صورت از بی صورتی آمد برون/بازشد که اناالیه راجعون/ پس عدم گردم عدم چون ارغنون/گویدم که انا الیه راجعون.

انسان، ازموقف درشرق ملکوت تا هبوط به عقل غرب ناسوت درعروج به ساحت لاهوت

گلستان24، انسان آنسان که درقصص دینی وقصه های آفرینش آمده درخاطر‌ ‌خداوند نقش داشت واین نقش به بهترین شکل بود تاجایی که خداوند سبحان به خویشتن تبریک گفت واین در عالم طنین انداز شد:درازل پرتو حسنت زتجلی دم زد/ عشق پیداشد وآتش به همه عالم زد...واینگونه بود که این نقش خداوندی اعجاب وحیرت ساکنین ساحت ستر وعفاف ملکوت را درآورد: ساکنان حرم ستروعفاف ملکوت/ بامن راه نشین باده پیمانه زدند!..‌‌‌‌.و انسان در عالم وجود ونگین جهان هستی شد اما چنانکه ازاسمش -انسان-هویدابود  موجودی گشت که بین فرشته ودیو معنی می یافت.نیمی ناسوتی ونیمی ملکوتی!ازگل تا دل! ودر خاطره ازلی خود این رابه خاطرسپرده بود که: صورت زیرین اگر بانردبان معرفت/بررود بالاهمان بااصل خود یکتاستی! این معرفت ازاو محرم حریم عالم بالا ووالاساخت که عطر بودنش در عوالم وجود پیچید ونامحرمان حریم وحرم به طمع فهم وغصب این معرفت به راه افتادنداما:مدعی خواست که آید به تماشاگه راز /دست غیب آمد وبرسینه نامحرم زد! انسان باعشق خلق شد وهم معشوق بود وهم خود عاشق شد چون طینتش طینت عشق بود!

وعقل صورت نازله عشق بود برای حل مجهولات بسیط ...وعشق وعقل دربرابرآن حقیقت سرتعظیم فرود آوردند وشهادت به یگانگی حق دادند که عالم شهادت عالم حق است واین گونه عالم ذر، زری بود زی قیمت که بشر از آن خاطره ازلی به یادگارداشت ‌...اما عقل صورت نازله بود که درکش ازحضرت حق بیش ازآن که حضوری باشد حصولی بود و ازجنس گل.واینگونه  بود که انسان درهم ریشگی باعصیان ازمیوه ممنوعه خورد واز شرق ملکوت به غرب ناسوت هبوط کرد وباموقف حقیقی خویش تازمان معلوم خداحافظی کرد...وشیطان اگرچه دراین بین مسببی بود تااین هبوط رخ دهداما شیطان نیز مخلوق خداست ودرنمایشنامه هستی به عنوان مظهر اسم جلال خدانقش پردازی کرد تابشر بعداز قوس نزول چون فلزی درآتش بسوزد تا در کوره دل اشکی متولد گردد وآب توبه بروجود خویش بریزد وبانردبان معرفت قوس صعود راطی کند چراکه ابتداهستی داشت وتصوری ازنیستی خویش نداشت ووقتیکه درساحت نیستی قرارگرفت قدر هستی را شناخت وازحضیض نیستی وعدم به عرش هستی ووجود راه یافت... وگذشت تابشر به ساحت تاریخ پا گذاشت وموجودی تاریخی گشت ورنسانس سرآغازی بود برای مقابله جدی ساحت فرشته سان انسان ودیو گونه او.انسان باردیگر از عشق روی گرداند وباراهبری عقل به حضیض وجود افتاد اما با طناب عشق از زندان غرب ناسوت بیرون آمده وبه غسل تعمید خواهدپرداخت:غسل دراشک زدم کاهل طریقت گویند/ پاک شو اول وپس دیده برآن پاک انداز!

انسان در سیر خود از ساحت پیشاتاریخی قدس اشراق ملکوت به غرب ناسوت  به تکامل معنوی رسیده وباردیگر خود را درجوار حق وحقیقت وجود انکشاف میکند ودراین بین درک مجدد وجود حقیقی(سیرازوحدت به کثرت وازکثرت به وحدت) اورا به این نقطه رهنمون میکند که ابزار وتکنیک وولایت شیطان نیز دراین بین چون مصیری است که به ما درطی مسیر مدد رسانده تا انسان به آیینگی دست یابد واز آخرین آزمایش الهی که ولایت تکنیک وغربزدگی است بیرون آید وبر نفس بندی زند وفطرت خویش رااحیانماید وچون  طبیعت درفصل بهار بشکفد وجان جهان راتازه کند وهستی بار دیگر از وجود انسان ونغمه انالله واناالیه راجعون معطر گردد‌ : گفتم گر نگشوده ام زان طره تا من بوده ام/گفتا منش فرموده ام تاباتو طراری کند!!

تقدیم به آقایان مهقانی وبیارجمندی


نویسنده : پایین محلی

ارسال نظر

آخرین اخبار