهمتر این ست که نمایندگان منتخب مردم که برآیند تلاش بزرگان قوم یا همان یاش اولی ها هستندخاستگاه، پایگاه وجایگاه خود را بخوبی بشناسند و سعی کنند نمایندگان شایسته و نایبان بحقی برای مردم باشند. بی تردید همهء این منتخبین شایستگی ها وتوانمندیهای نهان وآشکاری دارند که زمینهء انتخابشان را مهیا ساخته است، لیکن تصور امکان رسیدن ایشان به کرسی شورا بدون حمایت یاش اولی ها وروشنفکران بخصوص با این سهولت بسیار سخت است. بنابر این ضمن صحه گذاشتن بر قابلیتهای شخصی ایشان بایستی از یاد نبرد که وصول این عزیزان به کرسی شورا محصول اعتبار یاش اولی ها وروشنفکران درنزد مردم است ، با این وصف ابنظر میرسد بار سنگین اثبات لیاقت بر دوش ایشان بعد از انتخابشان بایستی هرروز بیش ازپیش محسوس باشد. ازطرف دیگر، هرگاه منتخبین موصوف بجای حفظ وفاق وهماهنگی درراستای منافع مردم وجامعه، "وسواس الخناس" آنها را بدنبال جلب رضایت بعضی خواص منحرف کرد ویا درجهت نیل به منافع شخصی وجناحی دانسته یا ندانسته برسبیل تفرقه گام نهادند،شایسته است این توصیهء مولوی را ملکهءذهن خویش سازند که "نردبان این جهان ما ومنی است-عاقبت این نردبان افتادنی است، لاجرم هرکس که بالاتر نشست-استخوانش سخت تر خواهد شکست". 
مشهور است که همه چیز را همگان دانند وهمگان از مادر زاده نشده اند لیکن به باوراین قلم دیریست همگان ازمادری بنام مردم زاده شده اند لذا دیر ویا زود مردم همه چیز را میدانند. ازاین نظر شاید بتوان گفت همانگونه که عالم محضر خداست وانسان نبایستی در محضر خدا معصیت کند، جامعه محضر خلیفهء خدا یعنی مردم است، لذا انسان عاقل درمحضر مردم هم نباید معصیت کند واز همین روست که "آبرو" برای انسان عاقل اینقدرمهم است و حواس اوپیوسته متمرکز بر آنست که آبرویش درجامعه از بین نرود. سخن واضحتر آنکه رفتار تک تک اعضای شورا زیر نظر موشکافانهء مردمی است که ایشان موقعیتشان در این مقام را از قِبَلِ رَای واعتماد آنها دارند. سزاوارنیست تصورشودکه مثلاً سوء استفادهء پنهان از پست ومقام تا ابد پنهان خواهد ماند(البته درمثل مناقشه نیست). کوتاه سخن آنکه حقیر بعنوان وسیله ئی که سهمی (هرچند اندک) در تحقق روندانتخاب این شورا داشته و بقول معروف در این موردنزد مردم ریش گرو گذاشته است، وظیفهء اخلاقی خود میدانم از امید وانتظارات به حق مردم دفاع کنم و دراین خصوص که شخص یا اشخاصی بواسطهء مرض یا غرض، تساهل ویا تسامح دوباره مردم را به ورطهء سرخوردگی ونا امیدی سوق دهندغمض عین جایز ندانم، براین اساس پس ازآنچه به رسم قاعدهء نهی ازمنکر و مقدمتاً بعرض رسید اجازه میحواهم اندکی هم به امرمعروف بپردازم.
