زمان هایی در زندگانی هر انسانی پیش می آید که تحولاتی در مغز او بوجود می آید که باعث ایجاد عصبانیت می شود. که این تحولات اغلب ناشی از عوامل بیرونی هستند.

راه های گریز از خشم

به گزارش گلستان 24، زمان هایی در زندگانی هر انسانی پیش می آید که تحولاتی در مغز او بوجود می آید که باعث ایجاد عصبانیت می شود. که این تحولات اغلب ناشی از عوامل بیرونی هستند.

همه انسان ها در طول زندگی به این حالت می رسند اما تفاوت در نوع برخوردشان در این لحظه است. برخی می توانند خشم خود را کنترل کنند و کاری کنند که کسی متوجه نشود. اما کسانی هم هستند که نمی توانند عصبانیت خود را کنترل کنند. آن را بروز می دهند و در نهایت پشیمان می شوند.

خشم از خوی هاى حیوانى

"خشم " از جهت حیوانیتى که انسان دارد، امرى است طبیعى و آن از احساس ناملایم از دیگرى ، یا چیزى در انسان یا حیوان پیدا مى شود، وقتى با مانعى در مقصدش برخورد مى کند یا خلاف میلى مشاهده مى نماید، ناراحت مى شود، دشنامى از دیگرى شنید یا ستمى به او رفت ، حس ‍ انتقامى در شخص پیدامى شود و خونش به جوش مى آید لذا برخى اوقات رنگش به سرخى مى گراید و حرکت خون در چهره اش آشکار مى شود آن وقت نفسش تحریک مى شود که انتقام بگیرد. حس انتقامجویى در او پیدا مى شود، لذا نخست به زبانش خلاف حقیقت مى گوید، فحش و ناسزا مى دهد و قذف مى کند، یا با دست و پا کارهایى انجام مى دهد. در آن حال نمى فهمد چه مى کند. حال حیوانى است که ملاحظه حق نمى کند و ممکن است به هر باطلى دست بزند؛ درست مثل حیوان ، وقتى در خشم فرو مى رود، جز انتقام ، چیزى نمى داند، گاهى پیراهن خودش را پاره مى کند یا چون دسترسى به دیگرى پیدا نمى کند، خودش را مى زند.

وقتى هم که خشم شدید شد و نتوانست مطابق میلش انتقام بگیرد، گاهى به جوش آمدن خون ، او را مبتلا به سکته مى کند. مى شناسیم بعضى از افراد را که در حال خشم سکته کردند و مردند یا فلج شدند. شخص نماز خوان است اما نماز تنها، او را آدم نمى کند، باید کف نفس کند تا جهت حیوانیش ‍ تقویت نشود، گرگ درنده نشود، سگ و گرگ ، گوشت و پوست را پاره مى کنند؛ اما آدمى در حال خشم ، آبروى طرف را مى ریزد که بالاتر از ستمهاى ظاهرى است .

بردبارى در برابر خشم ، خوى انسانى است

اگر انسان بنا بگذارد در برابر ناملایمات ، خشم حیوانى را به کار نبرد بلکه جهت انسانیش را به کار برد سعادتمند است زیرا انسان از انس است . حلم و بردبارى ، کار انسان است ، حیوان از حلم خبر ندارد، چه مى فهمد که حلم چیست . آیا من و تو آن را مى فهمیم ؟ اگر تنها خشم داشته باشیم با حیوان چه فرقى داریم ؟ اما اگر حلم ورزیدیم ، صفت انسانیت را به کار بردیم ، مى خواهیم راه آدمیت و نجات از خویهاى حیوانى را پیاده کنیم .

گفتیم که بدون رنج و زحمت نمى شود به خلقهاى انسانى برسیم . آدمى بر سر دو راهى است ، مى تواند حیوانى شود و یا انسانى گردد. جبر نیست ، خداى تعالى اختیار را براى بشر خواسته است ، زبان داده ، اختیار هم داده ، هم مى تواند فحش دهد، فتنه بپا کند، درندگى کند، هم مى تواند به این زبان ، اصلاحى دهد و آتشى را خاموش کند.

"حلم " یعنى خوددارى و بردبارى در برابر ناملایمات ؛ هر ناملایمى که دید یا شنید، خودش را بگیرد، زبان و دست و پایش را نگهدارد و اگر از سرچشمه و ابتدا خودش را بگیرد. نزاع مى خوابد و طرف هم در بیشتر مواقع شرمنده مى گردد و شاید هم عذر بخواهد.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار