((عجب دنیایی است این دنیای هجرت و غربت،که هم تلخ است و هم شیرین،هم غم است و هم شادی، هم درد است و هم درمان،هم دلتنگی است و هم دلگشایی،هم سوز است و هم شوق،هم سکوت است))

رسول مولتان،روایتی شیرین از زندگی شهید سید محمد علی رحیمی/ یک آتش به اختیار انقلابی

به گزارش گلستان24،چند سالی ست که کتاب «رسول مولتان» به قلم  زینب عرفانیان  در 215 صفحه توسطانتشارات سوره مهر به چاپ رسیده؛ نویسنده در این کتاب  زندگی سراسر جهد و کوشش شهید را از فعالیت های زمان انقلاب، تا هجرت به هند و پاکستان و نحوه ترور ایشان را   زبان همسرشان(مریم قاسمی زهد) روایت کرده است.

سید محمدعلی رحیمی را، می توان یک آتش به اختیار واقعی دانست.

خاطره‌ای که در ادامه می‌آید برشی از کتاب ( رسول مولتان ) است؛

آنقدر چسبیده بودم به در،که کم مانده بود از ماشین بیفتم بیرون.گلویی صاف کردم تا شروع به حرف زدن کنم.همه حرف هایم از ذهنم پرید.مانده بودم چه بگویم. انگار حرفی برای گفتن نداشتم. تمرکز کردم و ناگهان سکوت را شکستم:

-من نمی خوام تو زندگی مشترک،نقش یه عروسک رو داشته باشم. دلم می خواد به کارها و فعالیت هام ادامه بدم.

هنوز دو سه جمله نگفته بودم که رسیدیم به میدان شاه عبدالعظیم وعلی دور زد. ته دلم دعا می کردم هیچ آشنایی من را در ماشینش نبیند.

شروع کردم به توضیح دادن منظورم. علی ساکت بود و گوش می داد.

توضیحاتم  که تمام شد بدون اینکه نگاهم کند با آرامش خاص خودش حرفم را تایید کرد وگفت))اصلا برای همین شما رو انتخاب کردم که پا به پام فعالیت داشته باشی)).

قسمتی از دست نوشته شهید:

((عجب دنیایی است این دنیای هجرت و غربت،که هم تلخ است و هم شیرین،هم غم است و هم شادی، هم درد است و هم درمان،هم دلتنگی است و هم دلگشایی،هم سوز است و هم شوق،هم سکوت است و هم فریاد،هم دوری است و هم فراق،هم بی قراری است و هم قرار،هم تشویش است و هم آرامش،هم بغض  گلو است  و هم اشک عاشقانه،هم گوشه انزواست و هم مرکز امتزاج و بلاخره،هم بی کسی است و هم با صاحب همه کسان بودن.........به راستی وه که عجب جلوه ای دارد این هجرت وغربت..!))

انتهای پیام/

 

ارسال نظر

آخرین اخبار