قبل ازهرچیز بایستی تاکید نمود شورای شهر شورای قوم خاصی نیست بلکه شورای همهء شهروندان است بنابراین صرف نظرازاینکه وضعیت ناخوشایند فعلی رقابت قومی را به اقوام ساکن منطقه تحمیل کرده ولیکن پس از تشکیل شورای شهر، اعضای محترم شورا بایستی خودرانمایندهءهمهءاصناف،اقشارواقوام بدانند و ضمن اینکه درصدد رفع محرومیت از مناطق نیازمندتر برآمده وبرسبیل قاعدهءعدالت بذل توجه بیشتری به مشکلات مضاعف آنها مینمایند، منافع ونیازهای سایر نقاط شهر وهمشهریان غیر ترکمن راهم از نظر دورندارند وحتی جهت اینکه الگوئی برای شوراهای آینده باشند ارتباط وتعامل نزدیکتری با شهروندانی که به ایشان رای نداده اند داشته باشند تا در سایهء این بذل توجه ویژه وحدت وهمگرائی همهء شهروندان ازهمهء اقوام مختلف تقویت گردد. بایستی این موضوع راهم از نظر دور نداشت که شورای شهر تنها شورای شهرداری نیست بلکه بعنوان مجلس محلی رسالت فرهنگی واجتماعی خطیری بر عهده دارد که ایجاد همدلی و همگرائی بین شهروندان وفرهنگ سازی در راستای نگرش مدنی به مقولهء شهروندی از مهمترین نمادهای آن است. گو اینکه بالندگی واستمرار این رویکرد درگرو وجود چنین حسی بطور متقابل ومتعامل است. این حقیقت که زندگی در یک منطقهء جغرافیائی مشترک سرنوشت همهء ما را به هم گره زده است نبایستی مورد بی توجهی واقع گردد. زیرا درصورت بروز بلایای طبیعی چون سیل وزلزله همهءما بدون اینکه مذهب وزبان وقومیتمان درنظر گرفته شود سرنوشت مشترکی را با یکدیگر تقسیم خواهیم کرد. بنابر این همهء ما بهتراست دست به دست هم داده شهرمان را محل بهتروامن تری برای زیستن ساخته و به نسلهای آینده تسلیم نمائیم. 
شهر ما گنبد از دیرباز مورد ظلم وبی عدالتی سیستماتیک بوده است. دراینجا قصد تجزیه وتحلیل مبسوط مظالم تاریخی رفته بر این منطقه را ندارم لیکن دقت به این موضوع رابه مثابه تلنگری بر وجدان واحساس مسئولیت نمایندگان این مردم تلقی میکنم.شاید بتوان گفت نقطهء عطف این مظالم ازسال 1315با اتخاذ سیاست آسیمیلاسیون(همانند سازی) رضا خان پهلوی شروع شده است. درسال1316 ابتدا نام شهرمان راکه بواسطهءجانشینی شهرویرانشدهء جرجان قدیم بایستی جرجان نامیده شود ازآن گرفته وبر شهر تاریخی استرآباد نهادند والبته با شکل پارسی آن یعنی گرگان وبا اینکار ظلمی هم بر هویت تاریخی این شهر رواداشتند. بدین ترتیب نام بی مسمای گنبد قابوس را که تنها بیانگر قسمت کوچکی از شهرماست برما تحمیل کردند. سپس سالهای سال به بهانهءهمین برج قابوس که طبیعتا بایستی وجودش مایهء برکت و توجه ورشدو توسعهء شهرمان باشد از رشد عمودی شهر جلوگیری کردند. با این سیاست بازدارنده سالهای سال با ممانعت از آپارتمان سازی در شهرمان ضمن ایجاد مانع بر سر راه مدرن سازی چهرهء شهر، باعث ترویج سیاست غلط رشد افقی درشهر گردیده، بهترین زمینهای زراعتی را در این مسیر فدای ساخت بناهای ویلائی و نتیجتا دچار نابودی کردند. ازطرف دیگرتعمدا با تعقیب سیاستهائی چون به حاشیه راندن گنبد درمسیرشمال- مشهد و بای پاس کردن کمربندی آزادشهر به مینودشت، ضمن ازبین بردن تابلوهای حامل نام گنبد خصوصا درمسیر گرگان به گنبد، بیشتر ازحد واقعی نوشتن مسافت بین شهرها با گنبد منجمله آزادشهر وگنبد از 12 کیلومتر به 15 کیلومتر و تمهیدات ایذائی برای اینکه مسافران مشهد راه آزادشهر-گنبد-مینودشت را ترجیح ندهند وهزارو یک ترفند ناجوانمردانهءدیگر(که همگی کم وبیش از آن باخبریم) شهرمان را پرت ،درحاشیه و منزوی ساختند. گرفتن حق مرکزیت استان، محروم کردن گنبد ازفرودگاه وراه آهن وادارات کل واخذ بیشترین مالیات وعوارض ازشهروند گنبدی وتخصیص کمترین بودجه به آن وسنگ اندازی در مسیر پروژه های عمرانی وسیاست بالابردن هزینهء ساخت وساز برای منصرف کردن شهروندان وشرکتهای مقاطعه کار ساختمانی از ساخت وساز که عملا هم به یمن همکاری ویا کم کاری شوراهای شهر و شهرداران ونمایندگان سابق مجلس موفق بوده وهنوز هم ادامه دارد باعث ورود ضرروزیان به همهء گنبدی هاست. شهروند فارس وآذری و بلوچستانی وسیستانی وشاهرودی وسمنانی ودیگران همانقدر ضرر کرده اند که شهروندان ترکمن ضرر کرده اند. این هم نمونهء دیگری از هم سرنوشتی همهء ما گنبدیها فارغ از قومیت ومذهبمان میباشدکه البته دیدنش محتاج چشمان فوق العاده تیزبینی هم نیست. 
اما دراین شرایط چه از دست شورای شهر بر می آید؟ بنظراین قلم شورای شهر گنبد بایستی ضمن اینکه راسا کار توسعهءشهر وعمرانی را پی میگیرد به نکات ذیل که نقش کلیدی واستراتژیک در تغییر چهره وساختار گنبد خواهد داشت توجه ومساعدت ویژه مبذول نموده چنانچه ازنظر بوروکراتیک موانعی وجود دارد در جهت رفع موانع زمینه های همفکری،همیاری وهمکاری کلیهء شهروندان اعم از ترکمن وغیر ترکمن را فراهم سازد. بعبارت دیگر شهرما گنبد نیازمند ایجاد یک جنبش نوسازی ، بهسازی وتوسعهء همه جانبه با محوریت وحدت وهمدلی همهء گنبدیهاست. یک جامعهء "شهرمحور وشهروندگرا"که همه خودرا عضو این جامعه بدانند وکسی حس نکند وجود دیگری دراین جامعه جای اورا تنگ میکند. دراین مسیرمفید میبیند بسهم خود اولین قدم ایجاد این نهضت گنبدمحور( وبعبارت صحیح ترجرجان محور) راعلیرغم تنگی حوصلهءاین مرقومه، با مطرح نمودن چند پیشنهاد ابتدائی بردارد. پیشنهادهای مرقومه در ذیل بایستی صرفا یک طرح خام تلقی شود که نیازمند بررسی وکارشناسی جدی و دقیق است وامکان تحقق یا عدم امکان تحقق آن بلحاظ فنی وتخصصی بایستی به بحث گذاشته شود.
1- ایجاد سلسله جلسات توجیهی وهمگرائی مدنی هفتگی ویا ماهانه بین روشنفکران ونخبگان وریش سفیدان ویا معتمدین شهر ازهمه اقوام جهت ایجاد وتقویت روح همبستگی شهروندی وتقویت حب همشهریگری ورایزنی وتبادل افکار، بنوعی گفتمان تقویت حس گنبدی بودن.
2- بررسی جدی امکانات قانونی وعملی تغییر نام گنبد به جرجان بعنوان یک حرکت اصلاحی بی اندازه مهم و رایزنی با شخصیتهای گرگانی واستانی که ازاین ایده حمایت میکنند. دراین راستا اعادهء نام جرجان به شهرمان مستلزم تغییر نام گرگان فعلی نبوده و میتواند درکنار این که شهر فعلی موسوم به گرگان کماکان این نام را استفاده مینماید شهر فعلی موسوم به گنبد نیز جرجان نامیده شود.این دو نام ضمن اینکه بلحاظ شکلی متفاوت اند بلحاظ حمل بار ومفهوم تاریخی هم تفاوت(ونه تعارض)دارند. تسهیل درعملی واجرائی شدن این طرح بیش از هرچیز به خودباوری شهروندان واصرار ایشان در بکاربردن نام جرجان بجای گنبد میسر میباشد.
3- ایجاد نهضت نوسازی شهری بصورت جدی با با حرکت ازنقطهء پائین آوردن هزینهء ساخت وساز ونوسازی بناها ومحلات قدیمی وتغییربافت فرسوده شهر وایجاد طرحهای تشویقی برای ترغیب مردم به ساخت وساز وتخریب بناهای قدیمی که درضمن فرسوده وخطرناک هستند. بسیاری ازبنا های قدیمی ومستهلکی که اتفاقا درمرکز شهر ونقاط پرتردد آن واقع شده اند بعلت فوق العاده بالا بودن هزینه های بوروکراتیک تخریب بنای قدیمی وجرائم وهزینه های دریافت پروانه تخریب وساختمان، صاحبانشان قادر به نوسازی آنها نیستند مانع جدی تغییر واصلاح چهرهء شهرمان است. این موضوع علاوه بر آنکه به پرستیژ شهرمان ازنظر جذبهءتجاری وتوریستی آسیب میرساند جان همشهریان وهموطنانی راکه دراین نقاط رفت وآمد ویا کاسبی میکنند را هم بطورجدی تهدید میکند. موضوعی با این اهمیت نه تنها نبایستی با سنگ اندازی شهرداری مواجه باشد بلکه بایستی در جهت رفع موانع وفشارهای مادی ومعنوی تحمیل شده بر صاحبان بنا ها ازطرف شورا وشهردار تمهیدات جدی بنفع صاحبان این نو ساختمانهای فرسوده برای نوسازی آنها اندیشیده شود. وظیفهء شهرداری وشورای شهر حمایت از زیباسازی ونوسازی شهر بوسیلهء طرحههای حمایتی وتشویقی است نه کیسه دوختن ازقبل سنگ اندازی سر راه صاحبان ابنیه وپروژه های ساختمانی وعمرانی. 
4- بررسی جدی علل منطقی ویا غیر منطقی ممانعت از ساخت بناهای مرتفع توسط شهرداری گنبدبا این عنوان که برای اخذ محوز ساخت ساختمانهای با ارتفاع ویا طبقات بیشتر بایستی شهروند متقاضی به گرگان رفته و ازآنجا مجوز بگیرد و اینکه چگونه ممنوع بودن ساختمانهای مرتفع با ریختن پول به حساب گرگان بطرز معجزه آسائی این ممانعت به یکباره ازمیان برداشته میشود؟چرا این پروسه توسط شهرداری ویا شورای شهر گنبد وبه نفع خزانهء شهرداری گنبد والبته دروهلهء اول بسیار ارزانتر برای شهروند گنبدی اصلاح نشود؟ به قول مثل معروف چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. برچه اساسی پول شهروند گنبدی به جیب گرگان میرود؟ چگونه میتوان این معضل و معضلات اینچنینی را بنفع شهر گنبد ازمیان برداشت؟ خدمت واقعی ودرخوری که از شورای شهر انتظار تحقق آن میرود اینگونه تحولات بنیادین است نه اسفالت چند کوچه وپس کوچه، که البته آنها نیز بجای خود لازم اند.
5- یکی از وظایف اخلاقی ومهم شورای شهر در راستای اصلاح فرهنگ اداری ومبارزه با فساد در شهرداری بررسی وحل این معضل است که چگونه میتوان با رانت خواری واعمال نفوذ نامشروع در شهرداری برخورد کرد؟ بدون حل این موضوع بنظر نمیرسد هیچ طرح عام المنفعه ئی در شهرعملی باشد.زیرا شبکه های تجاری واقتصادی که مانند اختاپوس سیستم اداری شهرداری و موسسات سود آور متصل به آنرا تحت استیلای خود دارند موانع جدی بر سر راه مدیریت سالم پروژه های عمرانی دولتی اند. این مسئله با ترویج سیاست غلط و ضد دولتی خصوصی سازی عمق ومحیط فعالیت خطرناکییافته که کنترل ابعاد هراسناک آن هروز سخت تر از روز پیش میشود. مانند سرطانی که با عادت کردن بیمار ویا قربانی به آن وقصور وتسامح در مبارزه با آن گسترش ابعادش هرروز به نقطهء علاج نا پذیری نزدیک ترش میکند. لذا بایستی دست باندهای رانتخوار وفرهنگ رانتخواری از دامن شهرداری ومدیریت شهری کوتاه شود که این مسئله نیز مستلزم وحدت وهمدلی صادقانهء همهء شهروندان ومسئولان دلسوز است.
6- چگونه میتوان زمینهء کشیده شدن راه آهن به گنبد را مهیا ساخت؟برای درک نقش استراتژیک راه آهن درتوسعه کافی است نگاهی به تاریخچهءآن درآمریکا واروپا بیندازید تا به عمق اهمیت آن پی ببرید ومتاسفانه این اهمیت از طرف نمایندگان سابق مجلس یا درک نگردیده ویا مسائل واحادیث دیگری مانع از پیگیری جدی این موضوع شده است که از هم اکنون بایستی با جلوگیری از تداوم این ضرر درهای منفعت را بسوی شهرگنبد وشهروند گنبدی گشود.
درپایان ناگزیر این نوشتهء ناتمام و در یک جمع بندی واستنتاجی شتابزده، بایستی یاد آوری نمود موارد فراوان دیگری در زمینهء ظرفیتهای بالفعل وبالقوهء شورای شهر وجود دارد که به تدریج و به نوبت میتوان آنها را مطرح نمود. میدانیم امکانات واختیارات شورای شهر محدود است وانتظارات فوق الذکر ازآن شاید تا حدی آرمانگرایانه ویا دور از دسترس ودر نوک قله های تحقق ناپذیری بنظر برسد، اما بنابر عبارت ظریف وپرمفهوم "وصف العیش نصف العیش" همهء ما موظف به پروراندن اینگونه آرمانها وایده های مثبت وموجد امید وانگیزه در اذهان خود هستیم. ترسیم تصاویر مایوس کننده و صرف جملات وعباراتی چون عملی نیست وغیر ممکن است از جانب بدخواهان عاقل وترویج واشاعه آن توسط خیرخواهان جاهل نبایستی موفق شود ذره ئی مارا از بحث پیرامون این طرح ها و حرکت درمسیر تحقق آنها باز دارد. شاید بگوئید شورا که سوپر من نیست، اما بخاطر داشته باشید مردم سوپر من هستند. مگر حماسه انتخاب شما را که تنها دوسال از آن گذشته را بهمین زودی ازیاد برده اید؟ همان موقع هم این عبارات "دیگر نمیشود، غیر ممکن است، همه چیز ازدست رفته، تلاش بیهوده ئی است" فضا را آکنده بود. انعکاس آزاردهندهء تکرار این جملات مایوس کننده هنوز هم درگوشم چون پژواک صدای ناقوسی بزرگ میپیچد. اما این مردم با تسلیح به کمی آگاهی، خودباوری وامید سوپر من بودنشان را ثابت کردند. اگر این شورا فرزند خلف این مردم باشد یقین دارم خواهد توانست چنین آرزوهای بزرگی را به بار بنشاندو از آن میوه های شیرین کامیابی استحصال کند. درخاتمه ئی زود هنگام اما موقت، از همهء همشهریان گنبدی انتظار دارد ضمن اینکه حساسیت شایسته ای در خصوص پیشنهادات مطرح شده نشان میدهند بطور منطقی ومستدل به اظهار نظر پیرامون مطالب فوق و ارائهء پیشنهادات وطرحهای جدید بپردازند. امید است این بحثها اساس "گفتمان جنبش توسعهء گنبد" ویا "جنبش حس شهروندی" را بین شهروندان گنبدی تحقق بخشد. بنظر این قلم اگر که نیت وخواست،صداقت،خودباوری، مردم گرائی،وحدت گرائی واخلاص در بین باشد شورای شهر گنبد میتواند امتحان خود را ظرف دو سال باقیمانده با ایفای نقش کلیدی درراه عملی سازی این گفتمان با موفقیت پس دهد./مقاله اختصاصی دکتر جلال الدین سیدی-ترکمن سسی
 

ارسال نظر

آخرین اخبار